tag:blogger.com,1999:blog-224694562024-02-20T13:46:02.746-08:00فاریاب زمینdolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comBlogger99125tag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-74960140625483890672008-11-07T10:20:00.002-08:002008-11-07T12:35:13.354-08:00فاریاب زمین قسمت ششم<div align="center"><span style="font-size:130%;color:#3366ff;">سید احمد شاه دولتی فاریابی</span></div><span style="font-size:130%;"><div align="center"><br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>فاریاب وتغیرات نام آن درطول سده ها</strong></span></div><div align="center"><br /><span style="color:#cc33cc;">(قسمت ششم وپایانی)<br /></span></div><div align="right"></div><div align="right">ولایت فاریاب دوردست یعنی چه؟ ولایت فاریاب درگذشته ها که بین کابل پایتخت تا میمنه مرکزولایت فاریاب سرک وجادۀ اسفالت وقیرریزی وجود نداشت بنام ولایت دوردست یاد میگردید که طی فاصله بین کابل تا میمنه توسط موترلاری باربری که درعین حال مسافرین را نیزحمل میکرد ازراه کوتل شیبرتا میمنه حد اقل یکهفته را دربرمیگرفت واین فاصله توسط موترجیپ روسی لااقل درسه روز طی میگردید وموترهای تیزرفتارتوان رفتن به این راه خامه وپرازکند وکپررا نداشت . اکنون که جاده ها کاملاً پخته وقیرریزی گردیده است فاصله بین میمنه تاکابل درظرف12ساعت توسط تیزرفتاروسرویس های ترانسپورتی طی میگردد ومجازنیست مردم به موترلاری باربری سوارشوند ، بناءً حالا نمیتوان میمنه مرکزولایت فاریاب را دوردست قلمداد نمود ه این اصطلاح را درمورد امداد رسانی ها برای مردمان مستمند وفقیربهانه قرارداد . امید واری ها وجود دارد که درآینده های نه چندان دور، شهرمیمنه ومناطق مسیرجادۀ ترانسپورتی ولسوالی های قیصار، المار، میمنه ، تگاب شیرین ، دولت آباد واندخوی پس ازتمدید خط آهن ازهرات تا بندرآقنۀ اندخوی بین مرزتورکمنستان وافغانستان درشمال کشورویا باعبورازمسیرجادۀ جوزجان وشهرمزار شریف تا بندرحیرتان مرزبین افغانستان واوزبیکستان برسد که طبق پلان دراین مسیرجادۀ حلقوی بین کابل هرات و هرات فاریاب تا مزارشریف وکابل برای عبور ومرور ترانسپورتی جاده یی نیزبه پایۀ اکمال خواهد رسید وخواب های دیرینۀ مردم افغانستان منتج به تعبیرخوش آیند خواهد گردید . تلاش های دلسوزانه مردم فاریاب برای بهسازی امورمربوط به زنده گی وبوجود آوردن رفاه اجتماعی درمناطق مسکونی شان بصورت خستگی ناپذیرادامه دارد مخصوصاً دراین اواخردراثرتلاش های پیگیرانۀ بزرگان قوم وروشنفکران دلسوزولایت فاریاب ، توجه مقامات ذیصلاح برای رفع مشکلات وتامین آنچه برای زنده گی امروزی انسان ها ضرورت است جلب گردیده که ازاهمیت حیاتی برخورداراست ، درحال حاضر برای تامینات (برق ، آب ، معارف) طی پلان وپروژه های معین اقدامات چشمگیرروی دست گرفته شده است که ازآیندۀ بهتربرای مردمان ولایت فاریاب نوید میدهد ، درمورد هریک ازاین بخش ها معلومات مختصر ارایه میگردد : تامینات برق—دردنیای مدرن امروزی برق ازجملۀ مهمترین ضروریات زنده گی انسانها بشمارمیرود ، برق محصول فکری واختراع توماس الوا ادیسون امریکا ئی است که در 11فبروری سال 1847 میلادی تولد گردیده در18اکتوبر1931چشم ازجهان پوشیده است مطالب زیادی دربارۀ انواع اختراعات ادیسون که بشکل ادیسن نیزنوشته شده است وجود دارد اما گفته شده است که ازمجموع2500نوع اختراعات وی برق مهمترین بوده است که درمورد دیگرگون ساختن اوضاع عمومی وزنده گی اجتماعی تاثیرات جهان شمول داشته وهمه گیربوده است. برق است که هوای خانه واطاق را حسب الخواهش گرم ویا سرد میسازد ، خانه وجاده هارا روشنی می بخشد ، کارپخت وپزرا آسان میکند ودرهزاران موارد دیگرکاربرد دارد . برق ازطریقه های مختلف استحصال میگردد : وقتی با احداس بند وذخیرۀ آب درکاسۀ آبگردان آن توربینهای مؤلد برق به حرکت آورده شده وازبرق استحصالی آن استفاده میگردد اینگونه برق را برق آبی میگویند مثل برق آبی کجکی درجنوب افغانستان وبرق آبی ماهی پردرشرق کابل . زمانیکه توربین برق با سوخت گازبه حرکت آورده شده ازبرق استحصالی آن استفاده گردد اینگونه برق را برق حرارتی یا برق گازی میگویند مثل برق حرارتی کود برق مزارشریف . بزرگترین دستگاه های مؤلد برق درجهان نیروگاه های هسته یی است که دستگا های مؤلد برق آن راکه با سوخت یورانیوم غنی سازی شده فعالیت مینماید ریاکتوراتمی میگویند وبرق آنرا برق اتمی یا برق هسته یی مینامند که وسایل تامینات برق درکشورهای پیشرفته وصنعتی درشرق وغرب همین نیروگاه های اتمی وهسته یی است که طرزاستفاده ازان کثیرالجوانب است که توضیحات دربارۀ آن ازحوصلۀ این نوشته خارج است . تولید برق با استفاده ازانرژی باد وآفتاب نیزبنام (انرژی سبز) درسال های اخیر دربعضی ازکشورها روبه رشد است ، گفته میشود آلمان فدرال ازهمه کشورها دراین زمینه پیش است ، افغانستان که دریکسال تقریباً 300روزآفتاب دارد وزش باد نیزبالای تپه ها وکوها همیشه به حد لازم وجود دارد اگرپروژه های تولید برق با کمک متخصصین خارجی برای استفاده ازانرژی خورشید وباد روی دست گرفته شده پس ازتجربه درصورت قناعت بخش واقتصادی بودن تولید برق ازاین طریق ، آنرا تعمیم بخشند درکمترین زمان لازم تمام روستا ها ومحلات مناطق افغانستان به برق دسترسی پیدا خواهند نمود ، تاریخچۀ اختراعات وصنعت نشان میدهد که ماشین جنراتوربرق نیزپس ازاختراع برق توسط دانشمندان ، ابتدا بصورت کوچک وسیارساخته شده که درسیر وسفرهای تفریحی وتوریستیکی ازان برای روشن کردن خانه وخیمۀ نشیمن خود استفاده میکردند اما بعد تربه فکرساخت جنراتوربزرگتروبا قدرت تولید بیشتربرق افتا دند تا چند خانه را دریک محلۀ محروم ازبرق توسط برق جنراتورروشن بسازند واین کارکه مؤثربود توسعه یافت ودرسال1867توسط شرکت زیمنس جنراتورهای بزرک مؤلد برق تولید وبه بازارعرضه شد وخرید وفروش آن آغازگردید بعداً شرکت های دیگرنیز به تولید جنراتورهای قوی پرداختند ، دردهه های پس ازختم جنگ جهانی دوم تورید بیشترجنراتورهای مولد برق دربعضی ولایت افغانستان نیزآغازگردیده درشهرمیمنه جنراتوردیزلی ساخت شوروی خریداری و نصب گردید که ازبرق آن خانه های مامورین ارشد آن زمان روشن ساخته شد اما بعد ها جنراتورقوی ترمؤلد برق، جای جنراتور قبلی را گرفت که خانه های بیشترمردم متمول درداخل شهرمیمنه با برق روشن شد که آن زمان ازبرق بجزروشن کردن گروپ های برق ، درپخت وپزها استفاده کردن مجازنبود ، استفاده ازجنراتورهای کوچک وسیارپس ازآغاز مهاجرت ها ومسافرت های مردم به کشورهای همسایۀ افغانستان دربعضی خانه های متمولین روستا ها وشهرها که ازنعمت برق محروم بودند رواج یافت وهنوزهم درمناطق محروم ازبرق ازاین جنراتور ها استفاده میگردد . مطالب فوق الذکربخاطری ارقام گردید که ازیکطرف سطح معلومات خواننده گان جوان را بالا ببرد وازجانب دیگربا اطلاع بیشتر ازسوابق استفاده ازبرق درفاریاب ، انهائی که به نعمت برق دسترسی یافته اند قدرآنرا بدانند وازان به درستی استفاده نمایند وازسیم ولین های فرسودۀ برق که به اصطلاح شارتی بوجود آمده ابتدا باعث درگرفتن پوش سیم برق وبعداً باعث حریق بزرگ خانه را درقبال دارد استفاده صورت نگیرد . پروژۀ تا مینات برق فاریاب: مطالعات ومذاکرات با مقامات تورکمنستان درمورد استفاده ازبرق آنکشوربرای تنویر ولسوالی اندخوی وملحقات آن وسایرمناطق ولایت فاریاب وجوزجان درزمان اقتدار جنرال دوستم طرح وآغاز گردیده بود پس ازورود طالبان درشمال کشورمسکوت ماند ولی دردوران حکومت مؤقتی برهبری حامد کرزی که نورمحمد قرقین و محمد شاکر کاریگراندخوئی ازطرف جنرال دوستم بصفت نماینده های جنبش ملی اسلامی افغانستان معرفی گردید که هردوازطرف حامد کرزی بحیث وزیردرکابینۀ مؤقت توظیف گردیدند که شاکرکاریگرمسئولیت وزارت آب وبرق را برعهده داشت که درجریان تماس های مستقیم با مقامات تورکمنستان این موضوع فروخفته (استفاده ازبرق تورکمنستان درتنویرولسوالی اندخوی وملحقات آن ومناطق ولایت فاریاب وجوزجان) مجدداً طرح گردیده مطالعات دربارۀ آن روی دست گرفته شد اما شاید مشکلاتی وجود داشت که این کاربه حد لازم سرعت نگرفت اما درسال2006میلادی دراثرتقا ضا های پیهم بزرگان فاریاب زمین مطالعات مجدد آغازگردیده این پروژۀ استفاده ازانرژی برق تورکمنستان به توجه اسمعیل خان وزیرانرژی برق وآب روی دست گرفته شد که تمدید لین انتقال برق ازتورکمنستان تا شهرمیمنه وسایرمناطق مورد نظر(ده میلیون وپنجصد هزار دالرامریکائی) مصارفات داشته است که ازطرف کمک های بلاعوض هندوستان تا مین گردیده است ، طبق اطلاعات رسانه های بیدون مرز، ازتاریخ 21سپتامبر2008میلادی بیشترازچهل هزارخانواده ازنعمت برق درمربوطات ولایت فاریاب مستفید گردیده اند که نهصد خانواده درولسوالی های تگاب شیرین ودولت آباد بوده است ، والی فاریاب گفته است هنوزمردمان سه ولسوالی محروم ازبرق اند که درآینده های نزدیک به این ولسوالی ها نیزلین برق تمدید واهالی آن ازنعمت برق مستفید خواهند گردید اما بعضی ازمردمان روستا های ولسوا لی ها که ازبرق محروم اند گفته اند برق ما آفتاب ومهتاب خدا است ، انها معتقد اند برق اگردرولسوالی شان آورده شود اول ، خانه هائیکه شامل مرکزولسوالی میشود ازان استفاده خواهند کرد ازاین باعث آنها گفته اند به قشلاق های ما هم برق شاید برسد اما فکرنمیکنیم درمدت پنج وشش سال خانه های ما با برق روشن شود ... مامورین مسئول برق رسانی وسید عبدالحمید رئیس عمومی برق ولایت فاریاب گفته اند : برای تمدید لین برق به ولسوالی هائی که هنوز برق ندارند به لوازم و وسایل نیازاست که اگراین وسایل ولوازم مورد ضرورت برق رسانی ازطرف مقام وزارت انرژی برق وآب دراختیار ریاست عمومی برق ولایت فاریاب گذاشته شود پروسۀ برق رسانی به ولسوالی های قیصار، المار، لولاش ومناطق دیگرنیزاقدامات سریع وجدی صورت خواهد گرفت . بعضی خانواده هائی که ازبرق مستفید گردیده اند گفته اند قبل ازبرق رسیدن ، ما ازجنراتورهای خورد پطرولی استفاده میکردیم که نسبت بالابودن قیمت پطرول روشن کردن خانه های مان با برق جنراتورقیمت تمام میشد اکنون یک کیلوات برق دوافغانی قیمت گذاری شده است که برای ما خیلی خوب وارزان است ما خوش هستیم . پروژۀ آب آشامیدنی درفاریاب : طبق گزارش آژانس اطلاعاتی باختردر28آگست2006میلادی درجلسۀ کمیتۀ اقتصادی شورای وزیران روی مواد مندرج درآجندای جلسه شوروبحث صورت گرفته تصامیم اتخاذ گردید ازخانم فوزیه رؤفی وکیل ولایت فاریاب درولسی جرگه نیزدعوت شد تا مشکلات مردم ولایت فاریاب را که ازخشکسالی به آن مواجه گردیده اند به مجلس ارایه وتوضیح بدهد ، خانم فوزیه رؤفی گزارش مفصل درزمینه ارایه نمود پس ازان وزیر احیا وانکشاف دهات و وزیرانرژی برق وآب ضمن توضیحات خود درمورد مشکلات ناشی ازخشکسالی که مردم فاریاب رامتاثرنموده است گفتند : هیئت مشترک این دو وزارت قبلاً به ساحه اعزام گردیده سروی جریان دارد وعنقریب مشکل آب آشامیدنی درولسوالی اندخوی مرفوع خواهد گردید و در نظراست پس ازمطالعات لازم تخنیکی واقتصادی ، انتقال آب ازدریای مرغاب باعبوردادن ازمنطقۀ (عرقیه عالمجی) الی دریای سرحوض ازطریق تونل آبی (پایپ لین ولوله کشی ) آغازوانجام شود اما گفته نشده است که بعداً این آب پس ازتصفیۀ میخانیکی با تمدید شبکه های آبرسانی به اختیارشهریان میمنه وحومۀ آن قرار خواهد گرفت ویا به حالت طبیعی پس ازورود به دریای سرحوض منبع آبی ذخایرکاسۀ آبگردان آن با آب ذخیرۀ سرحوض یکجا طبق تقسیمات معمول برای آبیاری باغات وپرکردن حوض های آب بصورت سنتی به مصرف میرسد؟ اما بهتراست دستگاه تصفیۀ آب درجای مناسب نصب گردیده آب تصفیه شده ازطریق پایپ لین ونلدوانی (شبکه های آبرسانی) به اختیارمردم گذاشته شود ویقین است که چنین خواهدشد ، طبق فعالیت های دیگردربعضی مناطق ولسوالی های فاریاب که سربلاق "سرچشمه ها" کورگردیده آب های جاری آن خشک گردیده است ، این بلاق ها یا چشمه ها بازسازی شده ومسیرجریان آب آنها صاف کاری گردیده است وآب این سرچشمه ها وسربلاق ها ازنظرمردم آب پاک وصاف برای نوشیدن واستفادۀ روزمره برای خانواده هامیباشد ازهمین سبب بعضاً حوض هائی که درمحوطۀ مساجد وجود دارد ازاین آب پرمیکنند وازآن ساکنین قرب وجوارمسجد استفاده مینمایند. تهیۀ آب آشامیدنی برای مردم اندخوی: اسمعیل خان وزیرانرژی برق وآب به خبر نگاران گفته است : به زودی یک ذخیره گاه آب با ظرفیت( دوازده هزارمترمکعب) درولسوالی اندخوی مربوط ولایت فاریاب احداث و به بهره برداری سپرده خواهد شد ، گفته میشود این ذخیره گاه آب به فاصلۀ{90کیلومتر}ازدریای آمو دراندخوی درنظرگرفته شده است که آب آن توسط واترپمپ قوی ازدریای آمو گرفته شده ذریعۀ پایپ لین{نل دوانی} به ذخیره گاه منتقل میگردد وبعد ازتصفیه ازطریق شبکه های آب رسانی برای ساکنین اندخوی توزیع میگردد که (یکصد وهفتاد هزارنفر) ازاین آب صحی آشامیدنی مستفید میشوند که مصارفات این پروژۀ آب رسانی بالغ بر(دوازده میلیون دالرامریکائی ) است که ازبودجۀ انکشافی وزارت برق وآب تادیه میشود -- پروژۀ آب رسانی برای آبیارزمین ها درفاریاب: کارپروژۀ استفاده ازآب دریای آمو برای آبیاری زمین های زراعتی درولسوالی اندخوی وفاریاب رسماً در23سپتامبر2008میلادی توسط اسمعیل خان وزیرانرژی برق وآب با حضورعبدالحق شفق والی فاریاب وبزرکان آن ولایت افتتاح گردید که مصارف این پروژه ازآغازتا مرحلۀ بهره برداری معادل (دوازده میلیون دالرامریکائی)برآورد گردیده است . مسئولین اموروزارت برق وآب گفته اند : آب دریای آمو ازطریق حفرکانال بطول95کیلومتربه کمک پنج پمپ استیشن آب ستیپ به ستیپ تا ولایت فاریاب رسانیده خواهد شد وزمین های زراعتی اندخوی ومربوطات فاریاب تا آنجا که مقدوراست آبیاری خواهد گردید ، سالها درمورد استفاده ازآب دریای آمو برای آبیاری زمین های بایرقابل کشاورزی درولایات بلخ ، جوزجان وفاریاب ازطرف متخصصین وصاحب نظران با ارایۀ فاکت ها ابرازنظر هائی صورت گرفته اما نسبت نبود امکانات مالی ومصارفات پولی ، این موضوع مسکوت گذاشته شده بود ، هنوزهم فکرمیشود که روی دست گرفته شدن این پروژه شاید طورامتحانی صورت گرفته باشد ک درصورت بارآوردن نتایج مطلوب، امکان استفادۀ وسیع ترازاین آب وافر دریای آمو که کاملاً حق مسلم ساکنین افغانستان است مجدداً مورد مطالعه وازلحاظ فنی ، تخنیکی ومالی سکیچ بندی وبا درنظر داشت جنبه های اقتصادی اکمال پروژه وحجم محصولات زمین های تحت ابیاری قرارداده شده درشمال کشورارزیابی ها بعمل خواهد آمد اما یقین کامل وجود دارد که زمین های وسیع لم یزرع فعلی درولایات بلخ ، جوزجان وفاریاب کاملاً تحت آبیاری قرار بگیرد فرآورده های کشاورزی آن نه تنها قابل کفاف برای مردم افغانستان خواهد بود بلکه مازاد محصولات آن برای صدوربه کشورهای دیگرآماده خواهد شد ، مردمان فاریاب با خوشبینی کامل معتقد اند که پس ازاکمال پروژۀ استفاده ازآب دریای آموبرای آبیاری زمین های زراعتی مناطق فاریاب یقیناً این ولایت واندخوی با زمین های وسیع زراعتی اش به انبار غله تبدیل گردیده نام قدیمی فاریاب که بنام انبارغله شهرت داشت زنده خواهد شد ومحصولات وفرآورده های کشاورزی شان را دراختیارساکنین ولایات دیگر که به آن ضرورت دارند خواهند گذاشت . <span style="color:#cc0000;">معارف ولایت فاریاب :</span> مردمولایت فاریاب درمجموع علم دوست ومعارف پروربوده همیشه تا جای ممکن برای تحصیل علم ودانش پرداخته وفرزندان خودرا تشویق به فراگیری علم و دانش نموده اند ، درفاریاب زمین ازآغازظهوراسلام آموزش علوم دینی درمساجد برای اطفال وحتی بزرگ سال ها رواج یافته وپس ازرویکارآمدن مکاتب درولایات افغانستان درزمان شاهی نیز مساجد وملاهای آن درفاریاب نقش اول را برای آماده سازی اطفال برای شمولیت درمکاتب داشته است ازهمین سبب است که فاریابی ها ومیمنگی ها درهرزمان با تلاشهای کم نظیر واستعداد سرشاردرآموزش علم ودانش دربین همقطاران هموطن خودبا وجود مواجه بودن به تعصبات کوروحرکات استعداد کش بعضی ازآموزگاران شان که ازخارج حوزۀ ولایت خودشان گماشته میشدند تبارزنیکو داشته اند و امروزتحصیل یافته های فاریاب بسویۀ دوکتورا دررشه های علوم ، داکتر طب ورشته های مختلف طبی ، انجنیر، معدن شناس ، دارای رشته های تخصصی درامورزراعت ، زبان وادبیات ، تاریخ وفلسفه ، ساینس ، کیمیا بیولوژی وبکلوریا پاس وامثال آن افتخار تمام ساکنین ولایت فاریاب وهموطنان علم دوست ومعارف پرور کشورمان افغانستان بشمارمیروند ، درولایت فاریاب دردوران ریاست جمهوری داود خان یک مرکزتربیۀ معلم درشهرمیمنه تاسیس گردیده تعدادی ازفارغان لیسه هارا که دارای واجد شرایط شمول به آن باشند جذب نموده توسط استان مجرب تحت آموزش قرارمیداد که این تربیۀ معلم دردوران حاکمیت حزب دموکراتیک افغانستان به انستیتوت پیداگوژی ارتقا داده شد درزمان ده سال اقتدارجنرال دوستم درشمال (از1992 تا 2002میلادی) که رسول پهلوان معاون او تادم مرگش درسال1996 درعین حال وظیفۀ نظارت برامنیت فاریاب را نیزبرعهده داشت و بنام رئیس تنظیمۀ فاریاب نیزیاد میگردید به مشوره وهمکاری دانشمندان فاریاب و هدایت جنرال دوستم دانشکدۀ زراعت نیزدرشهرمینه تاسیس شد ودیری نگذشت دانشکدۀ تعلیم وتربیه نیزرویکارگردید ، دراین دانشکده ها شرایط شمول آسان ترشده و بیشترین فارغان لیسه ها(بکلوریا پاسها) جذب گردیدند که هرکدام ازاین دانشکده ها دارای اطاق های لیلیه با تمام ملحقات ضروری آن آماده شد ، درلیلیه ها طبق لوایح قبول شده فارغان لیسه های ولسوالی ها وحومۀ شش کروهی شهرمیمنه شامل میگشتند وبسیاری ازمحصلین این دانشکده ها که درداخل شهرمینه زنده گی داشتند بقسم نهاری درس میخواندند واجازۀ بود وباش دایمی را درلیلیه ها نداشتند دران زمان مجموع این دانشکده ها بنام انیستیتوت فاریاب مسمی بود که ازآغاز2008م دانشکدۀ زبان وادبیات نیز دمیمنه فعال کردیده به جذب محصلین منطقه پرداخت که حالا مجموع این دانشکده ها بنام دانشگاه فاریاب نام گذاری شده است که بعضاً پوهنتون فاریاب نیز گفته میشود طبق پلان وزارت تحصیلات عالی درآینده دانشکدۀ حقوق ، دانشکدۀ اقتصاد ، دانشکدۀ انجنیری نیزدرمیمنه تا سیس وفعال میگردد فعلا ً بیشترازپنجصد نفرازفرزندان خانواده ها وساکنین ولایت فاریاب دردانشگاه فاریاب مصروف تحصیل اند ، طبق اظهارات مسئولین اموردانشگاه فاریاب هفتاد وپنج جریب زمین درشهرمیمنه به عمارت بعدی دانشگاه فاریاب تخصیص داده شده است وسنگ تهداب عمارت دانشگاه فاریاب شامل( دانشکدۀ زراعت ، دانشکدۀ زبان وادبیات ، دانشکدۀ تعلیم ئتربیه دردراواخرماه سپتامبر2007)میلادی گذاشته شده است که مصارفات مجموعی آن(دومیلیون وپنجصد هزاردالر امریکائی) برآورد گردیده است ، بقول رئیس دانشگاه فاریاب به عمارت دانشکده های زراعت وادبیات یک میلیون وششصد هزاردالرامریکائی ازبودجۀ وزارت تحصیلات عالی تادیه گردیده اما تمام مصارفات دانشکدۀ تعلیم وتربیه را شعبۀ انکشافی بین المللی امریکا به عهده گفته است که مصرف آن یک میلیون دالربرآورد شده است ، بقول رئیس دانشگاه فاریاب لیلیه ها درمیمنه مختص بنام هریک ازدانشکده هاساخته شده است که درهرلیلیه محصلین مربوط همان دانشکده اطاق شب باش دارند که لیلیه مربوط آن است . وقتی در26اپریل2008میلادی خانم{انگلید ستارام کیلن} وزیر دفاع ناروی برای دیدار سربازانش به میمنه واردشد حین دیدار با مقامات ولایت فاریاب مصارف ساختمان عمارات باقیماندۀ دانشگاه فاریاب را به عهده گرفت ، ناروی یکی ازکشورهای سکندا ناویا دراروپای غربی است که درافغانستان مجموعاً547سربازدرچوکات ناتو دارد که ازجملۀ آن دوصد سربازآن درمیمنه مرکزولایت فاریاب مستقراند نیروهای نظامی ناروی ازسال2007تا ماه نوامبر2008میلادی به بازسازی ونوسازی هشتاد مکتب کمک مالی کرده است ، بقول مقامات معارف ولایت فاریاب ،ازسال2002تا ماه نوامبر2008میلادی بیشتر ازچهل باب مکتب نوسازی شده است وکاربازسازی یکصد باب مکتب درمناطق مختلف فاریاب آغازگردیده واکثراً به پایۀ اکمال رسیده وکار متباقی آن بزودی تکمیل میشود ، وزیرمعارف افغانستان میگوید ازجملۀ334مکتب قابل ترمیم وبازسازی که2848صنف درسی را دارابود درسال2007میلادی661صنف درسی اعمارشد متباقی درآینده اعمارخواهدگردید اما پیروزکریمی کارشناس تعلیم وتربیه درولایت فاریاب گفته است درولایت فاریاب چهارصد آموزشگاه(لیسه ، متوسطه ، ابتدائی) وجود دارد که ازان جمله صرفاً85مکتب اباد است ومتباقی همه قابل ترمیم وبازسازی وحتی قابل نوسازی است شاگردان شامل دراین400مکتب جمعاً250هزارو تعداد معلمین وآموزگاران آنها شش هزارنفرقلمداد گردیده است ، گفته میشود یک شرکت معارف دوست تورکی معادل مبلغ750هزار دالرامریکائی را برای اعمار وبازسازی سه مکتب درولسوالی قیصار، شهرمیمنه ، دولت آباداعانه داده است ، درماه اسد سال روان هش عبدالحق شفق والی فاریاب به خبرنگاران گفت کاراعمار114مکتب در13ولسوالی فاریاب آغاز گردیده وتا اخیر حوت سال جاری به پایۀ اکمال خواهد رسید ویکصدهزارشاگردان ازخیمه ها به صنوف درسی منتقل خواهند شد ، خبر گزاری صدای افغان در18میزان 1387ش ازقول والی فاریاب نوشته است41باب مکتب درفاریاب به بهره برداری سپرده شده وکاراعمار123مکتب دیگرروی دست گرفته شده است که مصارف مجموعی آن بیش ازشانزده میلیون دالرامریکائی میشود ومقامات مسئول معارف فاریاب گفته اند قرار است85باب مکتب دیگرتا یکسال آینده درمربوطات ولایت فاریاب احداث میشود ، فعالیت های انجمن فرهنکی آیدین فاریاب نیز چشمگیراست که موفقیت های بیشتر برای دست اندرکاران آنها آرزومیکنم ، مطالب گفتنی دربارۀ فاریاب فراوان است شرح وبیان آنرا به آینده موکول نموده این نوشته را درهمینجا اختتام می بخشم والسلام{ پایان}7 / 11 / 2008میلادی</span></div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-58983689725692469462008-10-31T07:53:00.000-07:002008-10-31T08:06:07.817-07:00فاریاب زمین قسمت پنجم<div align="center"><strong><span style="color:#3366ff;"><span style="font-size:130%;"></span></span></strong> </div><div align="center"><strong><span style="color:#3366ff;"><span style="font-size:130%;">سیداحمدشاه دولتی فاریابی</span><br /></div></span><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"></span></strong><div align="center"><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">فاریاب زمین و تغیرات نام آن درطول سده ها</span></strong></div><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"></span><div align="center"><br /></strong><span style="font-size:130%;color:#cc66cc;"><strong>(قسمت پنجم)</strong></span></div><span style="color:#cc66cc;"><strong><div align="right"><br /></strong></span><span style="font-size:130%;">مسا<span style="color:#ff0000;">حت ، نفوس و تشکیلا سیاسی فاریاب </span>: مساحت مجموعی ولایت فاریاب طبق انتشارات جغرافیای سیاسی افغانستان (27922) کیلومترمربع زمین قلمداد گردیده وتکاثف نفوس درهرکیلومترمربع (61نفر) وانمود شده است که طبق این ارقام مجموع نفوس ولایت فاریاب {1703242نفر} یعنی یک میلیون وهفتصد و سه هزارو دوصد وچهل ودونفر میشود اما بعضی ازدانشمندان وجامعه شناسان نظر به دلایل ذیل نفوس مجموعی قلمرو ولایت فاریاب راحدود دوونیم میلیون نفر تخمین میزنند :<br />طبق تیوری علمی جامعه شناسی نفوس یک منطقه درحالت های آتی افزایش می یابد :<br /> درشرایط آرامی اوضاع درتمام قلمرو قضائی کشور ، پررونق بودن تجارت وارداتی وصادراتی ، بوجود آمدن منابع کارو بالارفتن میزان تولید به تناسب تقاضا ، شهرسازی ونوسازی عمارات که زمینه را برای جذب نیروی کاربیشترفراهم مینماید ، شگوفائی معارف وتوسعۀ نهاد های آموزشی که علاقمندان علم ودانش را بسوی خود میکشاند ....<br />ولایت فاریاب ، قبل ازانقلاب ثور1357ش وبعدازان وهمچنان دردوران ریاست جمهوری برهان الدین ربانی وپس ازان تاحال گاهی ازجملۀ آرام ترین منطقه وبعضی اوقات با لنسبه آرام بوده همیشه ازمناطق نا امن ونا آرام کشورهموطنان بیجاشده ومهاجرین داخلی را بسوی خود کشیده است ، تجارت اموال گوناگون صنعتی وغیرصنعتی کشاورزی ومالداری نیزدرمیمنه هیچگاه ازرونق نه افتاده است با آنکه بعضی اوقات نسبت بروزتشنجات موقتی به رکود مواجه گردیده است ، قابل یادآوری است که بعد ازسقوط رژیم داکترنجیب درماه می سال1992که جنرال دوستم درشمال افغانستان بحیث قدرتمند ترین شخصیت نظامی وسیاسی تبارزنمود به همکاری قومندان های مشهورمثل رسول پهلوان و بردارانش ودها قومندان دیگردرفاریاب ، جوره بیگ ، لعل قومندان وده هاقومندان دیگردرجوزجان ، غفارپهلوان وسراج الدین صیادی و دیگران درسرپل ، قومندانها وشخصیت های سیاسی ونظامی دیگردربلخ ، سمنگان ، کوندوز، بغلان با همکاری های دوستانۀ فعالین حزب وحدت وسایرین مدت ده سال ولایات تحت فرمان خودرا با تامین امنیت وآرامی حفظ کرد و جلوهرگونه تخریبات نگران کنندۀ دشمنان وسبوتاژگران را گرفت بخصوص رسول پهلوان معاون جنرال دوستم که مسئولیت تامین امنیت درمناطق ولایت فاریاب را نیزبرعهدۀ خود گرفته بود گفته میشد که فاریاب ، جوزجان ، سرپل وسمنگان نسبت بهر ولایت دیگرامن تراست .<br />درمدت این ده سال اقتدارجنرال دوستم وهمکارانش با وجود آنکه یگان وقت دربعضی منطقه دراثر مخالفت های ذات البینی قومندانها ویا افراد مسلح ، به اصطلاح اوزبیک ها یگان( تراق تروق) صورت میگرفت اما درمجموع با عث نگرانی عامه نمیگردید که ازخانه وکاشانۀ شان فرار نمایند و یا مانع ورود هموطنان بیجا شده گردد بناءً آرامی اوضاع درمیمنه درسال های متمادی بخصوص دردوران ده سال اقتدارجنرال دوستم توام با همکاری کادرهای نظامی وسیاسی محلی ومنطقه یی فایاب زمین فرصتی نیکو برای مسکن گزینی خانواده ها ی دیگر ازولایات نا آرام و نا امن کشوردرفاریاب زمین بوده است که این امرنیز بحیث یک فاکتورباعث افزایش نفوس ولایت فاریاب گردیده است .<br />جامعه شناسان فاکتورهائی را درمورد کاهش نفوس یک منطقه نیزتذکارداده اند که فشردۀ آن به شرح ذیل است :<br />نسبت فراگیر بودن جنگ وخشونت دوا م دارو دیگرگون شدن اوضاع امنیتی منطقه ، خشکسالی های متواتر وقحطی تباه کننده که درنتیجۀ آن بروزمیکند ، نبود منابع جذب نیروی کارباشنده گان منطقه .<br />اگرچه درسال های پس ازهجوم نظامی شوروی درافغانستان درسال1980میلادی شورش های غیرمنظم برهبری ملا های مذهبی مانند سایر مناطق افغانستان درولایت فاریاب نیز خودرا نشان داد که مبلغان دولت آنهارا اشرارمیگفتند ، زمانیکه نیروهای نظامی شوروی درسال1920م به آسیای میانه وارد شدند نیزمبارزان مسلمان ضد کمونیستی را بنام " باسمه چی" یاد مینمودند که ازاین سبب بعضی ها " اشرارافغانستان " وباسمه چی آسیای میانه را معادل همدیگرمی پنداشتند درحالیکه اشرار بمعنی شراندازی و دامن زنندۀ اختلافات و یک واژۀ مذهبی بود ، باسمه چی بمعنی حمله کننده گان بشکل تهاجمی بر دشمن بوده یک اصطلاح نظامی بود که خصلت سیاسی داشت یعنی نپذیرفتن حاکمیت بیگانه وعدم قبول ایدیا لوژی دشمن و تداوم مقاومت تا پای جان بخاطر دفاع ازمیهن وایدیالوژی مذهبی خودشان که اسلام بود .<br />زمانی که پس ازورود ارتش شوروی به افغانستان قوای مخالف کمونیزشوروی نیزمخفیانه وارد صحنه سیاسی ونظامی علیه شوروی شدند شورشیان پراگندۀ افغانستان نیز به تنظیم های مختلف، معین ومشخص منسجم گردیدند که دررأس تنظیم ها پیشگامان ورهبران مذهبی قرارداشتند آنها متحدا درهرجا وهرمنطقه علیه کمونیزم شوروی جهاد اعلام نموده با استفاده ازجنگ افزارهای مخالفین شوروی بنام "مجاهدین " تبارزکردند که گاهی بصورت چریکی و پارتیزانی درگروپ های کوچک و گاهی بصورت غافلگیرانه وتهاجمی به شکل "باسمه چی ها ی آسیای میانه " به مواضع دشمن حمله مینمودند و درصورت غلبه بردشمن ، آنچه از آنها " اولجه " میکردند مانند باسمه چی های آسیای میانه بنام غنیت جنگی دربین خود تقسیمات مینمودند وآنچه قابل تقسیم وقابل استفاده برای شان نبود همه را به آتش میکشیدند .<br />درهمین بحبوحه درولایت فاریاب مولوی غفورمشهوربه مولوی قره که بحیث مدرس علوم دینی درولسوالی تگاب شیرین مصروف بود بنام رهبرجهادی های فاریاب تبارزنمود ، شایعات وجود داشت که مولوی قره ازطرف دوستانش درپشاور خواسته شده است به صفت قومندان عمومی تام الاختیارحرکت انقلاب اسلامی تعین شده است که مصارفات نظامی ولوژیستیکی او توسط افراد خودش ازپشاوراخذ و توسط "حیوانات باری" به آستانه با با مرکزفرماندهی او منتقل میگردید آنهائی که نسبت بلد شدن درراه ها وکسب مهارت درانتقال سلاح واکمالات را بر دوش داشتند دربین مردم بنام " سلاح کش" مشهورشده بودند مثل امین بروتی سلاح کش ، قاسم چپۀ سلاکش ، نبی مشیغ سلاح کش وامثال آن .<br />مردم میگفتند مولوی قره افراد بیسواد وکم سواد را دوست دارد وآنها را" دنیابی خبر" میگوید اما دشمن سرسخت جوانان تحصیل کرده ومکتب خوانده ومعلمین ومامورین دولت است ، هرشخصی که معلم ، متعلم ویا ماموردولت بوده درصورت گیر افتادن به دام شبکه هایش ، بنام کمونیست تیرباران شده اند .<br />یکنفر بنام عبدالوهاب معلم ازدولت آباد فاریاب که برای شامل شدن درگروپ های چریکی مولوی قره به نزد وی رفته خودرامعلم علوم دینی مکتب معرفی کرده بود مولوی قره به اختیا ط اینکه جاسوس وگماشۀ کمونیست ها نباشد اورا مدتی حبس نموده دربارۀ هویت وکرکتروهاب معلم ازمنطقۀ مسکونی اش{توپخانه قلعه} معلومات کافی بدست آورده بعداً به وی اعتماد نموده او را سرگروپ عملیاتی وتبلیغاتی خو درولسوالی دولت آباد تعین کرده بود .<br />یکی از بزرگان قریۀ {قوزی بای قلعه} مرکزولسوالی دولت آباد فیض محمد قریه دار نام داشت مشهوربه "فیض ارباب" بود که او با ملا جوره پدروهاب معلم مراودات دوستانه داشت به وی گفته بود که به معلم بگو کدام وقت بچه گی وبی عقلی نکنه مردم قریۀ ما "قوزی بای قلعه " را حق وناحق زیر آزار واذیت قرارنته .<br /> فیض محمد قریه دارمشهوربه فیض ارباب درسال1983درکابل به نزد من آمد وقتی ازاوپرسیدم درولسوالی تان چه گپ است حاجی صاحبان همه صحت وسلامت هستند ؟ باتبسم گفت تا حال که همه چیز خوب است ، گفتم درآینده کدام تهدید وجود دارد؟<br />گفت آینده را خداجان میدانه من نمیدانم وباز ادامه داد : معلم وهاب بچۀ ملاجوره سرگروپ تبلیغات چی مولوی قره تعین شده<br />گاه گاهی ازطرف شب سه چهار اسپ سواربه خانۀ من می آیند پلو چلوفرمایش مید هند نان را خورده دستوروهدایت خودرا میدهند ومیروند ، گفتم چه هدایت میدهند ؟ باتبسم گفت ازشما چه پنهان ، هدایت آنها پول جمع کردن ازمردم ، جمع آوری عشروذکات وخیرات بنام خدا و مجاهدین راه حق است ...<br />من گفتم ولسوال را درجریان گذاشتید ؟ فیض ارباب گفت راستش اینکه پیش ولسوال رفتم کل موضوع را گفتم وراپوردادم اما ولسوال گفت فعلاً ما جلوآنهارا گرفته نمیتوانیم هررقم که میکنید با موی سفید ها وبزرگان قوم راه چاره برایش پیدا کنید من گفتم : راه وچاره جزسازش وبرآوردن خواسته های آنها نیست چراکه ما سلاح نداریم ، ما با آنها مقابله کرده نمیتوانیم ، ولسوال گفت : فعلاً شرایط طوری آمده که ممنهم نمیتوانم بیدون اجازۀ مقامات شمارا مسلح بسازم ، مقامات میگویند به مردم اعتبار نیست اگرمسلح شوند با اشرار(دران وقت مقامات حکومتی مجاهدین را اشرارمیگفتند) بپیوندند چه چاره کرده میتوانیم ...<br />ولسوال ازفیض ارباب پرسیده بود امکان ملاقات با مولوی قره وجود دارد ؟ فیض ارباب گفت من به ولسوال گفتم : یکباربه مولوی قره پیغام روان کردیم ویکبار هم به وهاب معلم گفتیم ما چند نفربه زیارت مولوی صاحب می آئیم به جواب این پیغام ها مولوی قره گفته بود من زیاد مصروف هستم وقت ملاقات با موی سفید هارا ندارم .<br />من طبق شایعات آن زمان ازفیض ارباب پرسیدم : شنیده میشود که مولوی قره با پشتون های جلایرشوردریا زیاد خصومت نشان داده و حتی گوسپند های آنهارا به زورمیگیرد و به افراد خود میدهد هرکس مقاومت کرد به قتل میرساند این حقیت دارد؟<br />فیض ارباب با خنده گفت رهبرمولوی قره پشتون است ما شنیدیم که به او دستور داده است که با پشتونهای منطقه رویۀ خراب نکند وآنهارا بسوی خود جلب کند قرار شنیده گی ما ، تا حال چندین بارمولوی قره به جلایررفته با سرخیل اوغان ها گپ زده وآنها حاضرشده اند که ذکات وخیرات خود را به نفرمؤظف مولوی قره بدهند اگر(گوسپند موسپند) هم ازجلایرآورده باشند شاید ازجملۀ ذکات وخیرات آنها(پشتون های جلایر) باشد فیض ارباب با خنده گفت مولوی قره بیسواد هارا دوست دارد آنهارا {دنیا بیخبر} نام مانده است پشتون ها که مردم کوچی ومالداراند بغیرازملای شان که دروقت نمازخوانی به چند نفر امامت میکند دیگرهمه بی سواد اند وباب دندان مولوی قره هستند ، مولوی قره گفته است بیسواد ها به گف خوب گوش میکنند مسلمانی آنها هنوزمثل کمونیست های تحصیل کرده نم نکشیده است .<br />درمربوطات ولایت فاریاب قومندانهای دیگری نیز مثل حفیظ ارباب درالمار، حاجی عبدالرحمن درسرحوض ودیگران وجود داشتند که مربوط تنظیم جمعیت اسلامی برهبری برهان الدی ربانی وهمچنان انجنیرنسیم مهدی ومولوی سلام درولسوالی درزاب وجود داشت که مربوط حزب اسلامی گلب الدین حکمتیاربودند که طبق دستورمقامات رهبری خود فعالیت مسلحانه داشتند ومقامات ولایت فاریاب دران زمان یارای متوقف کردن فعالیت های مجاهدین وتوان انسداد راه های عبورمرورآنهارا نداشتند وصرفاً تاحدی برای حفظ امنیت داخلی شهرمیمنه تا چندکیلومتری حومۀ آن موفق بودند همین وضعیت نیزکه ازلحاظ سیاسی پرتلاطم به نظرمی آید بجزخانوادۀ حزبی ها ومامورین مدافع دولت ، افراد عادی غیر وابسته را چندان زیرضربه قرارنداده بود ازهمین سبب روشنفکران مدافع دولت دریک مقطع زمانی ازاطراف به مرکزشهرمیمنه کوچیدند ومتمرکزشدند وپس ازعادی شدن اوضاع دروقت به اقتدار رسیدن جنرال دوستم وقومندانهای قومی که همه کادرهای محلی بودند بمناطق شان بازگشتند (این کادرهای محلی اکثراً تحصیل کرده درعرصۀ اموراداری وفرهنگی ونظامی کارمیکردند وعدۀ دیگرمثل رسول پهلوان ، حبیب الله بیگ قیصاری وده های دیگربا وجود نداشتن تحصیلات عالی ازلحاظ داشتن روحیه ومورال عالی درعرصۀ نظامی بهترازبعضی افسران نظامی تحصیل کرده تبارز کرده بودند و درتامین امنیت وثبات درمنطقۀ مؤظفۀ خویش ناکام نبودند ، درمورد عمل های منفی حبیب الله بیگ قیصاری پروپاگند هائی وجود داشت که معلوم نیست حقیقت چگونه است؟<br />پس ازاعلام مصالحۀ ملی ازطرف داکترنجیب که بجای ببرک کارمل به کرسی ریاست جمهوری نشسته بود تعدادی ازقومندان های مربوط تنظیم های مختلف جهادی که بعضی شان ازلحاظ وابستگی محلی وبعضی ازانها ازلحاظ تاکتیکی به موافقه ویا بیدون مفوافقۀ رئیس عمومی تنظیم شان به دولت پیوسته بودند که دران زمان آنهارا بنام گروپ های تسلیم شده به دولت یاد میکردند ، این گروپ ها که به تناسب میزان افراد مسلح تحت فرمان شان ازدولت مواد لوژیستیکی{مصارفات مالی ونظامی} بدست می آوردند که افراد مسلح آنها درتشکیلا ت نظامی بنام کندک قومی ، غند قومی مسمی بود ، فرقه های قومی وقول اردوی قومی نیز وجود داشت که آنرا صرفاً فرقه وقول اردومیگفتند .<br />رسول پهلوان یکی ازقومندانهای مولوی قره درولسوالی تکاب شیرین ولایت فاریاب بود ازوی جداشده درسال1986به دولت داکترنجیب پیوست کندک قومی او به غندقومی ارتقا داده شد .<br />رسول پهلوان پسر ارشد شمس الدین بیگ یکی ازبزرگان قوم اوزبیک درتگاب شیرین بود اوبه اسپ سواری وبزکشی (چاپ اندازی) مهارت داشت ازان سبب بنام شمس پهلوان شهرت یافته بود ( کلمۀ پهلوان که واژۀ اوزبیکی است طبق ادب فولکلور<br />« پالوان» تلفظ میشود صفت تفضیلی است که درپسوند نام شخص کاربرد دارد ، شخصی که درکشتی گیری ویا سایرسپورتها قوی ترازدیگران باشد نیزپهلوان گفته میشود اما علاوه ازان درزبان اوزبیکی کلمات تفضیلی وجود دارد که درپسوند نام ها کاربرد دارد مثلاً پسربچۀ یک آدم معزز یابزرگ قوم که پنج وشش ساله هم بوده باشد اسم تفضیلی "پهلوان" دراخیر نام او ذکرمیگردد طورمثال نام آن احمد باشد اورا {احمد پهلوان }میگویند ویا احمد بیگ میگویند ویا احمد میرزا میگویند که این سه کلمه{ پهلوان ، بیگ ، میرزا} صفت تفضیلی است که درزبان اوزبیکی دراخیرنام مردان بکار برده میشود کلمات ( بیگم ، پاشا ، خان) نیز صفت تفضیلی است که درپسوند نام زنان ودختران کاربرد دارد ، مثلاً نام یک دختر{توخته} باشد اورا توخته پاشا ، توخته بیگم ، توخته خان ، یادمیکنند که دراین موارد دربخش های گذشتۀ این مقال معلومات مستند تاریخی ارایه گردیده است .<br />زمانی که مولوی قره ، وهاب معلم وچند همرکاب او درتکاب شیرین کشته شد مردم میگفتند دراثرکمین گیری افراد رسول پهلوان آنها کشته شده اند اما گفته میشد رسول پهلوان خودش آشکارا مسئولیت قتل مولوی قره وهمراهانش را برعهده نگرفته است ، درطول ده سال اقتدارجنرال دوستم که رسول پهلوان معاون اوبوده وچندین شخصیت نظامی وسیاسی دیگر درفاریاب ، جوزجان ، سرپل ، مزارشریف ، سمنگان وسایر ولایات شمال وسراسر افغانستان با وی همکار بودند درتامین امنیت وجلوگیری ازتخریبات آبادی ها وعمرانات کوتاهی نکرده است ازاین لحاظ مردم ولایات شمال درمجموع جنرال دوستم را شخصیت قابل قدرمیدانند وبه او احترام دارند .<br />درزمان اقتدارجنرال دوستم شهرسازی ونوسازی به همکاری مردم درولایات شمال بخصوص درمزارشریف ، جوزجان ، سرپل ، اندخوی ومیمنه آغازگردیده وزمینۀ کاربرای مردم بوجود آمده تا حدی آنهارا ازوضع ولایات شان راضی نگهداشته بود<br />و همین موضوع سبب مسکن گزینی بیشترخانواده های بیجا شده از سایر مناطق درفاریاب گردیده درافزایش نفوس آن موثر واقع گردیده است ، اگرچه بعضی نارضائیتی ها ازعملکرد عده یی اززیردستان رسول پهلوان نسبت تحریکات مخالفان مقامات طنین اندازبود اما نگران کننده نبود و اکثریت قاطع خانواده ها وباشنده گان فاریاب ازوضع راضی به نظرمیرسیدند و به کارو امور زنده گی خوی مصروف بودند .<br />افزایش نفوس ازلحاظ زاد ولد نیز درمناطق فاریاب نسبت به وفیات آن به حد چشمگیری خود نمائی میکرد که بعضی ها آنرا {پنج فیصد وبعضی ها بالاترازسه فیصد تخمین میزدند این فاکتورها وعوامل عینی دیگرسبب افزایش نفوس فاریاب زمین محسوب میگردد .<br />درسال های قبل بزرگان ولسوالی بزرگ اندخوی طی عریضۀ دسته جمعی ازریاست جمهوری افغانستان تقاضا کرده بودند تا ولسوالی بزرک اند خوی که بیش ازنیم میلیون نفوس دارد به ولایت ارتقاداده شود ، درجوارولسوالی بزرگ اندخوی که یک شهربندری وتجارتی است ولسوالی های{ قرمقول ، خان چهارباغ ، باغ بوستان} وجود دارد که ولسوالی اندخوی حیثیت محوری ومرکزی آنهارا دارد.<br />نفوس هرات سمنگان ، مزارشریف ، کابل وپروان نیز نسبت حکمفرما بودن امنیت نسبی وحضورپررنگ امداد رسان های خارجی وداخلی بصورت قابل ملاحظه یی افزایش یافته است ، درجنوب کشورطبق گزارش ها، نفوس شهرهای مرکزولایات مثل شهرقندهار، شهرلشکرگاه مرکزهلمند ، گردیزمرکزولایت پکتیا ، جلال آباد مرکزولایت ننگرهاربیشترازگذشته گردیده اما نفوس روستا ها ی دورترمربوط ولسوالی های این ولایات نسبت قرارداشتن درتحت تاثیرجنگ افروزان ونبود امنیت به مقایسۀ گذشته ها به مراتب کاهش یافته است که گفته میشود خانواده ها ازاثرتداوم جنگ مجبورگردیده اند ازمنطقه به جاهای امن تر فراربکنند که آنها مهاجرین داخلی یاد میگردند که نسبت متحرک بودن ، کارمعین وعواید ثابت ویا شناورنداشته محتاج به معاونت های مالی جامعۀ جهانی و موسسات خیریۀ دولت اند ، گفته میشود بسیاری ازاین خانواده های بیجا شده یا به مرکز ولایات شان روی آورده اند ویا به کابل و ولایات دیگررفته اند وتعدادی هم به کشورهای همسایه مها جرت نموده اند .<br />کثرت زاد ولد نیزدرجنوب نسبت صعود میزان وفیات ناشی ازتاثیرات نامناسب هوا و جوسیاسی به میزا ن معین رشد نکرده وعقب مانده است که این عوامل بصفت فاکت های عینی تقلیل نفوس درمناطق جنگ زده گردیده است .<br />درولایت فاریاب بعضی اخبار وگزارشات پس ازسال2004میلادی حاکی ازکوچ های دسته جمعی مؤقتی خانواده ها ازبعضی روستا های فاریاب به هرات ، کابل ، مزارشریف ، بود که عامل اصلی آن خشکسالی های متواترو قحطی مواد غذائی عنوان<br />گردیده بود ، با بعضی ازاین بیجاشده ها خبرنگاران مصاحبه هائی انجام داده علل وانگیزۀ ترک محلات مسکونی شان را پرسیده اند ، تنگریقل یکی ازاین بیجا شده گان گفت : درولایت فاریاب چند سال پی درپی خشکسالی آمد ما که للمی کاربودیم از زمین های خود حاصل گرفته نتوانستیم ، آنچه داشتیم فروختیم خوردیم ومجبورشدیم منطقۀ خودرا ترک بگوئیم به هرات آمدیم تا ازموسسات خیریۀ خارجی ها مود خوراکه بگیریم وزنده بمانیم ، ما دایم اینجا نمیمانیم بارنده گی شود دوباره به ولایت خود به قشلاق خود میرویم به دهقان کاری خود ادامه میدهیم وزنده گی خودرا پیش می بریم .<br />سخنان این مرد دهقان نشان میدهد که چه مردم ولایت فاریاب وچه مردمان ولایات دیگر، حتی مهاجرین بازگشته ازکشورهای همسایه به افغانستان ، درشهرهائی که امکان دسترسی به کمک های خارجی و دولتی آسان تربوده متمرکزومسکن گزین شده اند ونفوس چنین مراکزشهری به حد چشمگیری افزایش یافته است که گفته میشود درحال حاضرنفوس شهرکابل که درزمان حاکمیت داکترنجیب دومیلیون تخمین میگردید اکنون به میزان بالاترازچهارمیلیون رسیده است .<br />اگرامکان بوجود آید که امداد رسان ها بتوانند درمناطق روستائی ویا حداقل درمراکزولایا ت دورازمرکزمثل { بدخشان ، تخار ، بادغیس ، فاریاب ، غورات ، بامیان ، نورستان ، اروزگان ، نیمروز} کمک های بشردوستانه خودرا به دسترس خانواده های محتاج وبی بضاعت قراردهند سیر وحرکت خانواده ها متوقف گردیده نفوس ولایات وشهرها به نوسانات جدی مواجه نمیگردد<br />ادعای اکثریت واقلیت نفوس درافغانستان : درافغانستان درطول تاریخ نفوس شماری واحصائیه گیری دقیق صورت نگرفته است آنچه بنام نفوس افغانستان قلمداد میگرد بصورت تخمینی است ازاین سبب همیشه با نوسانات عجیب همراه است چنانچه به مشاهده میرسد نفوس افغانستان پس ازسال2002میلادی25میلیون تخمین گردید اما درسال2004درآغازانتخابات ریاست جمهوری این نفوس تخمینی 27میلیون اعلام گردید ودرسال2007میلادی نفوس افغانستان 32میلیون نفرتخمین گردید که هیچ کدام آنها قانع کننده نیست .<br />دربنای همین نفوس تخمینی عده یی ازمدعیان اکثریت درافغانستان گاهی نفوس پشتون هاراگاهی شصت فیصد وگاهی پنجا وپنج فیصد وگاهی چهل وپنج فیصد قلمداد نموده اند چون احصائیۀ دقیق وجود ندارد هرشخص بتناسب غلظت اندیشۀ قومگرائی اش با یاد آوری فیصدی معین آنرا به نمایش گذاشته است که هیچ کدام ازاین احصائیه های تخمینی ازاعتبارلازم برخوردارنیست وحتی ازپشتون ترین پشتون ها نیزپرسیده شود که نظربه کدام دلایل وبراهین موثق نفوس پشتون های ساکن درافغانستان را بیشترازمجموع نفوس سایر ملیت های ساکن درافغانستان ارزیابی مینمائید به اصطلاح غیر{تته پته} چیزی برای گفتن و اثبات ادعای شان ندارند .<br />درافغانستان چهارزبان متکلمین زیاد دارد : اول درجه متکلمین زبان فارسی است که حتی پشتون ها واوزبیک ها نیزبه استثنای یک اقلیت دهقان وچوپان وخانوده های شان که بی سوادبوده و دورازاجتماعات شهری منحصربه خوانواده وزبان مادری مانده اند همه به فارسی سخن میگویند فارسی درافغانستان زبان ادب وفرهنگ وزبان تجارت ومراودات شهری بحساب میرود حتی اوزبیک ها بیشتر ادبیات نوشتاری خود را به فارسی انجام میدهند ، هزاره ها که ازلحاظ اتنیکی تاریخی تورک شمرده میشوند دربین خود کاملاً به فارسی به لهجۀ مخصوص ملیت خودشان آمیخته با واژه های زبان هزاره گی صحبت مینمایند که بالهجۀ فارسی زبا ن ها فرق شگرفی دارد اما بادیگران طوری فارسی صحبت مینمایند که تفاوت چندانی با لهجۀ خود فارسی زبان ها ندارد وادبیات نوشتاری هزاره ها نیزمانند اوزبیک ها کاملاً فارسی ستندرد است .<br />درقانون اساسی افغانستان که زبان فارسی وپشتوبصفت زبان رسمی دولتی اعلام گردیده است ملیت هائی که ازلحاظ اتنیکی به سایر زبان ها تعلق دارند مکلف به فراگیری یکی ازاین دوزبان رسمی دولتی اند .<br />امیدواری هست که نفوس شماری دقیق ساکنین افغانستان مطابق معیارهای احصائیه گیری کشورهای جهان تحت نظراورگان نظارتی ملل متحد وجامعۀ جهانی صورت گرفته آنچه حقیقت است روی کا غذ بیاید وموضوع {اقلیت واکثریت} نفوس کشورکه سالها است انگیزۀ حاد برای مناقشه بین ناسونا لیست های پشتون تبارومخالفان آنها شده ادامه دارد ازریشه نابود گردد تا هرملیت به آن میزان واقعی که درافغانستان به محاسبه گرفته شده اند قانع باشند .<br />ساختارارضی فاریاب : فاریاب ازلحاظ ساختارارضی به سه کتگوری تقسیم میگردد مثل ( زمین هموار، تپه های خاکی ، کوه های که ازسنگ وسخره تشکیل گردیده است) که درمورد هریک ازآنها معلومات مختصر ارایه میگردد :<br />اول زمین های هموار: درفاریاب دوقسم زمین های همواروجود دارد ، زمین های همواریکه پائین تراز سطح آبهای جاری منطقه قرارداشته امکان آبیاری آن ازآب جاری دریا ، نهر وجوی وجوداشته باشد اینگونه زمین ها بنام { زمین آبی} یاد میشود که درزمین های آبی داخل شهروروستا باغ های انگور وسایرمیوه جات وسبزیجات ورشقه ، غوزه وپخته میکارند وزمین های آبی دور ازشهر وروستارا برای کشت حبوبات وغله جات مثل کندم ، جو ،جواری، ارزن ، کنجد ، زغیر، تربوز وخربوزه وامثال آن اختصاص میدهند ، زمین های همواری که ازسطح آب جاری منطقه به مراتب بالاتربوده امکان آبیاری آن ازآب جاری وجود نداشته باشد بنام زمین { دیمه } یاد میگردد که بروزن خیمه تلفظ میشود ، دراین زمین دیمه یا للمی بیشتربرای کشت گندم و جو، کنجد وزغیراستفاده مینمایند سایر حبوبات وغله باب که به آب بیشترنیاز دارد درخا ک دیمه حاصل خوب نمی دهد .<br />تپه های خا کی که درمجموع بنام { آدر} یاد میگردد و بر وزن چادرتلفظ میشود نیز دوقسم است یک قسم آن که ازطرف دهاقین با تجربه به کشت وزرا عت خوب تشخیص گردیده معمولاً به آن گندم کشت میکنند ودربعضی ازاین آ درها پالیزکاری نیز میشود ، زمین آدرکه بمعنی زمین دارای پستی وبلندی است اگردهقان تصمیم به کشت تخم تربوز وخربوزه را دران داشته باشد درماه قوس وجدی که برف می بارد قسمتی از زمین { آدر} را که به پالیز کاری درنظرگرفته است قلبه میکند تا برفها با خا ک مخلوط گردیده رطوبت خاک را یکسان بسازد واین کار تازمانی که برفمی بارد {تا اخیردلو} ادامه می یابد ، حاصلات پالیز دیمه خیلی برکتی وفراوان میباشد امادرسال هائیکه برفباری نشود ویا برف زیاد نبارد پالیز حاصل دلخواه دهقان را نمیدهد وازهمین سبب درسال های کم برفی پالیز للمی کشت نمیشود .<br />قسمتی ازاین زمین های موج دار{ آدرآها } که هیچ قلبه نشده اند بنام مالچریاد میگردد که مردم علف های خشک آنرا درتابستان جمع مینمایند تا درزمستان آوذوقۀ حیوانات شان شود ، بیشترین قسمت های زمین فاریاب را زمین های موج دار{ آدرها} تشکیل دا ده است ، یک قسمت زمین های فاریاب را کوه های سنگی احتوا کرده است ، درمناطق ولسوالی های اند خوی و دولت آباد کوه های سنگی وجود ندارد تمان زمین های آن هموارآبی یا للِمی ویا سلسله تپه های خاکی مساعد به زراعت ومالداری است اما کوه های سنگی ازمربوطات ولسوالی تگاب شیرین که درجنوب دولت آباد واقع گردیده است آغازگردیده هرچه بطرف جنوب ، غرب وشرق آن پیش برویم به کوهای سنگی بیشتر مواجه میشویم درعین حالیکه این منطقه زمین های هموارآبی وللمی وهمچنان زمین های موج دار{آدر} نیز دارد .<br />ساختارتشکیلات سیاسی فاریاب: ولایت فاریاب13ولسوالی دارد که بزرگترین وپرنفوس ترین آن ولسوالی اندخوی ، قیصار، تگاب شیرین ، افغان کوت درشهرمیمنه است که ولسوالی مرکزی گفته میشود { کوت واژۀ اوزبیکی است که خرمن ، مجتمع ، یکجا کردن ، معنی میدهد ومعنی دیگرآن کون است ، کوت بزبان پشتوبمعنی بالاپوش است } .<br />ولسوالی دیگرفاریاب عبارت اند از{ قرمقول ، خان چهارباغ ، باغ بوستان ، دولت آباد ، المار، ناموسی ، لولاش ، گرزیوان ، درزاب ، بعضی ها میگویند جمعه بازار نیز به ولسولی ارتقا یافته است و درزاب مربوط به ولایت جوزجان شده است که صحت وسقم آن بمن معلوم نیست . (باقدارد</span>)<br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-22824660932107637852008-10-25T07:25:00.000-07:002008-10-25T07:33:39.569-07:00فاریاب زمین قسمت چهارم<div align="right"><span style="font-size:130%;color:#3333ff;">سیداحمدشاه دولتی فاریابی<br /></span></div><div align="center"><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>فاریاب زمین و تغیرات نام آن </strong></span></div><div align="center"><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong></strong></span> </div><div align="center"><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>درطول سده ها</strong></span></div><span style="font-size:130%;"><div align="center"><br /><span style="color:#cc33cc;">(قسمت چهارم)</span></span></div><span style="font-size:130%;"><div align="right"><br /><span style="color:#009900;"><strong>وضع الجیشی میمنه</strong></span> :حدود معینی ازمرکزولایت فاریاب امروزین طبق روایات غیرمکتوب حتی قبل ازمیلاد مسیح بنام یمین(میمنه) مسمی بوده وهنوزهم همین نام میمنه را با خود دارد که میمنه درگذشته های دورمنطقۀ سرسبزوعمرانات ابتدائی را دارا بوده اطراف آن طبق رواج آن زمان با دیوار های بلند پخسه یی احاطه گردیده دارای دروازه های ورودی بوده است که دورادور دیواروحصارمیمنه خندک هائی به عمق وپهنای لازم حفر گردیده ازآب پربوده است ، این روش دران دورانیکه هنوز توپ وتوفنگ وافزارجنگی مخرب درصحنۀ نظامی وجود نداشته است مدرن ترین شگرد برای جلوگیری ازورود دشمنان مهاجم به داخل قلعه پنداشته میشده است .<br />بهترین افزار جنگی جنگجویان مخاصم که ازدورمقابل هم استعمال میکرده اند( فلاخون و تیروکمان ) بوده است اما درجنگ های تن به تن ازشمشیر، نیزه ، گرز، پًتک وچکش و آلات ضربی دیگراستفاده مینموده اند .<br />طبق پیام های اساطیری ، درشرایط آرامی , ساکنین میمنه وتوابع آن برای استفادۀ بهتراز زمین تلاش داشته به زراعت وکشاورزی وعمرانات وخانه سازی (ساخت سرپناه چهاردیواری سقف پوش) بیشترازهرچیز دیگرمصروف بوده اند ، وابستگی مردم به زمین زراعتی وعلاقه به عمران وآبادی خانه ها درمنطقۀ بود وباش ، تبادل اموال وخرید وفروش را دربین مردم به یک ضرورت مبدل میسازد که ساکنین میمنه نیزناگزیر تابع شرایط محیطی و منقاد به این ضرورت ها بوده اند و حتی پیشگامان جامعه برای اینکه به تبادل اموال وخرید وفروش شان نظم ونسق بیشتربخشیده باشند با الهام ازمناطق پیشرفته که به تجارت وتبادل اموال بین شرق وغرب بوده تردد ایشان درراه ابریشیم که ازچین به منطق مختلف آسیا واروپا هرروز، روبه رونق وتزاید داشته است به تبادل اموال می پرداخته اند البته دریک روز معین درمنطقۀ معین که ( نیرسه آلیش بیریش کون یعنی روزتبادل اموال) بوده با اموال قابل تبادلۀ شان می آمده اند ومکانی راکه برای تجمع مردم بخاطرتبادل اموال شان مشخص بوده بنام( نیرسه آلیش بیریش یر) مسمی بوده است اما معلوم نیست که این تبادل اموال درهرهفته یکبار ویا درهردوهفته یکبارویا هرروزصورت میگرفته است ولی میتوان حدس زد که ساکنین میمنه وتوابع آن که کشاورزبوده اند برای جلوگیری ازضیاع وقت احتمال دارد درهرماه یکبار ویا درهرهفته یکباردر روزجمعه ( آدینه کونی) برای تبادل اموال درمکان مشخص گرد می آمده اند که درعصر حاضر دریک هفته دوباربراب خرید وفروش به بازارمی آیند ، بعضی ها روزتبادل اموال را (سبت) نیز گفته اند .<br />واژۀ سبت وجمعه یا آدینه دو واژۀ متفاوت پیروان دوآئین یکتا پرستی است که درمکان وزمان خاص مورد کاربرد دارد واژۀ سبت عبرانی وبمعنی روزتعطیل است که این واژه درتورات موسی ع مکرر تذکاریافته و آن را روزفراغت ازکار ونشستن درخانه ورسیدن به عبادت آفریدگارعالم توصیف کرده است واژۀ سبت درمیمنه شاید میراثی ازواژه های چند خانوادۀ یهود درمنطقه مرکزی ولایت فاریاب باشد که درسده ها وقرون پیشین دران سکونت داشته اند اما واژۀ جمعه عربی است احتمال داراد پس ازظهوراسلام واستیلای عرب درخراسان زمین که فاریاب نیز جزء آن بوده است رواج یافته درادبیات فولکلورمردم ومکتوب راه یافته است واژۀ آدینه کونی قدیمی ترین واژۀ تورانی ها واوزبیک ها است که معنی آدینه آرایش کردن و زیبا نمودن است مردمان قدیم درروزآدینه ازکاردست میکشیده اند و به پاک کاری محل نشیمن ، شستن لباس های چرک ، شستن دست وپای وسایراندام خود مصروف میشده اند ، آنچه با پوشیدن زیبائی اندام افزون میگرد د مثل زر و زیورپوشیدن ، عطرزدن ، ازخینه و امثال آن استفاده کردن آرایش گفته میشود اما با کم کردن آنچه دربدن انسان وجود دارد مثل اصلاح کردن موی سر، ریش وبروت ، کم کردن لباس دروقت رفتن به یک مهمانی یا توی وامثال آن بنام پیرایش یاد میگردد .<br />به قول تواریخ مذهبی حضرت موسی ع 1500سال قبل ازحضرت عیسی به پیامبری مبعوث شده و تورات بحیث رهنمود مذهبی برای شان نازل گردیده است قبل ازبعثت عیسی ع مطابق حکم تورات پیروان آن(کلیمیان) شش روزکارکرده وروزهفتم ازکاردست میکشیده اند فرسیان (ملاهای کلیمی ها) گفته اند چون خدای تعالی با همۀ عظمت خود دنیارا درشش روزخلق کرد وروزهفتم ازکاردست کشید واین عمل خدا الهام وپیامی برای ایمان داران است که شش روزکارکنند و یکروزبیکاربمانند و با اعضای خانواده نشسته وبه وقت معین به عبادت خداوند رسیده گی نمایند ، اما برای من {معلوم نیست که بعد ها چرا ودرکدام زمان به چه دلیل} روزعبادت را بعضی ازفرقه های مذهبی کلیمیان ومسیحیان ازسبت(شنبه) به یکشنبه آورده اند .<br />دردنیای امروزی بعضی ها روزشنبه وبعضی ها روزیکشنبه ومسلمانها معمولاًروزجمعه( آدینه کونی) درطول یکهفته رخصتی میکنند ، دربارۀ استعمال واژۀ {سبت} باید گفت که این واژه دراثر برگردان ها اززبانی به زبان دیگر و ازیک خط به خط دیگراشکال مختلف بخود گرفته است مثل {سبت ، شبت ، شنبت ، شنبد ، شنبذ و سرانجام به شنبه تبدیل شده است که درخط<br /> وکتابت دری فارسی وادبیات اوزبیکی وتورکان شامل گردیده تا حال ثابت مانده است .<br />فاریاب زمین ومیمنه یک هزارسال قبل ازمیلاد تا نیمۀ دوم قرن بیستم ازلحاظ وضع الجیشی خود دربین هرات ، غورات ، گوزگانان(جوزجان) ، بلخ وتوابع آن یک منطقۀ مهم ستراتیزیک بوده است .<br />دران زمان هرات مرکزسلاطین بزرگ بوده و غورات یا غورنیز امیران وشاهان مستقل داشته است گاوزگانان ، انباریا ولایت سرپل امروزین نیزمستقل بوده وگاهی فاریابی ها نیزبا آنها متحد بوده اند وحتی به روایات تاریخ میمنه مدتی مرکزادارۀ پادشاه جوزجان بوده و انبار، آقچه واندخوی ازبلاد معروف آن بوده است ازهمین سبب مؤرخین نا آشنا به این سرزمین ها ازروی شنیداری و نوشتاری آن زمان میمنه وفاریاب زمین را گوزگانان نیز یاد کرده اند درحالیکه نام میمنه یا فاریاب هیچگاه به گوزگان مسمی نبوده است امان میمنه ازلحاظ موقعیت ستراتیژیک خود پایتخت گوزگانان برگزیده شده بوده است همچنان بعضی ازنویسنده با حدس وگمان گفته اند گوزگانان احتمالاً (گورزیوان یا گرزیوان) بوده باشد که ازلحاظ اکسینتیزم ولهجه شناسی گوزگانان وگرزیوان باهم قرابت وهمگونی ندارد لهذا به حکم قطعی گوزگانان همین جوزجان امروزین است که پس استیلای عرب ، گوزگانان به جوزجانان تبدیل گردیده بعداً شکل جوزجان را بخود گرفته است .<br />فاریاب ، اندخوی ، جوزجان ، انبار، آقچه وتوابع آنها که ازلحاظ داشتن مردان نیرومند وجنگجوی ومتحد بودن ساکنین این سرزمین ها ارزش ستراتیژیکی انرا بالا برده توجه هرکشورکشا را بخود جلب میکرده است وبلخ نیزمرکزتورکستان جنوبی بوده ازاهمیت خاصی درجنوب هندوکش برخوردار بوده است .<br />واژۀ ستراتیژی درنوشته های لاتین فراوان به چشم میخورد که حتی درتمام زبان های اروپائی وامرکائی نیز گاهی به شکل ستراتیژی وگاهی بقسم {ستراتیژیک} نوشته شده است ازاین سبب میتوان گفت که واژۀ ستراتیژیک به یک اصطاح سیاسی ونظامی بین المللی بدل گردیده است .<br /> <span style="color:#3333ff;"><strong>ستراتیژی یا ستراتیژیک</strong></span> بمعنی مهمترین هدف و یا سرحلقۀ تمام اهداف است که با دراختیارگرفتن این حلقۀ ستراتیژیک ،دست یافتن به سایرحلقات که درواقع هرکدام یک هدف است آسان وسهل میگردد مثلاً گفته میشود میمنه درزمان جنگ با تیر وکمان وضع الجیشی ستراتیژیک داشت بمعنی آن است که اگرمهاجمی میمنه را اشغال مینمود دست یافتن به تقرب وتصرف هرات ، غورات ، جوزجان وبلخ وجنوب هندوکش درمجموع آسان میگشت ازهمین لحاظ تمام امیران وسلاطین کشورکشا که قصد تصرف هرات وبلخ را داشته اند قبل ازهمه به میمنه وفاریاب زمین توجه معطوف داشته درصدد دوستی با ساکنین فاریاب زمین کمرمی بسته اند همین امروحقیقت تاریخی میزان شهرت وعظمت مردم وسرزمین فاریاب را بلند کرده است .<br />درتاریخ آمده است : زمانیکه کشمکش هائی بین شهزاده های امیرتیمورصاحب قوران( بین میرزابابر، علاوالدوله ،سلطان محمد میرزا ، بالا گرفت سرانجام میرزا بابر، به دیگران غلبه نمود علاوالدوله را درهرات حبس کرد ، سلطان محمد میرزا که برادربزرگش بود درجنگ استرآباد فارس درسال 1450میلادی کشته شد ، دراین زمان علاوالدوله که ازحبس نجات یافته بود<br />باردیگرقیام کرد اول مردم فاریاب را طرفدار خود ساخت بعداً به کمک آنها ، حمایت مردمان اندخوی ، انبار ، جوزجان ، آقچه وبلخ را کسب نمود اما زمانی که حمایت حامیان خودرا ازدست داد ، ازجنگ دست کشید به نزد میرزا جهان شاه تورکمن رفت وپناهنده شد میرزابابر که تا سال 1455م هرات را درقبضه داشت درهمین سال ازهرات به مشهد رفت ودرنتیجۀ شراب نوشی بیش ازحد مریض شد وچشم ازجهان پوشید .<br />با ملاحظۀ این سطورعلاوه بر متجلی شدن واقعیت سترا تیژیک میمنه یک نکتۀ تاریخی نیزروشن میگردد وآن اینکه درتاریخ اوزبیک ها به دوشخصیت مربوط به آل تیموربرمیخوریم که هردو تقریباً همنام اند وبصورت خلاصه {بابر} یاد میگردند اما با توجه به تاریخ تولد ، کارنامه ها ، سال وفات ومکان دفن آنها پی برده میشود که این دوبابر کاملاً ازهم جدا ودوشخصیت مستقل اند مثلاً بابر که دربالاازان وکارنامه هایش نام برده شد درمشهد فوت کرده است اما بابردیگرکه کنیتش ظهیرالدین محمد بابراست درماه فبروری سال 1483میلادی درفرغانه تولد یافته وبزرگ گردیده است که فرغانه فعلاً تابع تشکیلات سیاسی جمهوری اوزبیکستان میباشد ظهیرالدین محمد بابر پس از29 سال سلطنت در26دسامبر1529درآگره فوت کرده بنا به وصیت خودش درکابل ، درباغی که بنام باغ بابر مشهوراست دفن گردیده است ،<br />درتاریخ نام دوزن ظهیرالدین بابرتذکاریافته است یکی نام بی بی مبارکه دخترمنصورخان سرخیل قبایل یوسف زی که پشتون است ودیگری بنام دلداربیگم که ازتبار خود بابربوده است ، نام مادرظهیرالدین محمد بابر(قرلیغ نگار)بوده که قتلیغ نگار نیز نوشته شده است<br /><strong>نام هفت فرزند ظهیرالدین محمد بابر به شرح ذیل آمده است</strong> :<br />نام پسران : همایون میرزا ، کامران میرزا ، عسکری میرزا ، هندل میرزا .<br />نام دخترانش: گلبدن بیگم ، فخرالنساء بیگم ، آلتون بیشیک بیگیم .<br />به روایت تاریخ زمانی که بابردرچلۀ زمستان درفرغانه متولد گردید ه بود نام اورا والدینش ظهیرالدین محمد گذاشته بودند بعضی ازاقران نزدیکش که مسن ترومعتبربودند گفتند که گرفتن نام درازیک گزه برای ما مشکل است والدینش هرچه بگوید ما اورا( ببر} میگوئیم که او ازهمین حالا نام خدا مثل ببرنگاه میکند مثل ببر دست وپا میزند ، آیندۀ نیک درانتظار او است خدا اورا پادشاه عالمگیربسازد .<br />گذاشتن نام حیوانات برازنده وپرنده ها به پسربچه ها و دختران ازقدیم مروج بوده است مثل شیرعلی ، علی شیر، اسدالله ، گرگ علی ، ببرک ، ببر، بازمحمد ، بازگل ، شاهین ، سار ، سارا ، سایره ، ساوه وامثال آن .<br />وقتی نام اینگونه حیوانات به اطفال گذاشته میشود خصلت تنومندی ، فعال واکتیف بودن و زیبائی دلپذیرآنها مد نظرمیباشد .<br />ببردرنوشته های لاتین{BABER} نوشته شده اما بعداً این نوشته توسط آنهائی که بازبان اوزبیکی آشنائی نداشته اند درنوشته های فارسی ،همین نوشتۀ لاتین به الفبای عربی وفارسی کاپی برداری شده بقسم {بابر} نوشته شده است با آنکه همان مفهوم {ببر} را افاده نمیکند اما اوزبیک ها ازان بادرنظرداشت ببربه مفهوم آن پی می برند ، ببردراوزبیکی بمعنی جرار، تنومند ، شخصی که به کسی تسلیم نمیشود میباشد بعضی ازنویسنده گان با کاپی گیری از نوشتۀ لاتین ببر را (بابر) نوشته اند مطابق به لهجۀ تلفظی خویش (turkman) را ترکمان مینویسند که نادرست است ، بایست تورکمن نوشته شود .<br />ببرنامه یا بابرنامه کتابی ازتالیفات ظهیرالدین محمد بابراست که به زبان اوزبیکی چغتائی نوشته شده و محتوای آن شرح تاریخ فتوحات بابر ومراوداتش با رعیت درزمان امپراتوری خودش میباشد که کتاب {بابرنامه} به فرمان جلال الدین اکبرمعروف به اکبرشاه پسر همایون میرزا که درسال 934قمری پس ازفوت پدرش بر تخت نشست از اوزبیکی چغتائی به فارسی دری ترجمه ونام آن {توزوک بابر} گذاشته شده است .<br />درتاریخ آمده است : وقتی ظهیرالدین محمد بابردرسال 1497م دراندیجام به قدرت رسید در1501میلادی ازراه ترمذ به بلخ وارد شد که هزاران نفرازوی استقبال نمود تنها مستقبلین نظامی هشت هزارنفریاد شده است ، دران زمان بدیع الزمان میرزا<br />پسربزرگ سلطان حسین میرزا درمیمنه مصرو ف بوده است ، خسروشاه که با آمدن بابرازحاکمیت کوندوزخلع شده بود به میمنه رفت تا همراه بدیع الزمان پلان مشترک دفاعی طرح نمایند .<br />بدیع الزمان دروقت پادشاهی پدرش سلطان حسین میرزا نخست فرمانداراسترآباد فارس بود وبعداً به عنوان حاکم تورکستان تعین شده بود که مرکزآن بلخ بود ، سلطان حسین میرزا که ازسلالۀ امیرتیموربود درسال 1438م درهرات متولد گردیده ودرآنجا بزرگ شده بود زمانی که ابوالخیرپاد شاه چغتائی قپچاق فوت کرد درسال1468م درهرات اعلام پادشاهی نمود وبر تخت نشست ودرسال1471میلادی امیرعلی شیرنوائی را بحیث منشی دربارخود برگزید که دران زمان مهردارسلطنتی یاد میشد ، علی شیر نوائی نظربه استعداد عالی که داشت بزودی اورا ، پاد شاه بصفت وزیردربارمقررنمود و مسئولیت امور فرهنگ ومعارف را نیز به دوش وی گذاشت ، علی شیرنوائی دراموردربارشاهی ودرعرصۀ ادبیات وفرهنگ وروشنگری کارهای چشمگیری انجام داد .<br />بروایات تاریخی ، ظهیرالدین محمد بابرکه با بیعت مردم کوندوزو نظامیان آن دیاربرای تصرف کابل حرکت نمود محمد مقیم حکمران قندهاربعنوان دفاع بکابل لشکرکشید که عبدالرزاق میرزا حکمران کابل ازترس به لغمان فرارنمود ، زمانیکه بابربا لشکرعظیمش به کابل آمد محمد مقیم ازوی استقبال نموده بیعت کرد ، بابربا لشکرش بسوی غزنی و زابل رفت آنرا ازحاکم ارغونی که هم تبارش بود تصرف نموده به برادرخود جهانگیرخان داد وخودش درسال1506میلادی ازراه هزارستان به هرات رفت درهمین وقت بود که بدیع الزمان وخسروشاه درمیمنه منتظربودند تا با محمد شیبانی متحد کردیده درمقابل بابربایستند اما جنگ واقع نگردید .<br />محمدشیبانی نیزازقبایل اوزبیک بود که درسال1500میلادی درماورالنهرحکومت مستقل تشکیل داده وعزم کشورکشائی داشت، میخواست پس ازاشغال شمال هندوکش وارد قلمرو هند گردیده آنرا تصرف نماید و ریشۀ امپراتوری خودرا تا اقصی نقاط فارس وبغداد بغزاند .<br />محمد شیبانی و احفاد و اولاد او مدت یکصد سال درآسیای میانه ، فارس و سرزمین افغانستان امروزی بحیث یک امپراتوری قوی کار کرده است .<br />مرحوم غبار نوشته است : اوزبیک ها به قبایل تایمن وقپچاق منسوب اند ، نخستین مردی که سرکردۀ قبیله بود {اوزبیک خان} نام داشت بعداً این قوم خودرا اوزبیک نامیدند و در قرون بعد با هم متحد گشته قوت بزرگ جنگی را تشکیل دادند که زیر فرمان آوزبیک خان قرار داشت وبنام{ لشکرطلائی} یاد میگردید ، اوزبیک خان وقبایل تحت فرمانش که منسوب به تیمنی بودند قبایل قزاق ، قیرغیز، تاتار، قپچاق وموغل را با خود به تحلیل برده بود (ص282افغانستان درمسیرتاریخ) .<br /><strong><span style="color:#009900;">ت</span><span style="color:#009900;">اریخچۀ</span><span style="color:#009900;"> بند سرحوض میمنه </span></strong>: اوزبیک ها آب ایستاده بر روی زمین را که هرکدام مشخصات خاص خودرا دارد بنا م های مشخص جداگانه یاد میکنند مثلاً آبی که دراثرباریدن باران درکند وکپرزمین جمع میشود بنام{کولمی} یادمیکنند ، آبهائی که درنتیجۀ سیل باران جریان یافته درجای وسیع ترجمع شده باشد آنرا( قیران) میگویند ، اگرزمینی را برای ذخیرۀ آب آشامیدنی حفرنموده آنرا ازآب جاری جوی پرکرده باشند آنرا{آب حوض} میگویند ، درتمام مناطق مسکونی اوزبیک ها وتورکان درقدیم حفرحوض های ذخیرۀ آب به تناسب حجم نفوس استفاده کننده گان ازآب مروج بوده است اما طبق فتوای ملاها وپیشوایان مذهبی حد اقل حجم حوض آب صد مترمربع یعنی (10متردر10 متر) باشد که به اصطلاح عوام(دۀ درده) یاد میشود .<br />درقدیم بعضی ها حوض آب را با خشت پخته ویا باسنگ های سخره یی وتراشیده میساخته اند وبعضاً روی حوض را نیز پوشانیده دروازه یی برای گرفتن آب دران میگذاشته اند اگرچه با پیداشدن وسایل مدرن تهیۀ آب آشامیدنی ازچاه عمیق ونل دوانی ها ، دراین اواخراستفاده ازآب حوض مانند گذشته ها رونق ندارد ولی دربعضی روستا ها هنوزاستفاده ازآب حوض رواج دارد ، آنچه هنوزاهمیت قبلی خودرا ازدست نداده است عبارت ازذخایرآب چهل میلیون مترمکعبی درکاسۀ آبگردان بزرگ در60کیلومتری جنوب میمنه است که بنام {سرحوض } مسمی است که درقدیم بنام باش حوض یاد میکرده اند و منابع آبی را که ازدورترین منطقه جاری میشده بنام {باش بلاق} میگفته اند که به مرورزمان{باش حوض به سرحوض} تبدیل شده و{باش بلاق به سربلاق} تعویض گردیده است ، بلاق که واژۀ اوزبیکی است معنای آن چشمه است آنهائیکه اوزبیکی را نمیدانند درحین استعمال جملات آن به حد خنده آوری مرتکب اشتباه تحریروتکلم میشوند چند روزپیش دریک خبررادیوئی وزارت معارف افغانستان سربلاق ، سرملاق نوشته شده اینک یک پاراگراف اصل خبر(اعلاميۀ مطبوعاتى وزارت معارف افغانستان 31 اسد ۱۳۸۷<br />اهالی معارف دوست قریه سر ملاق ولسوالی میمنه ولایت فاریاب دو جریب زمین ملکیت شخصی خویش را به ریاست معارف ولایت فاریاب بخاطر اعمار مکتب اهداء نموده اند) دراین نوشته نویسندۀ خبر نفهمیده است که میمنه ولسوالی نیست بلکه مرکزولایت فاریاب است وهمچنان سربلاق سرملاق نوشته شده است .<br />میمنه وفاریاب زمین اززمانه های قدیم بنام انبارغله یاد میگردیده است {غله} نیزواژۀ اوزبیکیی ودارای سه معنی است <br /> اول غله بمعنی تمام حبوبات آرد ونان شدنی است که گندم ، جو ، جواری ، ارزن ، سویا شامل آن میشود حبوبات دیگر مثل برنج ، لوبیا ، ماش وهمچنان حبوبات روغن دار مانند کنجد ، زغیر، اینداو شامل آن نمیگردد .<br />دوم غله بمعنی تخم مرغ و تخم تمامی پرنده گان است .<br />سوم غله بمعنی حد اوسط نرخ خرید ویا فروش است .<br />بند سرحوض میمنه درزمان پادشاهی شاهرخ میرزا به کوشش غوث الدین خان ک حکمران میمنه بوده است به پایۀ اکمال رسیده است ، شاهرخ میرزا پس فوت پدرش امیرتیمورصاحب قوران «1»درسال1404میلادی درهرات اعلام پادشاهی کرد که درزمان فرمانروائی شاهرخ میرزا ، غوث الدین خان ازشخصیت های بومی و با نفوذ میمنه بحیث حکمران باصلاحیت فاریاب زمین تعین گردید اوکه شخص مآل اندیش بود با بزرگان قوم مشوره نمود ه همکاری آنهارا دراحداث بند آب بالای دریای جاری درمنطقۀ که امروز سرحوض نامیده میشود جلب کرد با آماده گی کامل واخذ اذن واجازه ازمقامات به احداث سد آب اقدام نمود کاراین بند که خشت پخته وسنگ دران بکاررفته است درسال1428میلادی به پایۀ اکمال رسید ه است ، آنچه گفته ونوشته ها نشان میدهد که ارتفاع بند آب ازبستردریا 16متربوده عرض بند آب18متروطول آن به چهارهزارمترمیرسد که ذخایرمجموعی آبگردان آن که فعلاً بنام سرحوض یاد میگردد به حجم چهل میلیون مترمکعب آب تخمین شده است ، این حوض کلکین هائی برای کنترول آب دارد که متحرک ساخته شده باز وبسته کردن آن آسان است<br />بعضی ازمردم میمنه چوچه های ماهی را درکاسۀ آبگردان این حوض رهاکرده اند که با گذشت زمان بزرگ گردیده متکثر شده است که عند الموقع بعضی افراد ازماهی های بزرک ترآن استفاده مینمایند ، درمورد اینکه لایروبی ازبند سرحوض درگذشته ها چه قسم صورت میگرفته معلومات دقیق دردست نیست مردم میگویند نسبت عدم لایروبی کاسۀ حوض گل ولای زیاد دران رسوب کرده وحجم ذخیرۀ آبرا کاهش داده است دربارۀ لایروبی کاسۀ آبگردان سرحوض ضروت است تدابیرلازم ازطرف مقامات ذیربط با جلب حمایت مقامات ذیصلاح اتخاذ گردد .<br />غوث الدین خان حکمران فاریاب ومبتکراحداث بند سرحوض را بعضی ها جرنئیل عوثالدین نوشته اند که نادرست است زیرا اصطلاحات جرنئیل وکرنئیل پس ازورود انگلیس ها درافغانستان درآغازقرن18میلادی درادبیات گفتاری ونوشتاری مردم راه یافته است که درقرن چهاردهم اینگونه اصطلاحات وجود نداشت .<br />--------------<br />{1} قوران بمعنی سلاح و افزارجنگ است . <br /> برای ارایۀ اسناد دراین نوشته ازمنبع آتی استفاده شده است :<br /> افغانستا درمسیر تاریخ تالیف مرحوم غبار<br />حقیقت التواریخ تا لیف علامه عبد الحق مجددی<br />ویکی پیدیا درانترنیت<br /> یاد داشت ها وآرشیف شخصی ( بقیه درآینده ) <br /></span><br /><br /><br /><br /><br /><br /> <br /><br /> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-70583429255991081982008-10-17T10:56:00.000-07:002008-10-17T11:10:17.183-07:00فاریاب زمین قسمت سوم<div align="center"><br /><span style="font-size:130%;color:#009900;">سیداحمدشاه دولتی فاریابی</span></div><span style="font-size:130%;"><div align="center"><br /><span style="color:#ff0000;"><strong>فاریاب زمین وتغیرات نام آن درطول سده ها</strong></span></div><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><div align="center"><br /></span><span style="color:#cc33cc;">(قسمت سوم)</span></div><div align="right"><br />وقتی تاریخ تورکستان وقهرمانی های اوزبیک ها وبیشترازپنجا قوم با تیره وطایفۀ تورکان که درمجموع بنام(اوزبیک ها وتورکمن ها وگاهی بنام تورک تباران ، تورکان ، تورک نژادان وگاهی بنام تورکستا نی ها) یاد گردیده اند مانند اجداد شان کوشانی ها ، یفتلی ها ، تخار ها ، تورا نی ها ، سکا ها ودیگران ، دردفاع ازمحل ، مسکونی واولاد واقران شان با خصلت عقاب ، با درایت شیروتدابیر لازم انسانی عمل کرده پوزمهاجمین را به خاک مزلت مالیده اند چه این مهاجمین خودی باشند وچه غیرخودی ، ازهمین سبب نام مردمان قهرمان فاریاب زمین مانند دلاورمردان آهنین ارادۀ سایرمناطق همانند نگین درخاتم آریانا ویجه ، بخدی وباختر، خراسان زمین وافغانستان امروزی بصورت چشمگیرمتلالو و متبلورمانده است با آنکه دربعضی اوقات دشمنان هویت زدای درافغانستان که با مفکورۀ سلطه گری با شوک جرقه های آتش افروزاندیشه های سوسیال دموکراتیک هتلرومتحدین آن که بنام (نازی ها ، فاشیست ها ، راسیست ها) درتاریخ تجلی یافته است گاه گاهی تلاش های مذبوحانه ونا بخردانه یی را به راه انداخته اند تا با تغیر دادن نام برخی ازمکان ها ، مسخی درشکل شاختارمحلات وبافت اجتماعی مردمان اوزبیکها ، تورک تبارها ، تا جیک ها وغیرخودی ها وارد آورند اما به این هنرسیاسی مسخره آمیزشان موفقیت بدست نیاورده بدنام تاریخ گشته اند امروزکه مردم افغانستان بخصوص جوانان برومند آن ازهروقت دیگردورۀ استعمار وسلطۀ استبداد ، هوشیارتر و بیدارترشده اند ازیکطرف جوانان آگاه ازاوضاع جهان ومنطقه با آنکه درسایۀ افراد کهنه کارسیطره جو و قوم گرا بزرک گردیده باشند اینگونه طرح های غیردموکراتیک وسلطه جویانه را که میراث رژیم های استبدادی است مردود می پندارند وازجانب دیگرجوانان برومند تحصیل یافته وبزرگ شده درسایۀ کتلۀ عظیم استبداد زده نیز، همان خصومت آشتی ناپذیربزرگان خودرا دربرابرنسل رویندۀ جوان وآنهائیکه روحیۀ همبستگی اقوام وکلیه ساکنین کشور را دارند ندارند و جوانان آگاه هردوبخش متذکره ، عامل اساسی عمران وپیشرفت افغانستان را همبستگی تمام ساکنین کشور وتقسیم قدرت مساویانه بتناسب نفوس هرقوم میدانند .<br />بومی های میمنه وفاریاب زمین که همانند هرهمتباردیگرولایات تورکستان یا به اصطلاح مروج سال1343شمسی(سمت شمال) افغانستان همیشه عدالتخواه بوده تجاوز به حق دیگران را به اصطلاح محلی(نامردی) میگفته اند واین میرساند که مردم فاریاب مثل سایرهم زبان های خویش درحمایت ازدیگران درمقابل زورمندان بی عاطفه ، نقش برجسته یی داشته اند وتا پای جان برای تامین عدالت می استاده اند وهمین روحیۀ عدالتخواهی ،عبدالرحمن انباری مشهوربه ابومسلم خراسانی را دردوران آغازین دورجوانی اش با خصلات جوانمردی درمقابل امپراتوری بزرگ اعراب تحت فرمان اموی به حمایت ازعربهای طرفدارعباسی ها به میدان کارزارکشید که ازاین سبب اورا نخستین عیارخراسان نیز یاد کرده اند .<br />تاریخ نشان میدهد که نسبت تداوم جنگ ها برای کشورکشائی درطول سده ها ونبود مرزبندی برسمیت شناخته شدۀ حدود جغرافیائی معین ، سرزمین خراسان نیز مانند سایر نقاط دنیا گاهی وسعت یافته و گاهی محدود گردیده است ولی میمنه یا فاریاب هیچگاهی ازچوکات خراسان بیرون نه افتاده ونقش خودرا بصفت نگین رینگ طلائی خراسان زمین درهربرهه یی اززمان حفظ کرده است .<br />دریک نوشتۀ پژوهشی سیستانی که ازجستوگرگوگل بملاحظه رسید مطالبی دربارۀ خراسان زمین بازتاب یافته است که بعضی نکات تاریخی آن که مستند به نظر میرسد برای آگاهی علاقمندان بصورت خلاصه وفشرده به شرح ذیل ارایه میگردد :<br />درنوشتۀ سیستانی آمده است :نواحی متعلق به خراسان درتاریخ سیستان قبل ازعهد طاهریان(یعنی قبل از821 میلادی) به شرح آتی بیان گردیده است : کورت های خراسان ، طبسین ، قهستان ، هرات ، طالقان ، گوزگانان ،غرجستان ، بادغیس ، فوشنج ، تخارستان ، میمنه ، بلخ ،خلم ، مرورود ، چغانیان ، اشجرد ، ختلان ، بدخشان ، ابرشهر«نیشاپور» بخارا ، سمرقند ، شاش یعنی«تاشکینت »فرغانه ، اسروشنه ، سغد ،خجند ، آمویه ، خوارزم ، اسبیجاب ، ترمذ ، سرخس ، مروشاه جهان ، طوس ، برسخان ، نسف ، بلسم ، احرون ، تا 181هجری که دخل وخرج خراسان ازبغداد بریده گشت .<br />سیاح وجغرافیا نویس (بصیرعربی و یاقوت حموی)نوشته اند: خراسان دارای چهارربع است که منظورش چهارمنطقه یا چهارزون بزرگ است واین چهار ربع را به شرح آتی تفصیل داده است :<br />ربع اول -- مشتمل است بر قهستان ، طبسین ، هرات ، فوشنج ، بادغیس ، طوس ، طایران ، ابرشهر(دران زما ن نیشاپوررا نسبت پرنفوس بودن ابرشهریا شهربزرگ میگفته اند).<br />ربع دوم -- مشتمل است برمروشاه جهان ، سرخس ، نساء ، ابیورد ، مرو رود ، طالقان ، خوارزم ، آمل ، بالای جیحون .<br />ربع سوم -- عبارت است ازمیمنه ، گاوزگان(جوزجان ) تخارستان علیا ، خست(خوست نام منطقه یی دربدخشان است که به لهجۀ مردم بدخشان خست تلفظ میشود) اندراب ، بامیان ، بغلان ، ولوالج ، رستاق ، بدخشان .<br />ربع چهارم -- مشتمل است بر سغد ، فرغانه ، سمرقند ، بخارا ، شاش(تاشکینت) ماورا النهر.<br />درباب این چهار ربع یا چهارزون درشعریکی ازشاعران آن دوران چنین آمده است : (میانۀ همه اقلیم ها خراسان است + زوضع هیئت عالم به همت حکما +بس اختیارخراسان بود زهفت اقلیم + بدان دلیل که هست خیرالاموراوسطها +چهارشهردران ببین تو بر چهارطرف + که چهارسویش بدان یافته است زیب بها + هری وبلخ ونشاپورومروشهجهان است + که با بهشت برین است هریکی همتا ).<br />درجائی ازنوشتۀ سیستانی ازقول عبدالحی حبیبی آمده است:برخی ازکتب تاریخی قرن19میلادی افغانستان را بنام خراسان یاد کرده است مثل نوای معارک نوشتۀ عطامحمد شکارپوری ، همچنان درتاریخ احمدخانی حوادث داخلی افغانستان را بنام سرداران خراسان مینامد ، هجوم انگلیس ها به افغانستان را زیرنام هجوم انگلیس به خراسان نوشته است وبه همینگونه افغانستان را هرجا خراسان میگویند .<br />سلطان محمود غزنوی دراشعارشاعران آن دوران بعنوان شاهنشاه ایران ، خسروایران یاد گردیده است : فردوسی میگوید : ( شهنشاه ایران و زابلستان + زقنوج تا مرزکابلستان + به ایران همه خوبی ازداد اوست + کجا هست مردم همه یاد اوست + زکشمیرتا پیش دریای چین + براو شهریان میکنند آفرین) فرخی سیستانی سلطان محمود غزنوی را خسروایران میگوید :<br />(من قیاس ازسیستان دارم که آن شهر من است + وزپی خویشان زشهر خویشتن دارم خبر + تا خلف را خسروایران ازآنجا برگرفت + درستم بودند ازبیداد هربیداد گر) شاعردیگری گفته است (چه روزافزون و عالی دولت هست این دولت ایران + که روز افزون ازان گشته است ملک وملت ایران) .<br />مردمان فاریاب نسبت داشتن خصلت همگرائی وهمزیستی با همسایه های خویش چه خودی باشند وچه غیرخودی همیشه با آنها روابط حسنه داشته در شرایط خاص ازهیچگونه دستگیری ومددگاری دریغ نمیکرده اند چناچه درتاریخ آمده است زمانیکه سلطان علاوالدین حسین آتسیز(آتسیزواژۀ اوزبیکی ودارای دومعنی است: بی نام -- بی اسپ یعنی پیاده) به خوارزم رفت تا ازسلطان محمد خوارزم شاه درتصرف بلاد غوراستمداد جوید خوارزم شاه لشکری را تحت فرمان ملک الجبال اولوغ خان ابی محمد وملک شمس الدین آتسیزحاجب با وی همراه ساخت تاشهرغور وفیروزکوه را تصرف کنند، دران زمان که غوردرتحت سیطرۀ سلطان غیاث الدی قرارداشت ازقضیه آگاه گردیده ازمردمان سلحشورفاریاب درمقابله به گماشته های خوارزم شاه وسلطان علاوالدین حسین آتسیزاستمداد جست بزرگان قوم درمیمنه(فاریاب) با آنکه این مهاجمین ازلحاظ قومی وزبانی ، خودی تلقی میشدند درمقابل آنان بنام حمایت ازهمسایه وهم مرزآمادۀ جنگ شدند وسرانجام به لشکرمهاجم درهمراهی با مدافعان بلاد غور پیروزگشتند .<br />عبدالحی حبیبی دربارۀ هویت سوری ها که درمنطقۀ غور(غورات) زنده گی مینمایند نوشته است :سوریان طایفه یی ازافغانهای خراسان وغوراست که تا کنون هم بنام (زوری) دربادغیس درحدود(زورآباد) درشمال غرب هرات موجوداند(زنده گی مینمایند) دردورۀ قبل ازاسلام نیزاین دود مان (سوری ها)درتخارستان ، غور، هرات وخراسان حکمرانی داشتند .<br />عبدالحی حبیبی مطابق به پندارو دیکتات درباریان که گفته میشد( هرکی درافغانستان زنده گی میکند افغان است) وبعداً همین پنادار درقانون اساسی1334هش نیز بازتاب یافت ، تمام امیران وشاهان غور را( افغان ) خطاب کرده است بعداً ناسیونالیست های پشتون ، خلاف پنداردرباریان وخلاف شرح قانون اساسی کلمۀ افغان را پشتون ترجمه کرده غوررا منطقۀ پشتون نشین ومردم آنرا طوایف پشتون قلمداد کرده اند اما مورخین وطن و دموگرافرها هرگزآنرا نپذیرفته اند ، نام های مناطق وافراد بومی غورنیزنشان میدهد که سوری ها وسایراقوام بومی ساکن درغورپشتون نبوده اند .<br />درتاریخ افغانستان آمده است : شنسب اولین کسی است که درزمان خلافت حضرت علی مسلمان شد ه حکمران غورشد پسرش فولاد نام داشت ودرزمان خروج عبدالرحمن انباری سرپلی مشهور به ابومسلم خراسانی به او پیوست که برضد امپراتوری اموی ها درحمایت ازعباسی ها ازسال 739م به فعالیت های سیاسی آغازکرده بابسیج مردم درسال(746میلادی)علیه آنها با برآفراشتن درفش سیاه قیام کرد ودرمرو مقرنظامی فرماندهی را تاسیس نمود که پس از پیروزی ابومسلم وعباسیان علیه اموی ها درسال750م تا مدت مرگش درسال754میلادی ابومسلم ازاعتبار و قدرت لازم سیاسی ونظامی برخورداربود فولاد حکمران غورتوانست درتحت سایۀ حمایت ابومسلم خراسانی حشم وعظمت غوررا با لاببرد چنانچه درآغاز، مرکزحکمرانی فولاد منطقۀ (مندیش) بود بعداً درسال747م به تمام جبال غورتسلط یافت پسرامیرفولاد (کرور) نام داشت که درسال756میلادی بجای پدرش برتخت نشست علاوه برمناطق متعلق به غوردران زمان ، برقندهار، مناطقی بنام خیسار، کوشک ، تمران سلطۀ خودرا گسترانید وبنام جهان پهلوان مسمی شد که معنی آن (شاهنشاه یعنی سلطان چند منطقه ) است بعضی ها جهان پهلوان را پهلوان نام دارتذکار داده اند که نا درست است . باید یاد آورشد که پهلوان واژۀ اوزبیکی است که به پسوند نام جوانان ، نوجوانان وکودکان خانواده های معززبرای احترام گذاری به والدینش علاوه میگردد که صبغۀ تفضیلی دارد وگاهی بجای پهلوان واژه های (بیگ ، بای ، میرزا) رانیزبه پسوند یا پیشوند نام علاوه مینمایند که نشان احترام گذاری است مثلا اسلم پسرهفت ساله است اما پسربزرگ قوم است اورا اسلم بیگ میگویند ویا اسلم بای میگویند ، درتاریخ نیزپسرشاهرخ میرزا اولوغ بیگ آمده است ، خسرو نام پسر بچۀ شش سالۀ مدیریا رئیس است اورا به ارتباط وظیفه ومسلک پدرش میرزا خسرو میگویند ، شاه مراد پسر بچۀ یک قوماندان ویا تاجر است اورا شاهمراد پهلوان میگویند ، این پسوند وپیشوند های تفضیلی دراول ویا آخرنام افراد قابل احترام (چه خورد باشند چه بزرگ) استعمال میگردد ، زمانی که امیرتیموردرسال 1397میلادی به قدرت رسید فرزندان او ازطرف مردم ودرباریانش ملقب به میرزا شدند یعنی درپسوند ویا پیشوند نام شان کلمۀ میرزا تذکارمی یافت ( پیر محمد میرزا ، شاهرخ میرزا ، میرزا میران شاه ) نام پسران امیر تیموراست ، پس ازدوران امیرتیمورافزودن نام میرزا به اول ویا آخرنام شخصیت ها وحکام دربین بعضی خانواده ها نیزرواج یافت که خود را به نحوی ازانحا اوزبیک تبار ویا قرین به آنها میدانستند ( میرزا جهاندارشاه تورکمن ، میرزا ابراهیم ، میرزا سنجر،میرزامحمد ، میرزا عبدالطیف ودیگران ) همه افرادی بوده اند که پس ازشاهرخ میرزا درهرات وسایر قلمرو امپراتوری سلالۀ امیرتیمورسربالا کرده ادعای امارت وشاهی مینموده اند ، آنهائی که با نظام فرهنگی اوزبیک ها وتورک تباران نا آشنا اند همیشه دربارۀ توجیه واژه های فوق الذکرمرتکب اشتباه درتحلیل میگردند ، اوزبیک ها درپسوند وپیشوند نام دختران وزنان نیزواژه های خاص را بکارمی برند مثل( بیگم ، پاشا ، خان ) مثلا نام یک دخترخوردسال یا کلان سال یا زن (توخته ) است اورا توخته بیگم ، توخته پاشا ، توخته خان میگویند تا به خودش واعضای فامیلش ادای احترام کرده باشند چنانچه نام خانم شاهرخ میرزا (گوهرشاد بیگم ) بود ، نام خانم های سلطان حسین میرزا(خدیجه بیگم وسلطان بیگم ) بود همچنان (کابلی بیگم) نام ملکۀ جلیل القدربدیع الزمان میرزا بود که اوزمانی حکمرات استرآباد فارس بود به امرپدرش(سلطان حسین میرزا) بصفت حکمران تورکستان جنوبی مقررشد که مرکزآن بلخ بود .<br />درتاریخ شاهان وامیران غوری آمده است : امیرپنجی شنسبی با شیشی بن بهرام به دربارهارون الرشید رفت که پنجی به امارت غورمقرر گردید وهمراهش شیشی به پهلوانی لشکرمقررشد یعنی قوماندان امور نظامی تعین گشت نام های پنجی ، شیشی ، فولاد وامثال آن همه واژه های اوزبیکی است .( پنجی بمعنی قوچ پنجساله ، طفلی که پس ازچهاراولاد دریک خانه متولد گردد نامش را پنجی میگذارند همچنان شیشی بمعنی قوچ یا گوسپند شش ساله ، آدم بدخصلت ، زن نا زیبا ودلبد کننده ) است .<br />دریک نوشتۀ تاریخی آمده است امیران غورازسلالۀ همین پنجی وسپه سالاران غورازنژاد همین شیش یا شیشی هستند ، این جملات تاریخی حاکی ازتعلقات آنها به خون وعروق اوزبیک ها وتورکان است .<br />درتاریخ افغانستان آمده است :زمانیکه درسال 493هجری ملک عزالدین حسین ابن عباس غوری برتخت جلوس کرد هفت فرزند داشت که هرکدام دریک منطقه حکمران بودند نام آنها به این شرح است :(قطب الدین محمد ، بهاوالدین سام ، شهاب الدین ،شجاع الدین ، علاوالدین حسین ، سیف الدین ) .<br />قطب الدین محمد زمانیکه به قدرت رسید بنام ملک الجبال شهرت یافت ، عبدالحی حبیبی ملک الجبال را(غرشاه) ترجمه کرده است تا اورا پشتون تبارجلوه بدهد درحالیکه جبال واژۀ عربی وبمعنی منطقۀ کوهستانی غوراست (غر) واژۀ پشتواست که بصفت اسم مکان مورد استعمال قرار میگیرد ، اگر(غرشاه ) را به فارسی ترجمه شود (پادشاه کوه) میشود که نادرست است<br />زمانیکه سلطان غیاث الدین ابن محمد سام برتخت جلوس کرد برادرخود معزالدین را برتبۀ سرجاندار(سپه سالار) استیه و کجوران ساخت هرات درسال571هجری و فوشنج درسال573هجری درقیمومیت سلطان غور قرار گرفت منا طق جنوب آمودریا مثل تالقان ، خلم ، اندخود(اندخوی)میمنه ، فاریاب ، مرو ، پنجده نیز زیر بیرق غورقرار گرفت ، سراج الدین محمد جوزجانی دردوران سلطان غیاث الدین غوری بحیث سفیر(نماینده) به دربارخلیفۀ بغداد معرفی گردید .<br />امیرتیمورکه بین اوزبیک ها ی آسیای میانه بنام (امیرتیمورصاحب قوران) مشهوراست که افراد بی خبرازمفاهیم واژه های اوزبیکی آنرا به شکل صاحبقران نوشته اند که نا درست است وگاهی با نام قرآن کتاب مقدس مسلمانان به اشتباه گرفته میشود<br />قوران واژۀ اوزبیکی است معنی آن سلاح وافزارجنکی است که ازلحاظ سیاسی نظامی میشود آنرا افزارجنگی معمول همان زمان درنظرگرفت اما ازلحاظ تصوف سلاح وافزار جنگی عبارت ازعبادت برای کسب رضائیت خداوند ، رسیده گی به ادای پنج بنای مسلمانی ، پرهیزگار ومتقی بودن ، با دوستان خدا ، متقیان وپرهیز گاران مدارانمودن وبه آنها احترام گذاشتن میباشد که همۀ این اعمال سلاح وافزار جنگ با شیطان گفته میشود .<br />امیر تیمورصاحب قوران بادرنظر داشت روحیۀ تصوف که دران زمان دربین مسلملنان عمومیت داشته است عمل میکرده است چنانچه درتاریخ آمده است :امیرتیموربه اشخاص روحانی وعلمای مذهبی بیشتراحترام میگذاشت ، امیر تیمور زمانی که درسال 1390میلادی برای انهدام دولت قپچاق لشکرکشی نمود قبل ازمقابله با حریف ازاسپ پائین آمد ، سربه خاک نهاد ازخدا وند توفیق خواست مشایخ همرکاب اونیز ازاسپان خود پیاده شده عمامه های شان را بدست گرفتند وبه دربارخدا دعا نمودند ...<br />اگرچه مؤرخان متأسف ونژاد گرا برای مخدوش نمودن چهرۀ امیرتیمورصاحب قوران اضافه گوئی هائی را درنوشته های تاریخی شان بصورت افسانه یی وغیردقیق ارایه کرده اند که وقتی برای پی بردن به حقایق ، این نوشته های مملوازخصومت، زیر ذره بین قرار داده شود به واقعی بودن آنچه به امیرتیمورصاحب قوران نسبت داده شده تردید هائی را دردل انسان راه میدهد مثلا (بعضی ازنویسنده گان که خودرا مورخ نیز تراشیده اند درمورد لنگش پای امیرتیمورنوشته اند تیموروقتی یک گوسپند را با حماقت دزدی کرد دروقت عبور ازدیواربه زمین خورد پایش لنگ شد) نام یک امپراتوررا با کلماتی مثل (دزد ، حماقت ) خطاب کردن حساسیت و جوش خصومت نژادی قلبی نویسنده را درمقابل نام او نشان میدهد درحالیکه درتاریخ اوزبیک ها وتورکها وحتی درکتاب افغانستان درمسیرتاریخ تألیف مرحوم غبار آمده است : (تیموردرجنگ سیستان تیری خورد ولنگ شد ص253 ودرجای دیگرآمده است امیر تیموردوبارضربت تیرپوشنگیان برداشت وزخمی شدص259 افغانستان درمسیرتاریخ ( باقیدارد </span></div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-72390883635105429962008-10-10T07:58:00.000-07:002008-10-10T08:03:46.876-07:00فاریاب زمین وتغیرات نام آن<div align="right"><br /><span style="font-size:130%;color:#3333ff;">سید احمدشاه دولتی فاریابی</span></div><span style="font-size:130%;"><div align="center"><br /></span><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>فاریاب زمین وتغیرات نام آن درطول سده ها</strong></span></div><span style="font-size:130%;"><div align="center"><br /><span style="color:#cc66cc;"><strong>(قسمت دوم)</strong></span></div><span style="color:#cc66cc;"><div align="right"><br /></span>با دلایل ارایه شده درقسمت اول این نوشته ثابت است که قسمت هائی ازسرزمین ولایت فاریاب درسده های قبل ازمیلاد تحت آب و تالاب بوده است که با آغازسکنا پذیری مردم درزمین های مرتـفعترآن زنده گی آدم ها وانسانها دران روزتا روزبیشترگردیده و رونق گرفته است که با تجمع وتکثرخانواده ها ، سرزمین فاریاب«میمنه»به محلات مسکونی دایمی این بومی های اوزبیک وتورک تباربدل گردیده است .<br />ازنام گذاری های بومی وقدیمی دردشت ودره های این سرزمین معلوم میگردد که نخستین ساکنان آن تورانیان ، کوشانیان ، یفتلی ها ، تخاری ها وسایرین بوده اند که درتاریخ همهۀ آنها تورک تباران واوزبیک ها یادگردیده است .<br />چند نمونه ازاین نام های قدیمی سرزمین فاریاب به شرح ذیل ارایه میگردد :<br />ین بلاق یا ینگی بلاق: واژۀ بلاق اوزبیکی و بمعنی چشمه است ، ین بلاق زبان محاوره یی مردم است که ادب فولکلورگفته میشود این جمله درادبیات نوشتاری ومکتوبی بصورت ینگی بلاق تحریرمیگردد که معنی آن چشمۀ جدید میباشد .<br />ین بلاق وینگی بلاق را بعضی ها بصورت یم بلاق نیزدرادبیات فولکلورومکتوبی نوشته اند که احتمال دارد این تغیر پس ازاستیلای عرب صورت گرفته باشد که (یم) واژۀ عربی است آب جاری و دریا یعنی رود معنی دارد که به این اساس یم بلاق بمعنی آب چشمه که جریان دارد وازمجموع آبهای جاری چشمه ها ، آبهای بزرگ جاری بنام رودخانه ودریا بوجود می آید .<br />کته کم :کته بمعنی بزرگ و( کم )بمعنی کوتل میباشد که دارای فرازی ونشیبی است<br />کافرکینت: کافربه اصطلاح اوزبیکی بمعنی قوی ، مستحکم وغیرقابل نفوذ است وکینت بمعنی قلعه میباشد به این اساس کافرکینت بمعنی قلعۀ مستحکم ، با دیوار ودروازه های قوی وغیر قابل نفوذ دشمن است .<br />توزکان : توز به اوزبیکی بمعنی نمک وکان بمعنی معدن است ویا توزکان بمعنی معدن نمک میباشد .<br />تگاب : بمعنی زمین زیرآب ، زمین قابل آبیاری ، زمین آبدار(زمین آبی) میباشد.<br />درولایت فاریاب سرزمین تحت آب را با درنظرداشت ماهیت زمین وکیفیت آب آن به دوقسمت( شیرین تگاب ، شورتگاب )<br />مسمی کرده اند درمنطقۀ شیرین تگاب ، زمین شوراب زده و آب شوروجود ندارد اما درمنطقۀ شورتگاب اکثرزمین های آن شورابک داربوده و آب جاری دران با آنکه ازچشمه های شیرین جریان می یابد نمکیات آلوده به خاک را باخود منحل نموده خاصیت آب شوررا بخود میگیرد که چنین آب جاری را درولایت فاریاب (شوردریا)میگویند وسایر آبهای جاری را که طعم شیرین وگوارا دارد بیدون ذکرصفت آن دریا میگویند(ایرانی ها آبهای بحررا دریامیگویند) اما درافغانستان هرآب جاری که مسیرطبیعی داشته باشد دریا گفته میشود مثل دریای آمو، دریای کابل ، دریای هلمند ، دریای اندخوی وامثال آن ، اگرمسیرآب<br />با احداث بند و حفریات طولانی برای آبیاری زمین ها تغیر داده شده باشد آنرا نهرمیگویند .<br />مینگ درخت :این واژه نیزاوزبیکی است معنی آن هزاردرخت است ، گاهی اوقات (مینگ یا مینگلر) معنی خارج ازشمار را میدهد ازاین سبب وقتی مینگ درخت گفته میشود وجود جنگلات درمنطقۀ معین است که ازدرخت های غیرقابل شمارحکایه دارد ، درمیمنه منطقۀ بنام مینگ درخت وجود دارد که ازطرف بعض افراد غیربومی و نا آشنا به زبان اوزبیکی (میان درخت) تحریر گردیده است که نا درست است .<br />بعضی ازنام های قدیمی که دراصل اوزبیکی بوده به مرور زمان نسبت به حاشیه رانده شدن زبان وفرهنگ اوزبیک ها درافغانستان ، تغیراتی به این نام های اوزبیکی آورده شده است ، چند نمونه ازاین تغیرات :(تخته کوپریک -- تخته پل ،<br />قیزل کم -- سرخ کوتل ، تاش لیک -- سنگلاخ ....)<br />کلمۀ (لیک ) هرگاه دراخیر جمله بیاید صبغۀ تملک پیدا میکند مثل فاریاب لیک بمعنی متعلق به فاریاب ، لیک گاهی به کلمۀ<br />( تو ) بدل میشود اما معنی تملکش تغیر نمیکند مثل تورپاغ لیک -- تورپاغ تو ویا تورپاغتو که درزبان عوام وفولکلوریک تورپاختوگفته میشود که مفاهیم همۀ آن منطقۀ خاکدارو پرخاک است .<br />شباغ نام یک بتۀ کوهی است که مردم درفصل تیرماه آنرا جمع کرده درخانه های خود ذخیره میکنند ودرزمستان بقسم درگیران دربخاری استفاده مینمایند ویا برای نان پختن درتنورمیسازانند جائی که این شباغ فراوان است بنام (شباغ تو، شباغتو، شباختو) یاد میگردد که با تغیردرتلفظ آن به مفاهیم آین کلمه تغیر نمی آید .<br />توک لی -- توکلی : توک بزبان اوزبیکی بمعنی ( موی ) است ، کلمۀ ( لیک ) بعضی اوقات طبق ادب فولکلور( لی ) تلفظ میشود مثل توکلی که درادبیات نوشتاری ومکتوب توکلیک یا توک لیک نوشته میشود، درشهر میمنه محله یی بنام توکلی خانه وجود دارد نام این محله درگذشته هرچه که بوده باشد نام ( توکلی ) پس ازرویکارشدن صنعت چرمگری واستفادۀ مردم ازپوست حیوانات برای چرم سازی که احتمالاً ساکنین این محل به آن مصروف شده اند و درنتیجۀ دباغت پوست حیوانات که مردم ولایت فاریاب مانند سایراوزبیک ها آنرا ( آشگری ) میگویند نسبت مخلوط گشتن موی فراوان حیوانات به خاک محل به آن توک لیک یرنام گذاری نموده اند که سر انجام به مرور زمان نیمه فارسی ونیمه اوزبیکی شده به ( توک لیک خانه یا توکلی خانه ) تغیرنموده است .<br />درتورکستان شرقی (کاشغرستان ) منطه یی بنام توکلی مکان وجود دارد که درتاریخ نیزتذکاریافته است ، آنهائی که مفهوم واژۀ اوزبیکی را نمی فهمیده اند آنرا ( تکله مکان ) نوشته اند که هیچ مفهوم ندارد زیرا تکله نیز واژۀ اوزبیکی است که به انسان های فعال و کارکن مورد استعمال دارد مثل احمد شخص تکله است محمود چندان تکله نیست و درمورد مکان استعمال نمیشود.<br />درمورد این توکلی مکان دو توجیه وجود دارد :<br />اول اینکه : شاید این مکان صحرائی محل مرگ ومیرفراوان گله های حیوانات درقعرزمستان دراثرباد وبوران بوده باشد .<br />بوران نیزواژۀ اوزبیکی است معنی آن بارنده گی شدید برف توام با وزش شمال تند و سرد کشندۀ زمستان نهایت سرد است ، اینگونه باد وبوران بنام چاپقین نیزیاد میگردد و دوام بیش ازیک شبانه روزاین چاپقین( باد و بوران ) سبب مرگ و میر دسته جمعی بزو گوسپند وحیوانات اهلی دیگردرصحرا میگردد .<br />مطابق این توجیه نسبت پراگنده شدن موی حیوانات تلف شده درنتیجۀ این باد وبوران(چاپقین) پراگنده گشتن موی آنها پس ازمتلاشی گردیدن اجساد آنها ومخلوط شدن این موی ها با خاک منطقه احتمالاً نام ( توکلی مکان ) یعنی جائی که خاک آن با موی آلوده است به آن گذاشته شده است .<br />دوم اینکه :این مکان مورد نظردرتورکستان شرقی شاید دارای خارهای صحرائی فراوان برای چریدن شترها وحیوانات باربری وسوارکاری بوده است که نام آن توکان لیک مکان یا توکان لی مکان بوده است .<br />توکان واژۀ اوزبیکی است و معنی آن خارمیباشد که انواع مختلف دارد ، منطقۀ خاردار بهترین چراگاه برای شترها میباشد که درسده های پیشین وقرون گذشته که تورکستان شرقی ( کاشغرستان وتوابع آن ) حیثیت دروازۀ ورودی به چین را داشته است کاروان های متعدد درحال رفت وبرگشت به چین بوده مصروف تجارت ابریشیم وتبادل اموال مال التجاره بین چین وکشورهای جهان بوده اند که ( توکان لیک مکان یا توکانلی مکان ) که منطقۀ خاردارمعنی دارد شاید مورد علاقۀ کاروان ها وکاروان باشی ها درآن زمان بوده است چراکه کاروان ها پس ازهشت ساعت سفربا تفاوت چند دقیقه بیشتر ویا کمتر، برای دم راستی متوقف میشوند بار شترهارا پائین نموده به چریدن رها میکنند وخود نیزمدتی آتش افروخته خوردنی ها ئی برای خود درست مینمایند<br />وپس ازاستراحت لازم مجدداً به سفرخود ادامه میدهند ، طبق این توجیه نام این منطقۀ خاردار(توکان لیک مکان) که ازلحاظ داشتن علوفه و انواع خاربرای چریدن شترها و سایرحیوانات( مثل اسپ ، قاطر، مرکب ) طرف دلچسپی کاروانها وکاروان باشی ها قرار گرفته زبانزد عام گردیده است که بعداً افراد نا آشنا به زبان اوزبیکی وتورکی این منطقه را که اصلاًً<br />توکلی مکان ویا توکانلی مکان بوده است به اشکال مختلف وازجمله تکله مکان نیز نوشته اند که نادرست است .<br />اما این مطلب قابل یاد دهانی است که شاید نام توکلی خانه و یا توکانلی خانه همین نام مورد بحث است که اوزبیک های تاجرپیشۀ فاریاب زمین که ازراه ابریشم ازراه کاشغرستان به چین رفت وآمد داشته اند نام توکلی مکان ویا توکانلی مکان منطقۀ کاشغرستان را برمحلۀ میمنه گذاشته و آنرا توکانلی خانه ویا توکلی خانه مسمی کرده اند .<br />تاریخ نشان میدهد که تغیرنام ولایات ومحلات درهرکشورمطابق به شرایط خاص آن کشوربوجود می آید .<br />وجه تسمیۀ میمنه : ماجرای عجیب درفاریاب زمین درگذشته های دور رخ داده است که سرانجام مرکزولایت فاریاب بنام میمنه مسمی گردیده است ، درزمان امپراتوری کلدانی ها که پایتخت آن شهربا عظمت آن زمان بابل بوده است وهمچنان درزمان امپراتوری آشوری ها که پایتخت آن نینوا شهرمشهور آن دوران درحوزۀ تمدنی شرق میانه بوده است که هردو امپراتورقبل ازقرن ششم پیش ازمیلاد فعال بوده یکی بعد دیگری برای کشورکشائی های خود درحوزۀ تمدنی مصرقلمرو فرعونهای آن (دران زمان پادشاه مصر را فرعون میگفته اند) لشکرکشی هائی نموده اند ودرهربارقبل ازوارد شدن به حیطه وحصار مصر منطقۀ فلسطین و اسرائیل امروزی مورد تاخت وتازآنها قرارمیگرفته است که ازاین سبب خانوادۀ یهودان وساکنان فلسطین که ازدفاع عاجزمی آمده اند درصورت نجات ازچنگال لشکریان امپراتوران مهاجم وکشورکشا ، ازخانه وکاشانۀ خود فرار نموده درمناطق دیگر(اروپای شرقی ، مناطق آسیائی سرزمین آریائی ها وتورانی ها که ازتاثیرات تهاجم آنها ودیگران مصئون تربوده مسکن گزین گردیده اند ، فاریاب زمین نیز یکی ازهمان مناطقی نسبتاً دورازتهاجمات دیگران بوده است که مردمان دلیرومیهن پرست فاریاب که نسل روئیده ازکوشانی ها ، تیمنی ها ، یفتلی ها وتورانی ها وسایراقوام تورک تباربود ه اند با اثبات توانمندی دفاع ازخانه وکاشانه شان زهرچشم ازمها جمین گرفته بوده اند کمترکسی جرئت مینموده است که به آشیانۀ این عقابان بلند پرواز دست درازی نماید ، به شواهد تاریخ تعدادی ازخانواده های یهودی گریزان ازجنگ درمناطقی که فعلاً مرکزولایت فاریا ب است رحل اقامت انداخته وزنده گی را درپهلوی این دلیران و ابرمردان تاریخ ادامه داده اند .<br />اوزبیک ها طبق سنن عنعنوی هرپدیدۀ نو پیدا رابرای تشخیص وشناخت ماحول آن بکارمی برند دران زمان نسبت تمرکز کوچ نشینان یهودی درمنطقۀ مرکزی فاریاب که امروز میمنه گفته میشود (یهودیه) نام گرفته بوده است، شمال منطقۀ یهودیه را ایتک (قوئی) ، جنوب یهودیه را یوقاری ، شرق یهودیه را کون چیغر، غرب یهودیه را کون باترمیگفتند وبرای نشان دادن باشگاه شخصی درچهاراطراف یهودیه با ذکر نام سمت ها الگو میداد ه اند .<br />نظر به نفوس آن زمان فاریاب زمین ، کوچ نشین های یهود ممکن است بمثابه خال پیشانی یک شخص ، اندک واقلیت ناچیز<br />می آمده اند اما با گذشت زمان وزمانه ها بعضی ازاین خانوادۀ یهود شاید به جامعۀ آنروزی فاریاب مدغم ومنحل گشته اند وتعدادی ازاین خانوادۀ یهود بنا به دلایل ناروشن شاید به مناطق همجوارکوچ کرده باشند .<br />دربارۀ وجه تسمیۀ میمنه وتاریخ این نام گذاری ، اسناد تاریخی موثق وجود ندارد واگر باشد هنوز بدست من نرسیده است بناءً درمورد وجه تسمیۀ میمنه آنچه اینجا مطالعه مینمائید برمبنای توجیهات وقراین تاریخی است :<br />طبق شرح واژه نامه ها معنی میمنه طرف راست میباشد و طبق قراین تاریخی شاید شهرمیمنه بطرف راست یاشرق یهودیه موقعیت داشته است ، درزمان امپراتوری کلدانی ها که پیش از قرن ششم قبل ازمیلاد بوده است ستاره شناسان ستارۀ قطب را با ستاره های اطراف آن شناخته وگفته بودند که هرگاه آدم درهرگوشۀ دنیا که باشد طوری قرار بگیرد که ستارۀ قطب برابر پیشانی وپیشروی اوباشد رویش بطرف قطب وساق پا و پشتش بر ضد قطب قراردارد که طرف دست راستش آفتاب برامد وطرف دست چپش آفتاب نشست میباشد وهمین گفته های تحلیلی ستاره شناسان بحیث قراین تاریخی نشان میدهد که مناطق مربوط به میمنۀ امروزی دران زمان به طرف راست ویا شرق یهودیه واقع بوده است که به مفهوم میمنه موافقت دارد.<br />قراین تاریخی دیگراین است که درقرون قبل ازمیلاد وحتی پس ازظهوراسلام تشکیلات عسکری و جابجائی آن درباشگاه نظامی شان بنام های (قطب ،قلب ، میمنه یا یمین ، میسره یا یسار، ساق ) نام داشته است که تفسیر آن به شرح آتی است:<br />قلب مرکزفرماندهی بوده است که دران اراکین بزرگ نظامی وغیر نظامی بشمول شخص اول مملکت قرارمیداشته است<br />لشکری که بطرف شمال قلب یا فرماندهی مرکزی مستقر میشده بنام قطب مسمی بوده است .<br />ساق بطرف جنوب قلب یا فرماندهی مرکزی وضع الجیش میگرفته است .<br />یمین (میمنه) بطرف راست درشرق قلب (مرکزفرماندهی) قرار گاه میگرفته است .<br />یسار(چپ) بطرف چپ قلب یا مرکزفرماندهی متمر کزمیشده است.<br />فرماندهان لشکر، درجابجا نمودن این لشکریان همیشه قطب را بعنوان سمت شمال مرکزفرماندهی درنظرداشته عمل میکرده اند که طبق همین تقسیمات نظامی وجابجا نمودن آنها نیز به اثبات میرسد که میمنه طرف راست منطقۀ یهودی نشین درمناطق مرکزی فاریاب بوده است که بنام میمنه مسمی گردیده است .<br />قراین تاریخی دیگراینکه درصدراسلام ودوران خلفای راشدین که زادگاه پیامبراسلام حیثیت قلب یا مرکزسوق واداره را داشت وقتی ازاین مرکزرهنمائی با درنظرداشت ستارۀ قطب به سرزمین فاریاب نگریسته شود نیزبطرف راست مکه ومدینه معلوم میشود که مفهوم میمنه و وجه تسمیۀ آن پررنگترمیگردد .<br />درزمان حاکمیت اموی ها که مرکزفرماندهی آن ازبغداد به دمشق منتقل گردیده بود ودرزمان عباسی ها که بغداد حثیت قلب یا مرکزفرماندهی را بازیافه بود نیززمانی که ستارۀ قطب را درنظرداشته به موقعیت فاریاب زمین نظراندازی میگردید فاریاب زمین بطرف راست دمشق و بغداد جلوه گرمیشد واین نیزنام با مسمای میمنه را روشنتر مینماید که احتمالاً همین دلایل وقراین تاریخی سبب ماندگاری نام میمنه درپروسۀ تاریخی بوده است .<br />درشاهنامۀ فردوسی که دردوران امپراطوری سلطان محمود ابن سویک تگین درغزنی سروده شده است نام میمنه درچند جای به مفاهیم مختلف یاد گردیده است که شعرفردوسی با معنی اصطلاحات شعری اش به شرح آتی ارایه میگردد :<br />(سپهدارو جوشن وران صدهزار + به لشکرگه آمد نبرده سوار+ وزان پس بدوگفت درمیمنه + سواران بسیاروفیل بنه +سواری نشد پیش او یک تنه +همی تاخت ازقلب تا میمنه +جهان چون تو دیگرنبیند سوار+ به مردی وگردی گه کار زار+ بیاراست به میمنه گیو طوس + سواران بیداربا فیل وکوس +سواران پس ازمیمنه میسره +بفرمود خواندن همه یکسره ...)<br />مفاهیم اصطلاحات شعری فردوسی:<br />سپهداربمعنی قوماندان نظامی موظف به سوق وادارۀ لشکر.<br />جوشن وران بمعنی افراد ی که درجنگ های تن به تن زره می پوشیندند تا خنجردشمن کارگر نه افتد .<br />لشکر گه بمعنی قرارگاه نظامی ، محل بود وباش لشکر.<br />فیل بنه -- فیلی که مانند اسپ های نظامی تعلیم دیده باشد .<br />قلب بمعنی مرکزفرماندهی نظامی و مقرشخص اول کشور( چه امیرباشد چه شاه وچه امپراتور) .<br />میمنه بمعنی لشکرمستقربطرف راست مرکزفرماندهی نظامی .<br />گردی به ضم اول بمعنی پهلوانی ، یک پهلوان .<br />گه بمعنی وقت است وزمان .<br />کارزاربمعنی جنگ فیصله کن وبرخورد قاطع با دشمن .<br />خورشید ونا هید -- آفتاب وستاره .<br />میسره -- لشکرمستقربطرف چپ فرماندهی نظامی .<br />استاد صباح تحت عنوان میمنه دراوراق تاریخ درویب سایت مشعل درمورد نبرد امیر ارسلان نوشته اند : ( زمانیکه صبح آفتاب تیغ زد صدای اتلان ، اتلان ازدولشکربلند شد) .<br />آتلان واژۀ اوزبیکی است که دارای دومفهوم خاص است با نوشته واملای خاص ، آط بمعنی اسپ است وقتی آطلن یا آطلان نوشته شود معنی اش میشود بر اسپ خود سوارشو ، آطلن آطلن تکرارگفته شود تاکید برسرعت عمل وزودتر سوارشدن به اسپ برای آمادۀ اجرای دستور بعدی است .<br />آت ، صیغۀ امراست یعنی نشانه گرفته بزن ، پرتو ، پرت کن معنی دارد وهمچنان آت بمعنی اسم است که بر انسان وحیوان ،اشیا ومکان یکسان استعمال میشود ، آتلان باکسر(ت) تلفظ شود ویا بصورت آتیلان یا آتیلن تحریرگردد معنی اش خیزکن ، زود شو وآماده شو میشود که ازلحاظ گرامری مربوط به صیغۀ دستوری وامراست اگرچه درچند سال اخیرفرهنگیان ایران تلاش دارند که بجای حروف عربی درادبیات مکتوب فارسی حروف فارسی را بنویسند که به این حساب( میتوان آط را آت نوشت وگوسفند را گوسپند نوشت اما هنوزاین روش درادبیات اوزبیک ها وسایرین درافغانستان معمول ومانوس نگردیده است<br />وقتی گفته میشود (صدای آطلان آطلان ازدولشکربلند شد) بمفهوم آن است که هردولشکر، اوزبیک وتورک زبان بوده اند که بنا به اختلافات ذات البینی شان مقابل هم قرارگرفته ورهبران نظامی هریک به افراد جنگی تحت فرمان خود با صدای بلند آطلان آطلان امرداده اند که براسپ های خود سوارشده آمادۀ جنگ ومقابله با حریف خود شوند .<br />استاد صباح درمورد مسلح شدن امیر ارسلان برای جنگ چند بیت ازشاهنامۀ فروسی را نقل کرده اند که به شرح آتی است :<br />(یکی خنجری ازاجل تیزتر+ زمژگان معشوق خونریزتر+ بزد برکمرتا به وقت جدال + ببرد سر دشمن بد سگال + کمندی فروهشت درزیر ران + به قیمت گرامی تراز تار جان + حمایل دو شمشیر زهرابدار+یکی بر یمین ویکی بر یسار+ بدین سان سلاحی که برخویش بست + بیرون شد زخرگاه برزین نشست ) .<br />دو واژه دراین شعرقابل تبصره است :<br />زهرابدار- شمشیری است که سازنده گان آن با زهرکشنده ومسموم کنده آنرا آب میدهند یعنی زهرکشنده ومواد مسموم کننده مایع را درظرفی میگذارند وشمشیررا به کورۀ آهنگری داغ کرده دربین این آب زهرآلود میگذارند وچنین شمشیر را تیغ زهرابدار میگویند که معنی اش تیغی که با زهرآب داده شده است میباشد وقتی با چنین خنجری درجنگ رویاروی شخصی زخم برداشت<br />زهر ویا موادسمی خنجر، خون زخمی را آولوده کرده مرگش را حتمی میسازد .<br />خرگاه -- که معنی اوزبیکی آن ( اوی بروزن خوی) است ،حدس وگمانها بر آن است استفده از( اوی ) یا خرگاه اززمانه های خیلی قدیم دربین تورانی ها و کوشانی ها درشمال وغرب چین که باشگاه تورک زبانها بوده است رواج بوده با سرازیر شدن کوشانی ها ، یفتلی ها ، تخارها ودیگران استفاده ازان درآسیای مرکزی وخراسان زمین بیشترگردیده است اما پس ازهجوم چنگیزبه قلمروخراسان زمین درقرن 13میلادی که چنگیز وبزرگان لشکرمهاجم وی استفاده از(اوی) را مختص بخود ساخته بودند علاوه بر کوچ نشین های تورک تباران افراد متمول سایر گروه ها نیزازان استفاده میکرده اند، از(اوی) هنوزهم دربعضی ازمناطق شمال افغانستان درزمستان وتابستان استفاده مینمایند ، جدید ترین (اوی) که بنام ( اوتاو ) یاد میگردد خانواده های ثروتمند آنرا مختص بنام عروس وداماد میسازند ، کهنه ترین خرگاه(اوی) لاچیغ یاد میشود .<br />اوی (خرگاه) یک خانۀ مفشن است که ازدستک چوب ها ساخته شده با نمد پوشانیده میشود که برای ازدیاد معلومات جوانان وخواننده گان علاقمند برای معرفی مختصراین (اوی) یا خرگاه لازم است چند سطر نوشته شود .<br />اوی واژۀ اوزبیکی است که خانۀ نشیمن معنی دارد وحتی چهاردیواری های سقف پوش که درعصرحاضردرتمام کشورها رواج دارد اوزبیک ها آنرا بنام ( تام ) یادمیکنند واطاق نشیمن آنرا (اوی تام) میگویند .<br />اوی (خرگاه) ازلحاظ سختاری چهاربخش دارد بنام (کیره گه ، یوغ ، چنغراغ ، ایشیک ) ازلحاظ پوشش سه بخش دارد بنام<br />( چیغ ، یافقیچ ، تویلیک ) ازلحظ بستن وپیستن این اجزا دوبخش وجود دارد بنام ( بغیش ، یوغ باغی) اکنون دربارۀ هرکدام توضیحات قصیر ارایه میگردد :<br />بخش اول : کیره گه ، هرخرگاه دارای چهار کیره گه وهرکیره گه دارای26 دستک چوب درست شده ازدرخت بید است<br />برای ساختن یک کیره گه13دستک چوب را موازی گذاشته بالای آن 13دستک چوب دیگررا طوری میگذارندکه دربین دوچوب بالا وپائین سوراخ های مربع شکل ایجاد گردد بعداً جای مماس چوبهای بالا وپائین را با قلم پنسل نشانی کرده با برمه سوراخ میکنند وتسمه های تارمانندی راکه ازپوست حیوا نات مثل( مرکب ، اسپ ، گاو) بریده میشود ازسوراخ ها عبورداده دوسر آنرا گره میزنند وآنرا چند روزمیگذارند تا خشک گردد .<br />یوغ چوب هائی بطول دوونیم متراست که نوک آن بقسم ستندرد تراشیده شده و پائینترازنصف قدامی آن توسط دستگاه مخصوص کمی کج کرده شده میباشد و هرخرگاه دارای (52 یوغ) میباشد.<br />چنغراغ : قاعدۀ چنغراغ بشکل گرد ساخته شده وپوشش چوب چنغراغ به قسم گنبذی میباشد وچوب مدورقاعدۀ چنغراغ دارای (52 سوراخ) معادل نوک یوغ ها میباشد .<br />اوی ایشیکی یا دروازۀ خرگاه همیشه دوپله یی میباشد تا باز وبسته شدن آن سهل وآسان باشد .<br />بخش دوم چیغ یا دستۀ بافته شده ازنی نسبتً نازک است .<br />یافقیچ نمدی است که ازپشم تیرماهی گوسپند ساخته میشود ومقا ومت آن نسبت به پشم بهاری گوسپند بیشتر است این نمد را به قسمی که اوی یا خرگاه را بخوبی بپوشاند برش نموده میدوزند .<br />توی لیک نمدی است که به اندازۀ چنغراغ برش گردیده دوخته میشود .<br />بخش سوم : بغیش بطول برابر گرداگرد کیره گه ها وعرض نیم مترارتارهای رنگۀ پشمی بصورت گلکاری توسط بافنده گان ماهربافته شده بفروش میرسد که هرکس مطابق ذوق خود آنرا خریداری مینماید هرخرگاه دارای یک بغیش است .<br />یوغ باغی نیزبافته شده ازتارهای رنگۀ پشمی است که طول آن بیشترازیک متربوده عرض آن کمتراز15سانتی مترمیباشد که هرخرکاه دارای52 یوغ باغی است .<br />برای ایستاد نمودن خرگاه اول جائی را بصورت گرد آماده میکنند وآنرا (یورت) میگویند وبعد چهارکیره گه را بصورت گرد دربالای یورت بهم پیوند میدهند وگره میزنند پس ازان چهارنفردرداخل حصار کیره گه داخل گردیده هشت یوغ را میگیرند و نوک آنرا ازسوراخ های چنغراغ عبورداده بالا میکنند وقاعدۀ یوغ هارا با یوغ باغی ها که قبلاً درنوک کیرذه گه ها انداخته شده است می بندند وبعد متباقی44یوغ دیگررانیزیکه یکه ازسوراخ چنغراغ عبورداده قاعدۀ آنرا به نوک کیره گه ها بسته میکنند.<br />بعد چیغ را دراطرف کیره گه ها دورداده نوک آخری آنرا دربغل دروازه بسته میکنند وبالای چیغ ها بغیش را دورداده دوسر آنرا به دوطرف دروازۀ خرگاه می بندند ، بغیش باعث استوار ماندن کیره گه هاشده مقاومت آنرا بالامی برد و برای برداشتن تمامی وزنی که بالای کیره گه می آید آنرا آماده نگهمیدارد .<br />درآخرین مرحله یا فـقیچ را بالای یوغ ها وتوی لیک را بالای چنغراغ میکشند وبرای بازوبسته نمودن توی لیک چوب سه مترۀ دراز میباشد که آنرا سوروغ مینامند که معنی آن تیله کنندۀ توی لیک میباشد .<br />این موضوع ازلحاظ ربط داشتن به کلتور اوزبیک ها توضیح گردید (باقی درآینده)<br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /><br /></span> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-85951548375466833522008-10-03T08:09:00.000-07:002008-10-03T08:17:06.495-07:00فاریاب زمین وتغیرات نام آن درطول سده ها<div align="right"><br /><span style="font-size:130%;"><span style="color:#3366ff;">سید احمد شاه دولتی فاریابی</span><br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"></span></span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;"><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">فاریاب زمین وتغیرات نام آن درطول سده ه</span></span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;"><span style="color:#3366ff;"> --------------<br /></span><span style="color:#009900;">(قسمت اول)</span></span></div><span style="font-size:130%;"><div align="right"><br /><span style="color:#cc33cc;">علل تغیرات طبیعی روی زمین(مورفولوژی</span>)</span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><br />سرزمین های روی زمین مانند هرپدیدۀ دیگری همیشه درحال تغیرو دیگرگونی است که این تغیرات بیشتردرمناطق تحت استفادۀ انسان ها بخصوص مناطق مسکونی بخوبی قابل احساس است .<br />عامل اساسی تغیرات روی زمین ، حوادث غیرقابل کنترول طبیعت است و آن عبارت است ازبارنده گی های بیش ازحد که سیلاب مدهش و لغزش قسمتی ازکوها وتپه های خاکی را درقبال دارد که این حادثه گاهی مسیررودخانه ها ، نهرها وکانال های آب را تغیرداده بعضاً خانه های روستائی وخامه را منهدم و زمین های وسیع زراعتی وسرک ها را تخریب مینماید وگاهی زمین لرزه های به میزان بالا میتواند : باعث دوشق شدن زمین های مسکونی ، لغزش کوها وتپه ها وتخریب خانه های خام وپخته گردیده و سبب کوچ های دسته جمعی مردم ازمحل وقوع این حادثه را فراهم سازد .<br />فعال گردیدن آتشفشان ها دریک منطقه ، فوران نمودن مذاب ازعمق زمین وجاری شدن (لا وه ) ازان گاهی اوقات خانه هارا زیر میگیرد و درصورت دوام دار بودن جریان این لاوه ها ، کوه بچه های صخره یی تشکیل میگردد وساکنین محل را به فرار ازمنطقه وترک محل سکونت شان مجبورمینماید ، خشک سالی های ویا زمستان های کشندۀ متواتردریک منطقه نیز انگیزه یی برای ترک محل برای مسکن گزینان آن محسوب میگردد ، بعضی اوقات خانه ومحل زنده گی مردم درنزدیک جنگلات طبیعی واقع گردیده باشد درنتیجۀ آتش سوزی ها ی مدهش و غیر قابل مهار، مردم محل مجبوربه فرار ازمنطقه گردیده به جا های امن ترمیروند که تمامی این حوادث بنام (فورس ماژور) یاد میگردد وتغیراتی که با اینگونه حوادث بر روی زمین روی میدهد تحت نام مورفولوژی مطالعه میشود وبعضی اوقات به ندرت اتفاق می افتد که شهاب های ثاقف ویا سنگ های آسمانی به حجم و اوزان دورازقیاس به زمین سقوط نموده تغیرات مورفولوژیک بروی زمین بوجود آورد.<br /><span style="color:#cc33cc;">علل تغیرات تصنعی بر روی زمین</span> :<br />تغیرات تصنعی بر روی زمین همیشه بصورت مثبت ومنفی روی میدهد ، تغیرات تصنعی منفی درسطح یک کشورناشی ازاشتعال آتش جنگ های داخلی وبین الاقوامی میباشد که بهترین نمونۀ اینگونه تخریبات وتغیرات اوضاع شهرها وروستا ها، درافغانستان ، تاجیکستان ، چیچینستان ، بوسنی هرزیگوین ، فلسطین وبرخی کشورهای افریقائی درده های اخیرقرن بیستم میباشد اما تغیرات تصنعی درسطح جهان وقاره ها اشتعال نایرۀ جنگ جهانی محسوب میگردد که نمونه های اینگونه تخریبات وتغیرات اوضاع عمومی شهرها وتاسیسات عام المنفعه درتمام کشورهای شامل جنگ درنبرد های خونین جنگ اول جهانی(1914تا 1918م) وجنگ جهانی دوم (1939تا 1945م) میباشد که ابعاد تخریبات وکشتاراین جنگ ها در لا به لای تاریخ درج است اما تغیرات مثبت پس ازختم هردوران جنگ چه داخلی وچه خارجی باشد بنام بازسازی ونوسازی درمناطق جنگ زده آغازمیگردد که تذکارجزئیات آن باعث تطویل کلام میگردد علاقمندان میتوانند برای ازدیاد معلومالت شان به تاریخ بازسازی ها ونوسازی های کشورهای جنگ زدۀ قاره ها مراجعه نمایند.<br />تغیرات مثبت بر روی زمین درسرزمین کشورها درشرایط آرام ورشد اقتصادی آنها روی میدهد که دولت های تحول طلب درچنین کشورها اگردرسواحل بحرنزدیک بوده زمین های فراوان غیر قابل استفاده درزیر تالاب های آب داشته باشند تلاش مینمایند با بلند بردن سطح مهارت های فنی ومسلکی کادرهای شان ، برای قابل استفاده گردانیدن این زمین های زیرتالابها<br />را با بکارگیری وسایط وماشین آلات مدرن با خشکانیدن آبهای آن زمین های تحت تالاب را برای استفاده آماده میسازند .<br />اگرزمین آزادشده اززیر تاثیر تالاب ها نزدیک به شهر وروستا باشد به اعمارمنازل مسکونی وشهرسازی اختصاص می یابد واگر ازشهر وروستا بعید ترواقع گردیده باشد با افزودن خاک مورد نیاز ومواد ضرورت کشاورزی ، اینگونه زمین هارا برای کشت سبزیجات ومیوه جات ویا حبوبات مثل جو و جواری و چیز های دیگر مختص میسازند.<br />درصورتیکه این کشورهای ثروتمند ودولت های تحول طلب با سرزمین های نسبتاً بایرسروکارداشته باشند برای بیابان زدائی به غرس وپرورش نباتات ودرختان اقدام نموده تغیراتی درچهرۀ ظاهری منطقۀ خود وارد می آورند وگاهی منطقۀ بیابانی را برای ساخت وسازشهر وروستا تخصیص داده ملت خودرا تشویق مینمایند تا درآبادی ها وشهرسازی ها سهم فعال گرفته درتغیرچهرۀ محیط زنده گی شان کارپرثمرانجام بدهند وحکومت درچنین حالاتی پرهزینه ترین پروژه های چنین مناطق را مثل احداث کانالیزاسیون ،تهیۀ آب آشامیدنی ، تامینات برق ، مکاتب ومدارس پارک ها وخیابانها وجاده های ترافیک وامثال آنرا بدوش خود میگیرد و پس ازختم کاراینگونه شهروروستا نام گذاری های جاده ها ، خیابان ، مکاتب ومدارس صورت میگیرد که درچنین وقتی است که سرزمین همین شهر وروستا که قبلاً بنام تالاب ویا دلدلزاریاد میگردید اکنون بنام های دیگری مثل شهرنو ، محلۀ نو ، روستای جدید وامثال آن یاد میگردد که این تغیرات مورفولوژیک وتصنعی وگاهی تعویض نام محلات اقوام کمزوربصورت غیرعادلانه بزبان قوم حاکم صورت میگیرد که این نمونه نیز درافغانستان پس ازرویکارآمدن خاندان آل یحی ورژیم مطلقۀ سلطنتی بیشتربملاحظه میرسد .<br />درزمانه های دورکه روابط اجتماعی بصورت غریزی منحصربه عشیره وقبیلۀ همزبان وهمخون بوده وخصلت انس وانسانیت درنهاد آدم ها شکل نگرفته بوده است فیلسوفان آنزمانه ها سخن زدن را شاخص معتبربین حیوان وآدم ها قلمداد نموده بوده اند چنانچه افلاطون که درقرن هفتم قبل ازمیلاد میزیسته است آدم ها را حیوان ناطق گفته بود ازاین سبب میتوان گفت که انسانها یگ پیشتر ومترقی تر ازآدم ها اند زیرا آدم ها بیدون انس با سایرین که زبان ومشترکان خونی جداگانه داشته اند تنها با همزبان وهمخون خود زنده گی مینموده اند اما درنهاد آدم هائیکه حس همزیستی شکل گرفته وبه مرور جای حس غریزی را اشغال نموده به مرزانسا نیت ( انس داشتن با سایراقوام) قدم گذاشته اند وبا ایجاد همدلی وداشتن مشترکات ضرور به تداوم زنده گی دست یافته اند وراه پیشرفت های بعدی را برای خود هموار ساخته به سایرین اولگوگشته اند اما آنهائیکه این حس همزیستی را نتوانسته اند درخود پرورش بدهند هنوزهم بنام زبان شریکی وخون شریکی ما نند آدم های دارای زنده گی غریزی ابتدائی به افتخار به خیل وقبیلۀ خویش نفس میکشند که درعصرحاضرازیکطرف تأسف بار است وازطرف دیگراین شیوه وشگرد برای عمران وانکشاف جامعه وحفظ منافع مشترک وسرزمین مشترک کارسازنیست .<br />یک تماشای مختصرازطریق کانال تیلویزیون بین المللی (انیمل پلانیت) یا دنیای حیوانات به طرزحیات حیوانات روی زمین ویا حیوانات تحت البحری کافی است بدانیم که حیوانات مثل آدم های اولیه بصورت غریزی با خیل وگلۀ خود زنده گی مینماید وحتی ماهی ها که انواع مختلف داردهرنوع ماهی با همنوع خودکتله هارا تشکیل داده به سیروحرکت کتلوی می پردازد وحتی با ماهی هائی که شکل وساختار ظاهری دیگر دارد یکجا نمیشود .<br />پرنده های روی زمین (گنجشک ها ، زاغ ها ، کبوترها ،لک لک ها ، مرغابی ها ، ساچ ها وامثال آن )هرکدام باخیل وهمنوع خود پرواز مینماید همینسان حیوانات خشکه زی مثل آهو، گاوهای وحشی ، فیل ها ، شیرها ، پلنگ ها ، کفتار ها ، گرگ ها وسایر حیوانات هرکدام با خیل وهمنوع خود درچراگاه ها وجنگل ها ومراتع درگشت وگذار است که هیچ یک ازآنها با خیل ونوع دیگرحیوانات یکجا نمیچرد ویکجا حرکت نمینماید که این شیوۀ زنده گی تما ماً حالت غریزی دارد که خاصۀ جانداران است .<br />درگذشته ها شاعران متقدم گفته اند (کبوتر با کبوترقاز با قاز+ کند همجنس با همجنس پرواز) این گفته ، درحقیقت تمثیل همین زنده گی غریزی حیوانات است که زیبندۀ آدم هائی دارای خصلت انس و انسانیت نیست ، افلاطون درقرن هفتم قبل ازمیلاد گفته بود آدمها وحیوانات ازلحاظ جانداربودن یکی اند اما آدم ها حیوانات ناطق اند .<br />نسبت تکامل یابنده بودن مغزآدم ها وقابلیت انس گرفتن و توان زیست باهمی با همدیگربه شکل انسان بوده است که دراحکام الهی نام انسان اشرف المخلو قات یاد گردیده وبه انسان ارزش والائی نسبت به سایرجانداران قایل شده است .<br />وقتی به تاریخ نگریسته میشود بسیاری ازاقوام ساکن درافغانستان امروزی حتی سه هزار سال قبل ازمیلاد که آشوری ها و کلدانی ها درشرق میانه وقسمت هائی از اروپا وآسیا فرمانروائی داشته اند علاوه برهمزبان وهمخون خود باسایراقوام که بازبان های خاص قبیله یی خویش تکلم داشته اند راه همزیستی را درپیش گرفته وبه شکلگیری انس با دیگران نقش داشته اند.<br />این هم قابل یاد آوری است که انسان بحیث اشرف المخلوقات توانسته است کبوتررابصفت نامه رسان استخدام نموده و به طوطی ومینا سخن زدن را بیاموزند ودشمنی را که به حالت طبیعی به زعم مرد افغانستان دربین (سگ وپشک ) وجود دارد<br />بعضاً ازبین برده اند تا آنجائیکه ازطریق کانال تیلویزیونی به نمایش گذاشته میشود (سگ وپشک خانگی) با همدیگردر داخل یک خانه بازی مینما ید وحتی پشک با موش به بازی می پردازد واین نمونه های وارد آوردن تغیرات درحس غریزی این حیوانات است اما جای أسف است بعضی ازافراد جامعه چه درافغانستان وچه درسایرمناطق درگوشه وکنارجهان هنوزهم درحصار همان غریزۀ دوران بهیمیت ودورازانس با سایر گروه ها واقوام دیگر، باقیمانده اند وحتی پیشگامان چنین آدم ها وقبیله ها که آگاهی لازم ازمحسنات برقراری مناسبات جهانی وضرورت همبستگی اقوام ساکن درکشوررا احساس مینمایند هنوزبرای رشد غریزی اقوام خود به انس بیشتربا سایر اقوام تلاش لازم نکرده اند وحتی میتوان گفت که بعضاً درچنین موارد بکلی درحالت بی تفاوتی قرار داشته با آنکه میتوانسته اند کارهای موثر دراین راه انجام بدهند که با تأسف عمداً قوم را به راه مثبت (همزیستی با سایر اقوام) رهنمائی نکرده اند وبد تر اینکه بعضی ازاین افراد با وجود داشتن خصوصیات خوب انسانی ، دنباله روحس غریزی گردیده جدا ازسایرین زیستن را رجحان داده اند ، با این مختصر سخن دربارۀ تغیرات آدم ها وسرزمین<br />در این نوشته درمورد تغیرنام سرزمین فاریاب «میمنه» ومسکونین آن درطول قرون یک چشم اندازمختصرصورت میگیرد :<br /><span style="color:#ff6600;">فاریاب ، گوزگانان ، میمنه ، کدام یک ازاین نام ها مقدم بوده اند؟</span><br />قراین تاریخی نشان میدهد که فاریاب قدیمیترین نام سرزمین کوچکی درقلمرو ولایت فاریاب امروزین افغانستان بوده است که درزمانه های پیشین احتمالاً نسبت قرار داشتن درزیر آب های تالاب وغیر قابل کشت وزراعت بودن ویا به اصطلاح مردم فاریاب (زمین شیتته) یعنی زمین متأثر ازآب تا لاب بوده است ، چنانچه درفرهنگ دهخدا که بزرگترین فرهنگ جامع درایران است دربارۀ واژۀ فاریاب مطالبی را نوشته است که محتوای آن به شرح آتی است :<br />فاریاب بمعنی زمین تحت آب ( زمین تالابی)<br />فاریاب بمعنی زمینی که توسط دهقان آبیاری میگردد (زمین آبی)<br />دربارۀ واژۀ فاریاب درویکی پید یا آمده است :<br />فاریاب روستائی درهرمزگان ایران است .<br />فاریاب نام روستائی درشهرستان بوشهرایران است .<br />فاریاب نام شهری درشهرستان کنوج آستان کرمان است .<br />فاریاب نام یکی ازولایات افغانستان است که مرکزآن میمنه است .<br />فاریاب را بعضی ها (فاراب) نوشته اند که معنی آن زمین زیرآب است .<br />فاراب نام منطقه یی درکرکی قلمرو تورکمنستان است .<br />فاراب نام منطه یی درفراه رود است .<br />بعضی ها درولسوالی شیرین تگاب ولایت فاریاب درقدیم مردمان اسلام قلعه وتورت کول را (فیرابی) میگفته اند واین اثبات کنندۀ سرزمین کوچکی ازتوابع مینمه مرکزولایت فاریاب است ، نام تورت کول و تگاب شیرن نیزثبوتی برای زیرآب بودن قسمت هائی ازتوابع فاریاب امروزی درزمانه های پیشین است ، واژۀ (فیراب، فاراب، فاریاب) که مفهوم زمین زیرآب را میرساند نام قدیمی آن بشمارمیرود ، نام های مشابه مناطق درکشورها علایم سمبولیک کوچنده گی های اقوام ازیک محل به محلات دیگرمیباشد که این کوچی های تازه وارد به منطقۀ بی نام ونشان نام منطقۀ قبلی خودرا میگذارند چنانچه علاوه ازفاریاب ، نام مناطق دیگری نیزبصورت مشترک درافغانستان وایران وجود دارد مثل( سیستان ، زابل ، اسعدآباد ، شیرآباد وامثالآن ) همین نام شریکی درافغانستان وکشورهای همسایۀ دیگرنیزوجود دارد وحتی همین نام شریکی درداخل ولایات افغانستان نیز بچشم میخورد مثلاً خیست یا خوست دربدخشان درشمال است و نام ولایت خوست درجنوب افغانستان است ، دولت آباد درولایت بلخ است درولایت فاریاب نیر دولت آباد وجو دارد ، فیض آباد دربدخشان است وفیض آباد درولایت فاریاب نیز است ، تالقان درتخارستان است تالقان درقندهار نیز وجود دارد .....<br />نام فاریاب مدت ها ازقلم وزبان افتاده بود اما زمانی که درسال 1344ش شخص منوری بنام کریم مجاهد بحیث مدیرمطبوعات میمنه مقرر گردید که دران جریده یی بنام ستوری با قطع وصحافت کوچک درچهار صفحه انتشار می یافت ، کریم مجاهد که تلاش داشت کارپرثمرتری را درساحۀ روشنگری محیط کارش انجام بدهد درمورد تغیرنام جریدۀ ستوری وتعویض آن به روزنامه ، با روشنفکران وشاعران ونویسنده کان شهرمیمنه صحبت هائی نموده نظریات آنهارا جمع کرده بود ، اینجا نب سیداحمدشاه دولتی که دران سا لها درمکتب متوسطۀ اندخوی معلم بودم ومحترم محمد امین متین اندخوئی که درکتابخانۀ عامۀ بلدیۀ اندخوی اجرای وظیفه مینمود ازتغیرمحتوای نشرات جریدۀ ستوری پس ازآغازکارکریم مجاهد بحیث مدیرمسئول آن آگاه بودیم ونسبت همکارقلمی بودن به مطبوعات میمنه ازجریان نظرخواهی مدیرمطبوعات ازروشنفکران مطلع بودیم ما هرودو(متین اندخوئی - دولتی دولت آبادی) باهم مشوره نموده ومعلوماتی که دربارۀ میمنه وفاریاب جمع آوری کرده بودیم هم آهنگی بخشیده مصمم به ارسال آن به کریم مجاهد مدیرمسئول جریدۀ ستوری بودیم که یکروزبعدازساعت سه بجه درکتابخانۀ بلدیه بودیم که کریم مجاهد به متین اندخوئی تیلفون کرده ومرا نیز پرسید که متین اندخوئی گفت آغای دولتی همینجا است من نیز پس ازاحوال پرسی با کریم مجاهد با تائید سخنان محترم متین اندخوئی گفتم من ومتین صاحب بصورت فشرده مطالب مورد ضرورت وآگا هی دهنده را که نزد ما است ازطریق پوسته بشما ارسال میکنیم نظرخاص ما هردو این است که کدام ممانعت وجود نداشته باشد نام روزنامه که بجای جریده ستوری انتشارمی یابد بنام (روزنامۀ فاریاب ونام ولایت میمنه بنام ولایت فاریاب مسمی شود) وتعدادی ازروشنفکران درمیمنه نیزهمیمنگونه پیشنهاد را کرده بودند ، همین بود که کریم مجاهد هفتۀ بعد ازوصول نامۀ ما ابرازخورسندی نموده و دوهفته بعد طی سرمقله یی دراطراف میمنه وفاریاب مطالبی ازمجموعۀ معلومات کردآوردۀ خودرا گنجانیده به مقامات ذیصلاح مرکزپیشنهاد کرده بود که جریدۀ ستوری به رونامه ارتقا داد شده ونام آن روزنامۀ فاریاب درنظرگرفته شود وهمچنان طی پیشنهاد جدا گانه تعویض نام ولایت میمنه را به ولایت فاریاب ازمقامات مرکزی منظوری گرفته بود که ازنیمۀ دوم سال1344ش نام ولایت میمنه به ولایت فاریاب تغیرنمود .<br />( <span style="color:#009900;">درنوشتۀ آینده دربارۀ نام گوزگانان ومیمنه معلومات ارایه میگردد)<br /></span></span><br /><br /> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-40445723466666728772008-09-20T12:10:00.000-07:002008-09-20T12:26:02.015-07:00خصومت نژادی وزبانی مانع واقعبینی تاریخی است<div align="right"><span style="font-size:130%;"><br /><span style="color:#3366ff;">سید احمد شاه دولتی فاریابی<br /></span><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong></strong></span></span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;"><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>خصومت نژادی وزبانی</strong></span></span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;"> </span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;"><span style="color:#cc33cc;">(قسمت چهارم)</span></span></div><span style="font-size:130%;"><span style="color:#cc33cc;"><div align="right"><br /></span>محترم بغلانی نوشته اند :( قبایل زرد پوست صحرانشین«آلتای اورال»ازشرق به قلمرو سامانیان «خراسان»پیهم هجوم می آوردند سرانجام بعد اززمان طولانی سلسلۀ سامانیان را برانداختند و به قدرت رسیده وارد تاریخ شدند ودرماوراالنهر و دیگرشهر های خراسان به سرعت ساکن گردیده درفرهنگ مردمان بومی آمیخته و دیگرگونی یافتند و دوام داربا امیرنشینهای مستقل حکمرانی نمودند اما همۀ امیران و شاهان درقلمرو خود زبان فارسی دری را که زبان رایج مکاتب ، مدرسه ، شهرها ، بازار و ادارۀ دولت سامانی بود آنرا بسیارخوب پاسداری و دررشد آن خدمت کرده اند چنانچه در دوران زمامداری آنها زبان فارسی دری درسرتاسر آسیای مرکزی و قسمت اراضی قفقاز تاهند وستان و آسیای صغیر زبان آموزش علم و ادب و فرهنگ در مدرسه مکتب و اداره وسیاست در دولت و داد وستد درشهر و بازار رایج بوده است ، درچنین جو مساعد بسا شخصیت های کم نظیرفرهنگی تورکتبار پارسی گو وعارف روئیده است ، غنای این زبان توانای رقابت با زبان های مهاجمین ومنطقه را دارد اما با تاسف تحت تاثیراوضاع بی ثبات کنونی و ترفند های سیاسی قبیله سالاران ، بعضی ها برخلاف رفتار اسلاف شان تقویۀ زبان ازبیکی«تورکی» و رشد تمایلات پان ترکستی(پان تورکیستی)را با فارسی ستیزی وسیلۀ رسیدن به سیادت میدانند و دراین راستا تلاش میکنند ، البته ارمان تقویۀ زبان اوزبیکی یا ترکی و یا هرزبان دیگر امرانسانی و جایز است اما نه با فارسی ستیزی ، فارسی ستیزی به تقویه و رشد زبان اوزبیکی کمک نمیکند ولی ملیت هائیکه درطول قرن ها با هم جوش خورده زبان ، تاریخ ، فرهنگ ، سرزمین واقتصاد شان مشترک وحتا خون شان آمیخته شده است ، ازهم جدا ساخته درتقابل قرارمیدهند گنا هیست کبیره بزیان اقوام استبدادزده و بسود شوینیزم ، لازم است یادآوری شود که درسده های پسین امیرنشینی های مستقل دریک بخش اراضی خراسان تحت تاثیررقابتهای نژادی ، مذهبی و تهاجمات روسیۀ تزاری با ترکیۀ عثمانی به ترکستان مشهوربوده است).<br />تمام این نوشتۀ محترم بغلانی که دربین هلالین قرارداده شده ، به استـثـنای سطورکج و استریپ دار مورد تائید من است اما به جملات افترا واتهام آمیز محترم بغلانی دلایل تنویرکنند ه ارایه میگردد تا دراذهان خواننده گان محترم بخصوص جوانان ابهام باقی نماند .<br />آنچه درمورد سقوط امارت سامانیان درتاریخ قید است به روشنی مبین این واقعیت است که هیچ قومی نه ازآلتای اورال ونه ازمناطق دیگربالای سامانیان هجوم نیاورده بلکه رعایای قلمرو خود سامانیان نسبت نا رضا ئیتی هائی که هرروزگسترش می یافت علیه حکومت سامانیان قیام نمودند که قبلاً دراین با ب به تفصیل ومستند نگارش یافته است بازهم بعنوان تکرار احسن جزئی ازاغتشاشات مردم یاد آوری میگردد مثلاً ده هزارنفردهقانها وپیشه وران برهبری ابوبلال درغوروغرجستان قیام کردند وحتی دربخارا مردم قیام کرده قصرامیرسامانی را به آتـش کشیدند .<br />این هم قابل یاد دهانی است : درزمانیکه جامعۀ بشری تحت قیودات رنج آورقراربگیرند برای نجات ازچنین ورطه یی متحد میگردند وتحت رهبری دلیرمردان عاقلتر قرار گرفته دست به تحرکات دسته جمعی وقیام ومیزنند که چنین حرکات غضب آلود توده ها ، حکومت های ضعیف را مانند سیلاب مدهش به کام نیستی فرومی برد که نمونه های فراوانی ازچنین قیام ها وسقوط دولت ها درجهان وحتی ایران وافغانستان درتاریخ بچشم میخورد .<br />اینهم ازلحاظ سیاسی کاملاً روشن است که درسده های گذشته هرگاه حکومت ودولت ضعیف که ازقلمروخود نمیتوانست دفاع بکند ویا نمیتوانست رعایای خودرا راضی نگهدارد مخالفین داخلی حکومت با مهاجمین بیرونی همدست گردیده اورا بنام حکومت ناکاره وضعیف ازقدرت ساقط مینموده اند که نمونه های اینگونه هجوم ها ، قیام ها وسقوط دادن حکومت ها درقاره های دنیا وحتی دراروپا درسده های پیشین وجود دارد بناءً افسوس کردن درمورد سقوط امپراتوری سامانیان وتلویحاً مسئول قلمداد نمودن تورکان آلتائی واورال دراین باب غیرازبرملا کردن بدبینی باطنی به تورکان هیچ مطلب دیگررا افاده نمیکند.<br />درتاریخ ، ازآریائی وتوریائی بصورت همردیف یکجا تذکراتی بعمل آمده و درمورد کارنامه های آنها مطالبی مفصل برشتۀ تحریر کشیده شده است ، باصرف نظرازاینکه منشأ خانوادۀ آریائی ها کوشانی ها بوده وکوشانی ها خود قبایلی ازتورک ها بوده اند که دربخش اول این نوشته ، در باب آن توضیحات ارایه گردید ،اگرتنها نام آریانی وتوریانی یا آریائی وتوریائی مدنظرگرفته شود نیزصاحبان هردو نام برادروار درآسیا وخراسان زمین زیسته اند که آریائی ها ، خراسانی ها وسامانی ها قبلاً درتاریخ بوده اند نه اینکه توریائی ها یا قبایل ستی ها ، یوچی ها یعنی کوشانی ها پس ازایشان وارد تاریخ شده باشند ، نظربه اسناد تاریخی قبایل تورک بنام های مختلف درعرصه وصحنۀ جغرافیائی زمان درجهان بخصوص درآسیا وجود داشته اند که ازان نمیتوان با جملات بد بینانه مثل(پیدایش عنصرتورک ، مهاجمین آلتای اورال با برانداختن سلسلۀ سامانیان وارد تاریخ شدند ) گفتن ها چشم پوشی کرد .<br />تاریخ نشان میدهد که سامانی ها ازسال892 میلادی به بعد رویکارآمده دولت مستقل تشکیل داده اند اما درسده های پیشین درکجاها زنده گی میکرده اند وبکدام طایفه وقبیله منسوب بودند معلومات کافی درتواریخ بچشم نمیخورد ولی طوایف مختلف تورک ها وسایرین که درحوزۀ تمدنی جهان شامل بوده اند سه هزار سال قبل ازمیلاد را نشان میدهد که درآسیا به اهلی کردن حیوانات وحبوبات وتحت کنترول قرار دادن زراعت وزمین های قابل کشت مصروف بوده اند وحتی اسناد باستان شناسی اززنده گی انسانها با گله های حیوانات اهلی شان درسرزمین بخدی وبلخ باستان دربیست هزارسال پیش حکایه دارد که هنوزمشخص نیست که این آدم های خاک شده ، اسلاف کدام قبیلۀ روی زمین بوده اند .<br />جملۀ « ... درفرهنگ مردمان بومی آمیخته ودیگرگونی یافتند » نیز که درنوشتۀ محترم بغلانی آمده است قابل تائید نیست زیرا درگذشته ها هرنیروی مسلط که به اتکای توان قومی به قدرت رسیده حکمرانی مینمود تمام اتباع تحت فرمانش را تابع ارادۀ خود ساخته وآنچه بنام کلتور وفرهنگ داشت آنرا به اتباع خود تحمیل میکرد که فراوان مطالبی دراین موارد درلا به لای تاریخ وجود دارد اما تورک ها که برسامانیان درسال962میلادی غلبه یافته اند دارای کلتورعالیتروپیشرفته ترمنحصر به خود وآسیای مرکزی وخراسان زمین بوده اند که سامانیان نیزشامل همین فرهنگ و کلتورخراسان زمین محسوب میشوند بناءً گفتارمحترم بغلانی ابرازخوشبینی عاشقانه به سامانیان وابراز ناخوشبیینی وبدبینی به تگین شاهان است که بجای سامانیان به قدرت رسیدند<br />محترم بغلانی با وجود داشتن نظریات خاص خود علیه تگین شاهان و تورک ها ، درباب انتخاب زبان فارسی بحیث زبان مشترک ، تقویت ادبیات وزبان فارسی وگسترش آن درقلمرو امپراتوری خویش صادقانه اعتراف نموده اند اما بخاطرمخدوش کردن این خدمات عامه پسند تگین شاهان وتورکان گفته اند(غنای این زبان توانای رقابت با زبانهای مهاجمین ومنطقه را دارد) به دانشمندان واهل مطالعه روشن است که زبان بحیث افزارتفاهم بین حاکم ومحکوم ودرمجموع بین مردمان مورد استفاده قرار میگیرد ، تورک ها وتگین شاهان درزمان تاسیس امپراتوری شان زبان خاص خودرا داشتند که دارای مفاهیم وسیعتراز زبان فارسی همان دوران بود طبق فارمول زبان شناسی واژه ها واصطلات هرزبانی که معادل آن درزبان دیگر وجود نداشته باشد علایم غنی بودن آن زبان است صدها واژۀ اوزبیکی وتورکی وجود دارد که معادل آن درفارسی وزبان های دیگردرحوزۀ متکلمان فارسی و دری وجود ندارد مثل (ساغیندیم ، سیلکلـلب کیل وامثال آن ) با انهم درپیش گرفتن راه تقویۀ زبان فارسی وترویج آن بحیث زبان مشترک ورسمیت بخشیدن آن درتمام قلمرو امپراتوری تگین شاهان ازطرف سلطان محمود غزنوی ابن سیویک تگین غیر قابل انکار است که غنی بودن وتوان رقابت داشتن فارسی با زبان حاکمان وامپراتوران محسوب نمیشود بلکه بیانگرعدم بدبینی تورک ها و امپراتوران شان به زبان فارسی وعلاقۀ آنها به تنوع فرهنگی وزبانی وهمدلی با رعایای شان بشمارمیرود ورنه میتوانستند مانند سایر امپراتوران دنیا ، زبان وکلتور خودرا براتباع خود تحمیل تمایند چنانچه عرب های اموی زبان خودرا بر مسلمانان درقلمروشان ( سرزمین های امروزین افغانستان ، ایران، اسیای میانه وغیره ) تحمیل نمودند واگرزبان فارسی توان رقابت با زبان منطقه را داشت چرا زیرتاثیر زبان عرب قرار گرفت وازرسمیت بازافتاد .<br />محترم بغلانی اخلاف امپراتوران تورک درخراسان (افغانستان امروزی) را متهم به داشتن تمایلات پان تورکیستی وفارسی ستیزی نموده اند که برای ابهام زدائی وازدیاد معلومات علاقمندان دراین مورد یک توضیح کوتاه لازم است ارایه گردد : اخلاف تورکان افغانستان که نسلی ازسلالۀ اسلاف تورک اند هیچگاه علاقه نشان نداده اند که علیه زبان های اقوام مختلف ساکن در افغانستان تأسف نشان بدهند دانشمندان وپیشگا مان تورکان معاصر افغانستان مانند اسلاف شان به تنوع فرهنگی علاقمند اند وبرای احیای زبان وفرهنگ خود مطابق به احکام مندرج درقانون اساسی تلاش مینمایند چنانچه تعداد کثیری ازتورک زبانهای افغانستان که افتخارعضویت فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان را دارند خلاف ادعای محترم بغلانی کوچکترین حرکت فارسی ستیزی ازخود نشان نداده اند اما تورکان افغانستان با هرکسی متعلق به هرقوم وزبانی که باشد با قضایای ملی با غرورفاشیستی برخورد نموده برتری طلبی ملیتی را مطرح بسازد با آن مقابله خواهند نمود زیرا تورکان افغانستان خواهان متساوی الحقوق بودن تمام اقوام ساکن درافغانستان هستند وبرای تحقق این آرمان دموکراتیک مبارزه مینمایند و احیای زبان وفرهنگ اوزبیک ها وسایر اقوام را درهمین چوکات میلطبند واین نه پان توکیزم است نه فارسی ستیزی ونه چیز دیگر، بلکه طرح دموکراتیک درمورد تامین عدالت اجتماعی ومتساوی الحقوق بودن کلیه ساکنین افغانستان است که تمام این مطالب درمرام نامۀ فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان نیز صراحت یافته است .<br />برای ازدیاد معلومات علاقمندان فشرده مطالبی دربارۀ اصطلا ح (سه پان)ارایه میگردد تا منشأ پان تورکیزم عیان شود:<br />اصطلاح سیاسی پان تورکیزم درسال 1948 پس ازانتشاراعلامیۀ جهانی حقوق بشرازطرف ملل متحد ، توسط حکومت جبارفارس که بجزازخاندان سلطنتی ودرباریان وفادار به رژیم را مستحق هیچگونه آزادی نمیدانست به آذری ها وسایراقوام تورک زبان وتورک نژاد که درفارس میزیستند و تقاضا داشتند که رژیم ، طبق مواد مندرج دراعلامیۀ حقوق بشر، زبان آذری وتورک ها را برسمیت بشناسد واجازۀ نشرکتاب وروزنامه را به زبان آذری وتورک بدهد که رژیم شاهی فارس (ایران) ازترس اینکه برسمیت شناخته شدن زبان آذری وتورک باعث بمیان آمدن موجی ازآزادی خواهان اقوام دیگر(مثل عرب ها ، کوردها ، بلوچ ها ...) درفارس خواهد شد به تقاضای آذری ها جواب مثبت نداد ، رژیم شاهی فارس با همان شیوه وشگرد خاص دورۀ استعمارقبل ازجنک دوم جهانی میخواست حکومت متمرکزی را حفظ وتمام قدرت را درقبضۀ خود داشته باشد وهرگونه آزادی خواهی درعرصۀ فرهنگ ،زبان ومهیا نمودن شرایط برابری حقوق اقوام ساکن درقلمرو خود را به نفع خویش وخاندان سلطنتی نمیدید ازاین سبب بخاطر زمینه سازی برای سرکوب متقاضیان آزادی زبان وفرهنگ اصطلاح (پان تورکیزم) را دربرابرآنها بکاربرده آذری ها وتورکان فارس را متهم به جدائی طلبی نموده آوای آنهارا درگلو خفه کرد با آنهم تا جائیکه تاریخ معاصر نشان میدهد پیشگامان آذری وتورک ها مبارزه برای آزادی زبان وفرهنگ خودرا تداوم بخشیدند .<br />دران مقطع زمانی که جهان به دو قطب متضاد و پیرو دو اندیشۀ آشتی ناپذیر(امپریالیزم وسوسیالیزم) منقسم گردیده بود که هریک از این دو قدرت جهانی تلاش داشتند راه نفوذ طرف مقابل را درقلمرو اداری ارضی کشورهای اقمارشان که ساحۀ نفوذی خویش می انگاشتند برای حریف وطرفداران وی منسدد نگهدارند و درعین حال آشکار وپنهان سعی مینمودند که ازهرگونه جنبش آزادی خواهی قلمرو همدیگربه نفع خود استفاده نمایند( واین بازی سطرنج ادامه داشت) .<br />درافغانستان نیز دران سال ها با کنارگذاشتن هاشم خان صدراعظم تام الاختیار، شاه محمد خان برادرش را بر کرسی صدارت نشاندند که بحیث وزیرحربیه(وزیردفاع) کارمیکرد ، دران وقت ازطرف صدراعظم جدید اکت های دموکراتیک صورت گرفت بقایای جوانان بیدار(ویش زلمیان) مجدداً فعال گشته حتی بعضی شان مستقیماً به انتخابات ولسی جرگه شرکت نمودند ودرمورد بیعدالتی درحوزه های انتخاباتی دست به تظاهرات مسالمت آمیززدند اما بزودی این اکت های دراماتیک رژیم شاهی رنگ باخت اوضاع عمومی به روال قبلی استبدادی برگشت .<br />افغانستان که خودرا یک دولت مستقل وبیطرف میدانست ومقامات رژیم تلاش داشتند موازنه را درمورد رابطه های سیاسی ، اقتصادی ونظامی با شوروی که دررأس اردوگاه سوسیالزم قرارداشت وبا امریکا که در رأس اردوگاه امپریالیزم بود حفظ نماید هرباری که افغانستان برای تقویۀ اردوی خود به وسایط نظامی و جنگ افزاراحساس نیازمینمود به شواهد تاریخ ، حکومت افغانستان اول به امریکا ومتحدین وی مراجعه میکرد وزمانیکه شرایط خرید وسایط نظامی وجنگ افزارازامریکا ومتحدانش را ملاحظه مینمود آنرا نامناسب پنداشته به شوروی ومتحدان وی روی می آورد که بار ها وسایط وجنگ افزارهای نظامی را به مراتب ارزان تر وبا شرایط سهلترازآنها بدست آورده است درتحت چنین شرایطی نیز گا ه گاهی برای خورسند نگهداشتن امریکا وغرب خواست آنهارا درافغانستا عملی میساخت چنانچه پس ازانفاذ قانون اساسی افغانستان در(1343ش) که فعالیت های سیاسی درکشورآغازگردید گفته میشد پادشاه دریک سفررسمی به اروپا متحد اصلی امریکا ، پیشنهاداتی را ازبعضی مراجع پذیرفته است که یکی ازانها هسته گذاری پان تورکیزم درکابل است ، رژیم بعضی ازافراد با نفوذ تورکان افغانستان را به کمک والی ها که دست نشانده های رژیم محسوب میشدند بصورت سری بنام شرفیابی بحضوراعلی حضرت معظم همایونی ازولایات دعوت نموده به کابل اعزام نموده بودند که پس ازبازگشت ازکابل ، بزرگان تورک ها بعضاً به افتخارگفته بودند که اعلیحضرت لطف کرد وگفت (اگرهرکسی که ازشما ویا قوم شما که خواسته باشند به کشورهای آسیای میانه بروند اجازۀ رفتن داده میشود حالا دموکراسی است قید وقیود وجود ندارد...) و بطرف شوروی نیزقبولانده بود که رفت وآمد بین مردم شمال افغانستان به آسیای میانه به مفاد هردو طرف است .<br />دران زمان امپریالیزم تلاش داشت به تقویۀ جنبش آزادی خواهی و با درخدمت گرفتن رهبران و افراد موثراینگونه جنبشها مساوات طلبی را بصفت افزار موثر، درموردانتقال مفکوره های آزادی خواهی توسط آزادی خواهان فارس به آذربایجان شوروی ، گرجستان ،اوسیتیا ، داغستان ،یاقوتیستان ، باشقرستان ، تاتارستان ، و توسط تورک های افغانستان به قزاقستان ، قیرغزستان ؛ اوزبیکستان وتاجیکستان منتقل نموده وآنراتقویه نماید و ازمقولۀ سیاسی(ازدرون منفجرکردن) استفاده نموده شیرازۀ انضباط موجود درادارۀ عامه درشوروی را بگسلاند وازدامن زدن جنبش آزادی خ واهی ومساوات طلبی تورک های قلمرو شوروی وحتی چین به نفع خود بهره برداری کند این موضوع درسا ل نوزده چهل ونه میلادی </div><div align="right"> که اروپای غربی وامریکا پیمان نظامی( ناتو) را برای مقابله با حملات احتمالی نیروی نظامی (وارسا) که بعد ازجنگ اول جهانی درسال 1919میلادی تحت رهبری مسکو تاسیس گردیده و کشورهای سوسیالیستی متحد با شوروی درا ن عضویت داشتند بحیث یک گزینۀ خوب برای وارد کردن رخنه درحصارامنیتی ونفوذی شوروی تلقی گردیده بود ، زمانیکه درسال 1952تورکیه با کسب عضویت درچوکات ناتو قرارگرفت این گزینه شکل تازه وجدی بخوود گرفت ، وقتی جمال ناصردرسال 1953میلادی زمام امورمصر را با سمتگیری سوسیالیستی بدست گرفت متحد ساختن کشورهای عربی حوزۀ خلیج فارس ومد یترانه را بنام اتحادیۀ عرب (لیگ عربی)طرح کرد ، پادشاه عربستان سعودی که درخط مخالف جمال ناصر قرار داشت لیگ کشورهای اسلامی عرب را پیش کشید که سرانجام پس ازبه قدرت رسیدن انورالسادات بجای ناصر فقید درمصر، که درمشی مخالف وی قرار داشت به حمایت او ، لیگ اسلامی کشورهای عربی بنام (پان اسلامیزم) درمطبوعات ورسانه ها راه یافت که خصوصیت کاملاً ضد کمو نیستی داشت وبعضی ها اتحادیۀ کشورهای عربی را ازلحاظ سیاسی و ناسیونالیزم( پان عربیزم ) مسمی نمودند که این (پان تورکیزم ، پان عربیزم ، پان اسلامیزم) بعد ازاواخردهۀ 1950 بنام (سه پان) نیز یاد شده است .<br />چنانچه قبلاً یاد آوری شد اصطلاح پان تورکیزم یک نام اتهامی بود که ازطرف رژیم شاهی فارس که هنوز بنام ایران مسمی نگردیده بود به مبارزان آذری وتورک های متحد آن که برای رسمیت بخشیدن زبان خود مبارزه مینمودند گذاشته شد شوروی جنبش های آزادی خواهی را تشویق مینمود تا برای رسیدن به آرمان شان سازمانهای سیاسی ایجاد نمایند وهواداران اندیشۀ خودرا بسیج بکنند که منظورش تاسیس سازمان های سیاسی موافق با طرح های مارکسیستی ومبارزۀ طبقاتی بود تا مردم را بسوی آرمان کمونیزم سوق بدهند وحکومت های وابسته به امپریالیزم را به گورستان تاریخ بسپارند ، متهم به پان تورکیزم نمودن تورک های ایران هنوزهم زمزمه میشود ، محسن کوردی درهمین تازه گی ها درایران ضمن توضیح انتقاد آمیزازفعالیت سیاسی تورک های ایران آنهارا پان تورکیست خطاب نموده است ، ازهمچو نوشته ها مستفاد میگردد که عاشقان فارس(ایران) هنوزهم مساوات وعدالت خواهان تورک ها را درایران زمین پان تورکیست مینامند خداکند که محترم بشیربغلانی با تقلید ازایشان ویا با زیر تاثیر قرارگرفتن گفتار ایرانی ها ، تورکان افغانستان را( متمایل به پان تورکیزم) نگفته باشند .<br />( پرولتاریای جهان متحد شوید) همان شعارمانیفیست کمونیست بود که درسال 1848میلادی ازطرف مارکس و انگلس انتشاریافته بصفت شعارعمومی تمام مارکسیست های دنیا قرارداشت که مقابل آن شعارپان اسلامیزم قرارگرفت که اتحاد وهمبستگی تمام مسلمان های جهان را میطلبید ، شعارپان عربیزم خواستاراتحاد کامل تمام کشورهای عربی بود ، اما پان تورکیزم که یک نام اتهامی به تورک های فارس ازطرف رژیم سلطنتی آن گذاشته شده بود هیچگاهی (تمام تورک های جهان متحد شوید) را شعارنداده است ودراین عرصه فعالیت نکرده است ، یک مارکسیست ایرانی بنام (تقی ارانی) که بعضی ها اورا منسوب به حزب تودۀ ایران میدانند درگذشته ها ، درنتیجۀ تبلیغات ایدیولوژی مارکسیستی دربین همقطاران خود شهرت یافته بود مبارزه برای آزادی زبان وفرهنگ را عمل ارتجاعی میگفت که شاید او مانند پیروان ایدیو لوژی مارکسیزم همه چیزرا درچوکات مبارزۀ طبقاتی مطالعه مینمود ، دران زمان سازمانی بنام (فرقۀ دموکرات آذربایجان) درایران زمین پرآوازه گردیده بود که مخفیانه فعالیت میکرد وحتی نشرات سیاسی به زبان آذری تورکی با نشرات فارسی حزب تودۀ ایران به افغانستان نیزمیرسید که شعارهایش مختص به همبستگی تورک های داخل ایران خلاصه میگشت و دست یافتن به آزادی زبان وفرهنگ وحقوق سیاسی ومدنی درمحورخواسته هایش متبلوربود ، سازمان فرقۀ دموکرات آذربایجان زمانیکه ازطرف «ساواک» شبکۀ جاسوسی رژیم ایران کشف و اعضای آن ، طرف پیگرد وسرکوب قرار گرفت تعدادی ازاعضای آن به قلمرو شوروی خودرا رسانده بودند تا مصون بمانند اما مقامات شوروی به آنها اعتماد نکرده و شاید فکرمینمود ند که (اینها بنام اعضای فرقۀ دموکرات آذربایجان ) جواسیس گماشته شدۀ «ساواک ایران » به هدایت امپریالیزم شاید باشند که امراض آزادی طلبی را درنهاد تورکان قلمروشوروی تقویه و درد سرمقامات شوروی را افزایش خواهند داد بناءً آنهارا دوباره بسوی ایران رد مرزکرده بود، آنها احتمالاً نتوانسته بودند ثابت نمایند که به سازمان دموکرات فرقۀ آذربایجان عضویت دارند....)<br />سیرمراحل تاریخی درمورد هویت یابی وهویت سازی (فارس، مصر ، تورکیه ، افغانستان) نشان میدهد که درآغازقرن بیستم بخصوص قبل ازجنگ اول جهانی(1914-- 1918م) بسیاری ازکشورها ازجمله کشورهای فارس ، تورکیه ، مصر ، افغانستان باپیروی ازایدیولوژی مسلط آن زمان درپی احیای ملی گرائی بودند که درارتباط با مسئلۀ پان تورکیزم درفارس وترکیه مختصرمعلوماتی ارایه میگردد :<br />درتورکیه اندیشۀ (مصطفی کمال آته تورک) که بعضی ها اندیشۀ اورا کمالیزم نیز نوشته اند تاثیراتی درافکارعمومی داشت که درآرزوی بوجود آوردن دولتی درتورکیه بودند که ذهن وزبان شان با تارورسن مذهبی بسته نباشد زیرا ازعملکرد امپراتوری تورک های عثمانی که تحت شعاراسلامی وحکم قرآنی (انم المؤ منون اخوت) پیش میرفتند ونسبت همزبانی وهم نژادی به همدلی ارزش قایل بودند وآنرا بهترین وسیله برای حفظ وحدت کامل بین مسلمانها که متعلق به اقوام وزبان مختلف بودند میدانستند ولی روشنفکرانی مثل (ضیا گلاب ودیگران) که مادی اندیش بودند حتی به گفته های سعدی (رزق مقصودیست وقت آن معین کرده اند +بیش ازان وپیش ازان حاصل نمیگرد به جهد)اعتراض داشتند وآنرا دعوت به انحطاط گرائی ومغایرآیت (لیس لل انسان الا ما سعی) وانمود میکردند وپیشوایان تصوف رانیزمخفیانه مورد انتقاد قرارمیدادند و آنهارا متهم مینمودند که مردم را ازتلاش برای پیشرفت دلسرد مینمایند و دنیا را هیچ وپوچ وانمود میسازند ، مبارزۀ ناسیو نالیستی برای اتحاد وهمبستگی مقابل تبلیغات روحانیون یکتا پرستان ( مسیحیان ومسلمانان) قرارداشت که طبق(مقولۀ کل جدیدً لذیذً) گرایش به اندیشۀ ناسیونا لیستی که تازه بود درتورکیه وسایر کشورها روزافزون بود زمانیکه مصطفی کمال آته تورک درتورکیه به قدرت رسید دولت غیرمذهبی (سیکولار) تشکیل داد وفرمان صادرنمود که روحانیون وپیشوایان اسلام به امور سیاسی ودولتی حق مداخله را ندارند واگرتمایل به سیاست و امور دولتی داشته باشند لباس روحانیت را کناربگذارند وطرح هائی را برای انجام انقلاب فرهنگی طرح نمود که طبق این طرح الفبای عربی را به الفبای لاتین تغیرداد تا نسل جوان تورکیه ازخواندن کتب مذهبی وتصوفی که از آغازظهوراسلام تا انقلاب سیکولارها درکتابخانه ها انباشته شده بود به مروردورشوند و با حفظ مسلمانی شان راه ترقی وپیشرفت را درپیش بگیرند ،<br />نهاد معتبرازدانشمندان را بوجود آورد که آنها وظیفه داشتند واژه های وارداتی اززبان عربی وخارجی را که وارد زبان تورکی شده وقابل هضم به زبانی تورکی نیست آنرا ازادبیات وزبان تورک حذف نمودند ، واژۀ معادل آنرا گنجانیدند و تاریخ تورکیۀ معاصر را با خصوصیات ملزمۀ آن دوباره نویسی و باز سازی کردند ، برای عملی ساختن طرح اصلاحی درمکاتب نساب تعلیمی جدید رویکارنمودند و با استفاده ازشگرد وروش شوروی نهاد های آموزشی زود ثمربرای پرورش کادرهای جوان دست به کارشدند آموزشگاه های فنی وحرفه یی را گسترش دادند ، دراستانبول وانقره دانشگاه ها تاسیس نمودند ، درمحلات و دهات طبق نیاز مندی های شان مکاتب زراعت وحرفه یی تاسیس نموده معلمان و استادان را باروحیۀ میهن پرستی وملت خواهی تربیه وبه کارهای آموزشی فرزندان ساکنین محلات وروستا ها گماشتند که مخالفان تورکیه همین اقدامات انقلابی را نیزپان تورکیزم نام گذاری نموده اند واین یک خصومت تلافی جویانۀ تاریخی است که انگیزۀ آن به دوران حاکمیت تورک ها درفارس میرسد.<br />بعضی ازنویسنده گان مخالف تورک ها درایران پیشگامان تورکیه را که در نیمۀ اول قرن 19 وبعد ازان تا آغازجنگ اول جهانی (1914م) تمام تورک های آسیای میانه را نیزمیخواستند باهم متحد نموده علیه امپراتوری عثمانی سد مقاومت بوجود آورند و درصورت امکان بجای آن دولت ترقیخواه دورازتصوف تشکیل بدهند بنام (پان تورکیزم) یاد نموده اند که مضحک است زیرا (اصول پان) این است که درمقابل مخالفان مبارزه وبا شخصیت های ملیت خود همکاری نمایند ، مثلاً طبق اصول پان اسلامیزم کشورهای اسلامی نباید باهم دیگربه جنگ بپردازند ، طبق تعامل پان عربیزم نباید کشورهای عربی درمقابل همدیگرقراربگیرند وجنگ نمایند، همچنان پان تورکیست ها نباید با هم نژاد های خود مخالفت نموده به چنگ بپردازند ...<br />ازاینکه ناسیونال های تورک درمقابل امپراتوری تورک های عثمانی به دلایل بند ماندن آنها درزولانۀ مذهب وتصوف و دورماندن ازتحول طلبی وترقیخواهی به مقابله برخواسته باسرنگون کردن آن ، دولت ایده آل خودرا بنیاد نهاده اند نمیتوان آنها را پان تورکیست خواند، چنانچه به ملاحظه میرسد رضا شاه ایران نیز با پیروی ازایدیولوژی ناسیونا لیستی به متحد ساختن فارسی زبان ها پرداخت وحتی بعضی نویسنده گان افراطی ناسیونالیست ها ی فارس یا ایران امروزی حتی برای هویت زدائی آذری ها قلم فرسانی نموده آنهارا سلالۀ فارسی و پهلوی زبان قلمداد مینمایند و استدلال میکنند که زبان تورکی به آنها درزمان تسلط تورک ها تحمیل گردیده است که با توصل به گفتار نویسنده گان هویت زدای ضد تورک هنوزهم بعضاً درنوشته های عظمت طلب فارسی گوی به ملاحظه میرسد که اگرحرکات انقلابی تورکان دردوران پس ازامپراتوری عثمانی پان تورکیزم محسوب گردد بلا ریب حرکات ناسیو نا لیست های ایران نیز (پان ایرانیزم ویا پان پارسیک) خواهد بود که با الهام ازطرح های انقلابی تورکیۀ تحت رهبری آته تورک نظام آموزشی را درقلمرو خود بازسازی نمود وفعالیت های مذهبی روحانیون ایران را مهارکرد به تاسیس مکتب ومدارس بیشترمطابق به نیازمردم پرداخت ودرتهران برای نخستین بار به تاسیس دانشگاه اقدام نمود و برخلاف گذشته به زنان ودختران آزادی تحصیل وگشت وگذار را داد .<br />درمورد اینکه : تحت تهاجمات روسیۀ تزاری وتورکیۀ عثمانی امیرنشین های مستقل بنام تورکستان دربخشی از اراضی خراسان بوجود آمد باید گفت : تاریخ نشان میدهد که نام تورکستان قرن ها قبل ازتشکیل امپراتوری روسیۀ تزاری درآسیا وجود داشت که حتی درکتاب انجیل که قدامت آن به دوهزارسال قبل از امروز میرسد سرزمین تورکیۀ امروزی بنام (آسیای صغیر) یاد گردیده است ، زمانیکه منصورآخرین امیرسامانی از دفاع قلمروش عاجزآمده درسال نهصد وشصت ویک میلادی ازقدرت کناررفت آلپ تگین سپه سالار امارت سامانی که درغزنی بود با اتخاذ تدابیری مصلحت را دران دید که حکومت مستقلی اعلام نماید زیرا تشخیص کرده بود شخصی که ازخاندان سامانی ظرفیت امارت خراسان را داشته و آنرا مانند گذشته ها به نحو احسن اداره نماید فعلاً به نظرش نرسیده بود بناءً برای حفاظت جان ومال اقوام تورک وسامانی ودیگران که از او حمایت میکردند به تشکیل حکومت مستقل تگین شاهان اقدام نموده بود .<br />بروایت تاریخ وقتی درسال964م آلپ تگین چشم ازجهان پوشید پسرش ابراهیم تگین برتخت نشست و دو نفرافسران مربوط به قوم تگین یعنی (بولکا تگین ، پری تگین ) یکی بعد ازدیگری به قدرت رسیده تا سال977میلادی برسر قدرت ماندند ، سیویک تگین که مورخین نا آشنا به زبان تورکی و اوزبیکی، آنرا (سبکتگین) نوشته اند ویا با تقلید از ایرانی ها که (نوشته را نبشته ) مینویسند بیدون توجه به مفهوم آن ، آنرا سبکتگین نوشته اند که نادرست است .<br />سیویک تگین که درسال 977میلادی به قدرت رسیده بود غزنی را مقرخود انتخاب نمود و قلمرو خودرا گسترش داد که از جنوب شرق : کابل ، لغمان ، ننگرهارو پیشاور را تا دریای سیند زیر فرمان گرفت وازشمال بخارا ، تخار وبلخ و توابع آن و ازشمال غرب : هرات ، بست وبلوچستان را به قلمرو خود پیوند داد سیویک تگین زمانی درسال997میلادی حیات را پدرود گفت پسرش سلطان محمود غزنوی که بیست وهفت سال داشت بر اریکه قدرت قرار گرفت و امپراتوری بزرگ را تاسیس نمود که غزنی همچنان بحیث پایتخت ومقر شاهی باقی ماند اگرضرورت افتد برای مطلع شدن ازکارنامه ها وفتوحات وی بایست به تاریخ مراجعه گردد اما بمنظوراثبات وجود نام تورکستان درزمان سامانیا وتگین شاهان جملات آتی از تاریخ نقل میشود : بغرا خان داماد سلطان محمود غزنوی که طی پیغامی ازعزم آمدن خود به دربارغزنی به سلطان محمود اطلاع داده بود ، سلطان محمود به جواب بغرا خان نوشت :(فعلاً ما قصد حمله به سومنات درهند را داریم وقتی ازاین کارفارغ شدیم وشما هم خان تورکستان شدید برای این کار(آمدن به غزنی) برنامه ریزی میکنیم (ص601تاریخ بیهقی) همچنان درهمین صفحه یک عنوان درتاریخ بیهقی به این شرح وجود دارد:<br />(حکایت اختلاف میان امیرمسعود وبغرا خان و فرستادن ابو صادق تبانی توسط امیر مسعود به کاشغر و طرازبه تورکستان و رفع اختلاف توسط ارسلا خان) .<br />باید گفته شود که درا ن زمان مناطق کاشغروتوابع آن بنام تورکستا شرقی مسمی بود مرحوم غباردرصفحۀ 56 افغانستان درمسیر تاریخ نوشته است :(تورکستان شرقی دارای تمدن وفرهنگ ، خط و ادب وصنعت فلزکاری ونساجی بوده خط سریانی را درالفبای تورکی قبول کرده بودند ... درتورکستان شرقی وهم درتورکستان غربی موسسات پیشرفته تری تاسیس نموده بودند) همچنان به گواهی تاریخ ازتخاروبلخ تا هرات وتوابع آن بنام تورکستان جنوبی یاد میگردید حتی شمال کوه هندوکش تا رسمی شدت زبان پشتودر1957م درزمان ظاهرشاه نیز تورکستان گفته میشد که بعد ها درباریان متعصب بجای تورکستان (صفحات شمال ، شمت شمال) راجاگزین آن ساخته درمطبوعات راه دادند آنها فکرمیکردند چون نام کشور، افغانستان است اگرسمت شمال مانند گذشته تورکستان گفته شود ازنگاه سایکا لوژی مردم تورکستان با نام افغانستان احساس بیگانگی مینمایند وهمین قسم دلایل غیر منطقی دیگر، تاریخ نشان میدهد که تا تا رستان ، باشقرستان ، یا قوتیستان ، خوارزم وکشورهای آسیای میانه بنام تورکستان شمالی یاد میگردید ، تمام این اسناد تاریخی نشان میدهد که خلاف گفتارمحترم بغلانی نام تورکستان از سده ها وقرون متمادی قبل ازشکل گیری حکومت تزار روسیه وامپرا تورعثمانی درتاریخ</span> وجود داشته است --<br /> <br /><br /></div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-161184896871916822008-09-07T07:27:00.000-07:002008-09-07T07:44:14.061-07:00خصومت نژادی وزبانی مانع واقع بینی تاریخی است<div align="right"><br /><span style="font-size:130%;"><span style="color:#3366ff;">سید احمدشاه دولتی فاریابی</span><br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong></strong></span></span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;"><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>خصومت نژادی وزبانی</strong></span></span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;"> <br /><span style="color:#6600cc;">(قسمت سوم)</span></span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;color:#6600cc;"></span> </div><div align="right"><span style="font-size:130%;">محترم بغلانی نوشته اند:(اگرازخراسان سخن آغازشود مهاجمین و مهاجرینی که بعداً ساکن شده اند ، اخلاف شان بدبین وآشفته میشوند بخصوص آنهائی که این سرزمین اخیراً به هویت قومی شان سجل شده است کمرنگ وبرافروخته میشوند ، هزیان میگویند وهیچ قوم وملیتی را شریک دراین وطن نمی شمارند وهکذا پذیرش نام تاریخی خراسان را که به هویت هیچ قوم تعلق ندارد ... قبول ندارند، نباید سرزمین مشترک بنام وهویت یک قوم سجل بماند ....) <br />باید اذعان نمود که خراسان قدیم درمالکیت هیچ قوم بخصوص نبوده بلکه سرزمین مشترک تمام ساکنین آسیای میانه ،ماد وفارس وافغانستان امروزی بوده است .<br />درمورد تغیر نام فارس به (ایران) باید گفت :درسال 1957م رضا پهلوی پاد شاه فارس بخاطرتعویذ نام کشورش بنام(ایران) که به نظراو مبین اخلاف آریائی بودن بود پیشنهادی به موسسۀ ملل متحد ارایه نمود ، ملل متحد با درنظر داشت سوابق تاریخی سرزمین هائی که آریائی ها دران زیست وفعالیت داشته اند ودرحال حاضربا بمیان آمدن جامعۀ قانونمند با حدود جغرافیائی معین به مناطق وکشورهای مختلف تقسیمات گردیده است به رضا پهلوی جواب داد : با سران کشورهائیکه ادعای اخلاف آریائی بودن دارند موضوع را درمیان گذاشته برسرتغیرنام فارس به ایران به توافق برسد ، دران زمان که کشورهای آسیای میانه با پیروی ازایدیولوژی مارکسیستی ولینینستی تحت فرمان اتحادشوروی قرار داشت که وابستگی به سرزمین و اسلاف و نژاد را مغایراصول مارکسیزم میدانست ، هند وپاکستان نیزنام مشخص دلپذیرملت خود را داشت وتنها درباریان افغانستان ونویسده های درباری برای تثبیت هویت وقدامت تاریخی زیست شان دراین سرزمین اکت های آریائی بودن را مینمودند که رضاشاه به مقامات منیع مربوط سلطنت افغانستان نامه نوشت ودرمورد تغیر نام فارس به ایران موافقه خواست ، رژیم شاهی بیدون درنظر داشت پسمنظرتاریخی این موافقه ، جواب مثبت ارایه نمود ورضا شاه را خورسند ساخت که بعداً نام فارس به نام (ایران) مسمی گردید ، ایران که اکنون رسماً میراث خورمادی ومعنوی اسلاف آریائی ها شده بود طی پلان های توسعۀ فرهنگی وادبی تمام شخصیت های علمی وفرهنگی راکه درسرزمین آریائی ، بخدی وخراسان وافغانستان امروزی بوده اند بنام ایران ثبت نمود که حتی سید جمال الدین افغان اسعد آبادی ، مولانا جلال الدین بلخی ، ابن سینای بلخی ، ذردشت متولد بلخ وده ها شخصیت علمی ودانشمندان افغانستان ،تاجیکستان ، آذربایجان وحتی آنهائی که تورک تبار ویا تاجیک تباربوده درقلمرو پاکستان وهند حیات بسر می برده اند درجمع خود گرفتند وبه آن ایرانی نام گذاشتند(آنهارا ایرانی قلمداد نمودند) و ازان به بعد حتی مسایل تاریخی را که درزمانه ها وقرون گذشته اتفاق افتاده به ماد و فارس تعلق داشته است بنام ایران ثبت کرده اند که این روش ازلحاظ تارخ نویسی نادرست است.<br />سرزمین موجودۀ افغانستان امروزی نیزبنام خراسان مسمی بوده است که به قولی درسال1747میلادی درآغازپادشاهی احمدخان ابدالی فرقه مشرنادرافشارتورک تباربنام افغانستان تعویض گردیده وبه قولی درزمان امیرعبدالرحمن خان نام خراسان این کشوربه افغانستان تغیرداده شده است با آنهم تازمان به قدرت رسیدن نادرخان وپسرش زبان فارسی زبان مشترک بین تمام اقوان افغانستان بوده است اما زمانیکه هاشم خان برادرنادرشاه درسال1309(1930م)بحیث صدراعظم تام الاختیاربه کرسی نشست با خصلت های سیطره طلبی نژادی وقومی گام برداشت فرزندان اوزبیک وهزاره را ازشامل شدن درفاکولتۀ حقوق منع کرد ودستور داد که اقوام غیرپشتون درقطعات عسکری به رتبه های بالا، ترفیع داده نشود ورتبۀ (دگروالی)را آخریم معیارومعراج رتبۀ نظامی برای آنها تعین نمود وزمانیکه محمد گل مهمند دران زمان وزیر داخله مقرر گردید برای انکشاف زبان پشتو تلاش های زیادی نمود و نخستین قاموس پشتو بنام (لس زره لغات) درهمین دوره به چاپ رسید ، زمانی که درسال1946شاه محمود خان جای برادرش هاشم خان را گرفت با اکت های دموکراتیک دروازۀ فاکولتۀ حقوق را برای تمام فرزندان پشتون وغیر پشتون بازگذاشت ولیاقت را معیارشامل شدن به آن قرار داد ولی بعد ها درباریان رژیم مطلقۀ شاهی زبان پشتورا درپهلوی زبان فارسی رسمیت داد وتنش های قومی وزبانی ازان دوران تاحال ادامه دارد .<br />این نکته هم قابل توجه است : اگرچه لبۀ تیزتیغ زبان قلم محترم بغلانی بسوی مشتی ازپشتون های افراطی تمامیت خواه قبیله گرای به نظرمیرسد اما روح نوشته ، تجلی دهندۀ این رمز نیزهست که محترم بغلانی غیرازخود وهمفکران وهم زبانان خویش تمام گروه های قومی ساکن درسرزمین خراسان قدیم (افغانستان امروزی) را مهاجروغیر بومی می انگارند درحالیکه به گواهی تاریخ ، این انگارۀ نادرستی است زیرا سرزمین افغانستان وایران امروزی که شامل حوزۀ تمدنی جهان محسوب گردیده و قدامت آن از دوهزار تا سه هزارسال قبل ازمیلاد به ثبت رسیده است که این عمل سبب شده است تاریخ نویسان بادرنظرداشت سوابق تاریخی و آیندۀ آن پس ازآغازسال میلاد مسیح تا امروز، این سرزمین را دارای قدامت تاریخی پنجهزارسال معرفی نمایند<br />تاریخ نشان میدهد که درسرزمین افغانستان امروزی درطول سده ها وقرون اقوام وطوایف مختلف درحال حرکت وکوچنده گی وگاهی نظربه آرامی بالنسبه دوامداراوضاع عمومی ، بصورت موقت مسکن گزین گردیده اند که این امر به مرورزمان به مسکن گزینی دایمی شان بدل گردیده است که بیشترین این مسکن گزینان دران دوران ، کشاورزانی بوده اند که درتاریخ بنام(دهگان)تذکاریافته که پس ازاستیلای عرب ، وگسترش زبان عربی درآسیا ،این کلمه به (دهقان) تبدیل گردیده است .<br />درمورد تغیرنام افغانستان کنونی ازگذشته تا حال مرحوم غبارنوشته است : (آریانا قدیمی ترین نام افغانستان است که ازعهد اویستا (یکهزارسال قبل ازمیلاد) تا قرن پنجم پس ازمیلاد درطول یک ونیم هزارسال بر این مملکت اطلاق میشد ، دراویستا این نام به شکل «ایریانا» ذکرگردیده که درمقابل آن «توریانا»قرار داشت یعنی آریائی های توریانی ماورای جیحون که درحالت بدوی زنده گی داشتند ، همین ایریانا و آریانا ، درمملکت فارس با تغیراندکی بنام ایران قبول شد).<br />خراسان بعد ازقرن سوم میلادی پیداشد که معنی آن مشرق ، ومطلع آفتاب است ، ازقرن پنجم میلادی تا قرن نوزدهم طی یک ونیم هزارسال نام سرزمینی بود که امروزمملکت افغانستان یاد میشود ، یعنی خراسان مدت یکهزار وپنجصد سال نام سرزمین افغانستان امروزی بوده است ، خراسان درقرن19میلادی جای خودش را به اسم تازه«افغانستان» گذاشته که درقرن دهم کلمۀ«افغان» درمورد قسمتی ازقبایل پشتون کشوردرآثار نویسنده گان اسلامی پدیدار شد اما نام افغانستان برای باراول درقرن13میلادی درمورد قسمتی ازولایات شرقی کشوراطلاق گردید و درقرن14م این اسم مخصوص علاقۀ تخت سلیمان وما حول آن بکارمیرفت اما درقرن16م علاقه های جنوب کابل عنوان «ملک افغان» گرفت ، درقرن18م ازدریای سیند کشمیرو نورستان تا قندهارو ملتان مسکن افغانها خوانده شد ودرقرن نوزدهم میلادی «افغانستان» نام رسمی این کشورشد (ص9 افغانستان درمسیر تاریخ ).<br />آنچه طرف دلچسپی ما است مشترک بودن زبان فارسی درگذشته تاحال بین ساکنین این سرزمین است که حکام ازهرقوم وقبیلۀ که بوده وبه هرزبان محلی که تکلم میکرده (زبان فارسی) را وسیلۀ افهام وتفهیم دربین خود می انگاشته اند که این زبان فارسی سیر انکشافی خود را درزمان امپراتوری تورکان پیموده است که قلمرو آنها سرزمین افغانستان امروزی ، نیم قارۀ هند ، سرزمین ایران کنونی که بنام ماد وفارس مسمی بود ، آسیای میانه ، تورکستان شرقی را دربرداشت وبه اخلاف همۀ نسل های اسلاف دوران حا کمیت تورک تباران به میراث رسیده است که نویسنده گان ودانشمندان تورکان معاصرافغانستان درهرکجائی که زنده گی داشته اند درپهلوی تلاش برای احیای زبان وفرهنگ بومی شان زبان فارسی را نیزمانند نیاکان شان همیشه پاس داشته اند وهیچگاهی عملاً ویا تلویحاً مصم نبوده اند که زبان اوزبیکی را جاگزین زبان فارسی وسایرزبان ها بسازند .<br />فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان نیز که درهفدهم ماه می سال روان(2008م) با اجلاس قرولتای با شرکت نماینده های تورکان افغانستان ازپانزده کشورجهان درهالند دایرگردیده رسماً بوجود آمد هیچوقت برای جاگزینی زبان اوزبیکی بجای زبان فارسی وسایرزبانها نه اندیشیده است زیرا شورای رهبری فدراسیون واعضای نکته دان آن نه تنها درراه احیا وانکشاف زبان اوزبیکی وتورکمنی درافغانستان درتلاش اند بلکه طرفدار تنوع فرهنگی وزبانی درکشوربوده دارای علاقۀ فراوان به احیای زبان وفرهنگ سایراقوام نیزهستند ودرمرام نامۀ فدراسیون تورکان افغانستان نیز صراحتاً واشارتاً علیه زبان و فرهنگ سایراقوام کشورسخن بمیان نیامده است .<br />طرح تغیرنام افغانستان به (خراسان) که محترم بغلانی ازان یاد نموده اند یک مسئلۀ روبنائی وغیرستراتیژیک است که حتی با عملی شدن این طرح نیز تازمانیکه درسیستم ادارۀ دولتی تغیرات ملی ودموکراتیک بوجود نیاید هیچ بهبودی درهیچ ساحه بوجود نمی آید زیرا (تمامیت خواهان) که دربعضی نوشته ها تذکارمی یابد اگردرحال حاضردرکشوریکه نامش افغانستان است حکومت مینمایند درصورت عملی شدن طرح تعویض نام کشور، حکام موجود درکشوری بنام خراسان حکومت خواهند نمود که بعد ازتغیر نام افغانستان به خراسان نیز به اصطلاح (همان خرک وهمان درک ) خواهد بود .<br />اگررمز و رازی که درطرح تغیرنام افغانستان نهفته باشد ومن ازدرک آن عاجزبوده باشم برای عملی گردیدن این طرح ، همه پرسی وریفرندوم برای معلوم کردن آرای اکثریت که طرفدارنام خراسان اند یا افغانستان ، ضرورت است وارایۀ یک پیشنهاد دراین مورد به شورای امنیت ویا مجمع عموی ملل متحد نیز حتمی است که این دوموضوع طراحان تغیرنام کشوررا درموقعیت خاص سیاسی واجتماعی قرارمیدهد ایجابات این موقعیت خاص ، پیش گرفتن راه (کامپرومایز) با همۀ اقوام حامی این طرح بخصوص تورک تباران کشوراست که درطول تاریخ همیشه نسبت داشتن قرابت های نژادی وشراکت های خونی وده ها مشترکات منطقوی(اقتصادی ، فرهنگی ، زبانی وغیره) دربرابرحوادث روزگار وزورگوئی ها با تاجیک ها متحد بوده اند ، برخورد های خصومت آمیزبا این متحدین اصلی (تورک تباران ) که یکی ازچهارقوم بزرگردرافغانستان بشمارمیرود وحرکات تک روانه وبلند پروازانه علیه آنها ، طراحان تغیرنام کشوربه خراسان را ، درراه رسیدن به هدف شان مطمئناً یاری نمیرساند.<br />وبیشتر، آنها به انزوا رانده خواهند شد واگرهمبستگی ها وصمیمیت ها تقویه گردد یقیناً که مخالفان این طرح را زیرفشارگذاشته آنهارا وادار به عقب نشینی خواهد نمود .<br />به نظرمن بهترآن است که درمورد متساوی الحقوق بودن تمام اقوام افغانستان طرح ستراتیژیک باید پیش کشیده شود که با عملی شدن این طرح ، رسیدن به هدف های دیگرآسان گردد که طرح تغیرسیستم دولتی ازریاست جمهوری متمرکز، به یک سیستم ملی ودموکراتیک برای متساوی الحقوق گردانیدن تمام اقوام کشورمیتواند بحیث هدف ستراتیژیک درنظرگرفته شود که درصورت رسیدن به این هدف ستراتیژیک ، فایق آمدن به تمام اهداف خورد وریزۀ دیگرسهل خواهد شد .<br />همام طوریکه تیوری سیاسی حکم میکند ریاست جمهوری متمرکزدرکشورهائی که سیطره جوئی قومی ونژادی وجود داشته باشد بسوی دیکتاتوری قومی و اپارتاید رشد میکند ، مردم افغانستان این عمل را درکشورخود بعد ازسال 2004م عملاً بصورت عینی مشاهده نمودند .<br />محترم بغلانی نوشته اند:( درسر زمین من خراسان لشکرکشی فتوحات اعراب بادیه نشین متعصب واستیلا دوام دارشان واکنش ها ، مقا ومت ها و جان نثاری های مردم را زیاد برانگیخت که میتوان ازجملۀ آن ازجنبش آزادی خواهی ابومسلم خراسانی ، استاد سیس ، بادغیسی وجرشیش سیستانی را دربرابرخلفای اموی وعباسی مثال داد که بعداً یعقوب لیس صفارآنرا به ثمر رسانید) .<br />برای ابهام زدائی وشرح مشخصات این جنگها وقیام ها ، مختصرمطالبی ارایه میگردد : حضرت محمد پیامبراسلام درسن چهل سالگی درسال610میلادی دین اسلام را اعلام وبت پرستان را به دین اسلام ویکتا پرستی دعوت نمود که بعدازفعالیت بیشتراز دو دهه در راه توسعه وگسترش دین اسلام با یارانش تلاش نمو ودرسال633م به رحمت ایزدی پیوست که احکام قرآن واحادیث نبوی بحیث رهنمود کاروفعالیت های خلفای راشدین قرار گرفت که نقش(حضرت ابوبگرصدیق ،حضرت عمر، حضرت عثمان ، حضرت علی) برجسته بود اما درسال661م اموی هاکه خصلت نژاد پرستی داشتند رویکارآمدند .<br />مرحوم غبارنوشته است :( دردوران خلفای راشدین (قبل ازمعاویه) درافغانستان (سرزمین خراسان قدیم) هفده حکومت محلی وجود داشت که همۀ شان خودرا شاه مینامیدند درحالیکه کابل شاهان ملقب به رتبیل شاهان و تگین شاهان تخارستان مناطق متعلقۀ خودرا توسط 30خان نشین کوچکتراداره میکردند (ص66 افغانستان درمسیرتاریخ) .<br />بگواهی تاریخ اقوام مختلف ساکن درخراسان زمین یا افغانستان امروزی ، قبل ازظهوراسلام دارای ادیان مختلف بوده اند عرب های مسلمان درسال642م به سرزمین خراسان هجوم آورده اند تا آنها را به دین اسلام دعوت نمایند ، آنهائی که پابند عقاید خود بوده اند مسلمانی راقبول نکرده به جنگ ومقابله با اعراب پرداخته اند اما بعضی ها مسلمان نیز شده بودند ولی دین اسلام عمومیت نیافته بود ، مرحوم غبار نوشته است :(درسال737م یکعده مردم بشمول اعیان وزمین داران بزرگ دربلخ دین اسلام را پذیرفتند..... که اموی ها 44هزارافراد مسلح جنگی داشت «9هزارنفرازبصره -- هفت هزارنفرازبکر--4هزارنفرقوم قیس-- ده هزارنفرازقوم ارزد--- 7هزارنفرازکوفه -- 7هزارنفرازآزاد شده ها ازعجم» اموی ها با این لشکردرسه محاذ می جنگیدند </span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;">اول افغانستان شمالی : درزمان خلفای راشدین مرکزاداری ونظامی افغانستان شمالی درنیشاپوربود ودرزمان اموی ها شهر«مرو»مرکزآن تعین گردید .<br />دوم افغانستان غربی که مرکزآن شهر زرنج درسیستان بود ( درحال حاضرزرنج مرکزولایت نیمروزاست).<br />سوم افغانستان جنوبی وشرقی که شامل(بلوچستان وسیند سفلی) میشد مرکزنداشت «تمیم بن زید» حاکم عربی شهرمنصوره رادرغرب سیند اعمارنموده آنرا مرکزقرار داد .<br />فرماندهی عمومی افغانستان درآن زمان شهرکوفه درعراق بود که بطورمستقیم ازدمشق هدایت میشد(ص72افغانستان درمسیرتاریخ)<br />دمشق مرکزسیاسی وتجارتی سوریۀ امروزی ، درزمان اموی ها پایتخت امیرمعاویه بود که بخاطرجنگ و دشمنی با امام حسن وحسین وپیروان او درکربلا ، دمشق سوریه را پایتخت خود انتخاب کرد ، حکومت عرب وعجم درشرایط جنگ وفتح آن زمان که با تحمیل قبولی دین وفرهنگ و زبان عرب توام شده بود حتی طبق شعاراسلامی«برادری وبرابری و مسلمان برادرمسلمان»<br />است نتوانسته بودند این شعار رادرخراسان زمین عملی نمایند که پس ازتسلط اموی ها که خودرا ازقوم ونژاد دیگر برتر میدانستند این نابرابری با افزایش خصومت های قومی ونژادی عمیق ترگردید که میراث شوم برتری طلبی قومی ازاموی های قرن هشتم ، هتلری های نیمۀ اول قرن بیستم به افغانستان به میراث مانده است که حکومت های جبارزمان با پیروی ازاین اندیشۀ سخیف نخواسته اند برای سایر اقوام ساکن دراین خطۀ باستانی حقوق برابربا آنچه به قوم خود و نژاد خود روا میداشتند روابدارند ، تلاش ها برای مهارکردن قدرت مطلقۀ رژیم و طرح متساوی الحقوق گردانیدن تمام اقوام ساکن درکشوربا مبارزات دلیرانۀ پیشگامان جامعۀ آن دوران از زمان امیر حبیب الله خان آغازگردیده وتا حال بیدون رسیدن به نتیجۀ قطعی ادامه دارد وعلت عدم تحقق این طرح متحد نبودن پیشگامان اقوام تحت استبداد درافغانستان ارزیابی میشود بناءً حمله به اسلاف وبد گوئی های خصومت آمیزعلیه آنها به هرمنظوری که باشد ، عمل خورسند کننده برای حلقات خاصی است که سد راه تحقق عدالت ودموکراسی درافغانستان هستند ودرعین حال برهم زنندۀ شیرازۀ همدلی وهمبستگی متحدان اصلی ودایمی این نا عاقبت اندیشانی است که خودرا درگفتار، درصدرمبارزه با نابرابری قرارمیدهند اما کردار وتبلیغات شان نسبت توام بودن با اکت های پان پارسیک وبرخورد های غیردوستانه به متحدین اصلی شان « جامعۀ تورکان افغانستان» افتراق آفرین وفرازندۀ حصاربی اعتمادی است تداوم این روش حساسیت برانگیز باعث افزایش تنش وسوء تفاهمات بیشتردربین گروه های قومی گردیده مبارزه برای تحقق عدالت ودموکراسی به کندی ولنگش مواجه خواهد شد که ماجرا آفرینان بحیث عامل اصلی بطائت این روندشنا خته خواهند گردید که دراین صورت آنها به اصطلاح درزمین سوخته با نیام شکسته قرارخواهند گرفت و گل های آرزوی رسیدن به ارمان شان پرپرخواهد شد .<br />ابومسلم خراسانی ازاوزبیک های ولایت سرپل : در(ص16حقیقت التواریخ) نوشته شده است :( ابومسلم خراسانی درقریۀ سفیدنج شهر انبارسرپل کنونی درسال99هجری متولد شده ودر18سالگی به دربارعباسیان راه یافت ودریوم چهارشنبه20شعبان137قمری توسط خلیفه منصورعباسی دربغداد کشته شد مرقد او درولسوالی برکی برک ولایت لوگردرمنطقۀ چلوزائی زیارتگاه خاص عام است .<br />مرحوم غبارنوشته است:(ابومسلم عبدالرحمن درسال720میلادی درقریۀ سفیدنج ازمضافات شهرانبارسرپل کنونی درشما ل افغانستان متولد گردیده وتحصیل کرده بود زبان وادب عرب میدانست که زبانش فصیح وقلبش قوی بود اودر19سالگی درسیاست قدم گذاشت محمد پسر خلیفه عبدالملک تشکیلات سری برضد دولت اموی ساخت ومبلغانی درکشورهای اسلامی فرستاد ، این مبلغان درافغانستان نیزآمد ... ابومسلم درسال741م به کوفه رفت وبا پسرمحمد ملاقات نمود وبه افغانستان برگشت وخودرا امیر طرفدار بنی عباس اعلام کرد ودرسال750م به شهرکوفه داخل شد عبدالله سفاح را ازمخفیگاهش بیرون کشید وبه خلافت اسلامی برداشته شد و درسال752م حاکم عرب اموی را در ماورالنهرکشت ویک دولت بزرگ خراسانی تشکیل داد که دررأس آن خودش قرار داشت (ص77و78 افغانستان درمسیر تاریخ) .<br />شایان ذکر است که عبدالرحمن نامی است که بعد ازتولدش والدین واقران او به وی گذاشتند لقب ابومسلم توسط اولین خلیفۀ عباسی به اوداده شده است که درآغاز رزم و پیکار با لشکر اموی ها ، لقب وی عبدالرحمن «انباری» بود وبه این لقب شهرت داشت وقتی او قرا رگاه نظامی درمنطقۀ توابع بغداد برقرارنمود این قرار گاه اوبنام «قرارگاه انباری» مسمی شده بود که امروز ولایتی بنام انبار درعراق به آن مسمی است ، پس ازسقوط کامل امارت اموی ها واستقرار خلافت خاندان عباسی که ابومسلم نیزازقدرت وتوانائی خاص برخورداربود وقلمروخراسان تحت فرمانش قرارداشت ، درمرو قرار گاه جدید وقصری برای خود اعمارنمود که پس ازان مدت های مدیدی (مرو )مرکزخراسان محسوب میگردید .<br />دران دوران درخراسان موضوع تبعیض نژادی وزبانی بین اقوام مختلف ساکن دران طرح نبوده موضوع همدلی بیشتر طرح بوده است که دراشعارمولانا جلال الدین بلخی (همدلی ازهمزبانی بهتر است) انعکاس واقعیت عینی ازهمان زمان ها است که به میراث مانده است .<br />ازدیدگاه امروز، عبدالرحمن انباری مشهوربه ابومسلم خراسانی یک جوان بچۀ اوزبیک تبارولایت سرپل واقع درجنوب ولایت جوزجان زادگاه فریغون شاه وسلطنتگاه آل فریغون است که ازبتن جامعه ، با احساس درد وغم مردم خراسان زمین برخاسته استعداد وشجاعت خداداد وهمدلی مردم ازاقوام مختلف باوی بودند که زیربیرق سیاهش با ازجان گذشتگی گرد آمدند ودرمقابل امپراتووری قدرتمند وبه ظاهر شکست نا پذیر دولت فاشیست خوی وبرتری طلب اموی ها قیام کرد ، امارت وخلافت اورا سرنگون نموده عباسیان را به قدرت رسانید .<br />اگرامروزنیز بین اقوام مختلف افغانستان بجای دامن زدن به مخالفت ها ومخاصمت ها اشاعۀ همدلی وصمیمیت تبلیغ گردد وزمینه های همبستگی اقوام فراهم ساخته شود یقیناً که هیچ قدرتی با حمایت ازافکارنادرست نژادگرایانه وسکتاریزم نمیتواند با آن مقابله نماید، اما زمانیکه قلم بدستان کشو رما(افغانستان ) علیه همدیگر با حملات خصم آگین صحنه های تماشائی را برای خورسندی دیگران بیارایند وهمدلی را که درصورت متحد بودن به اهداف میرساند کناربگذارند همیشه رنج وعذاب این ندانم کاری های خودرا خواهند کشید وراه های رسیدن به متساوی الحقوق بودن درافغانستان بسته ودرحال انسداد باقی خواهد ماند<br />آموزۀ تاریخ خراسان وابومسالم خراسانی این است که زمانی ابومسلم خراسانی با قصی القلبی خلیفه منصورعباسی به قتل رسید درنتیجۀ همین همدلی ها بود که ازطرف هوداران ابومسلم خراسانی برضد خلفای عباسی قیام های متعددی صورت گرفت که قیام سنباد (سیند باد) پیروآئین ذردشتی در759میلادی ، قیام استادسیس بادغیسی«1»(سئیس نیزنوشته شده) ورفیقش حرشیش سیستانی درسال767م ، قیام دهقانهای سیستان(مسلمان +ذردشتی ها) درسال767میلادی برهبری آزرویه ، که باهم ازلحاظ سیاسی وداشتن منافع مشترک متحد شده بودند ، قیام محمد بن شداد درسال میلادی 775 ، قیام حکیم بن عطا بادغیسی درمرو وقیام هزاران نفرپیرو آئین ذردشتی ومسلمان که درتاریخ بنام(سفید پوشان وسفید جامگان)یادگردیده است نمونه های ضدیت خراسانیها<br />درواکنش به قتل ابومسلم خراسانی بود که خدمتگارصادق خاندان عباسی محسوب میشد و با سرنگون ساختن اموی های فاشیست عباسیان را نسبت قرابت شان به حضرت محمد پیامبر اسلام به قدرت رسانیده بود .<br />درکتابی بنام(عیارنام ابومسلم خراسانی)که توسط عبدالغنی حسن برشتۀ تحریرآورده شده است مطالب جالبی وجود دارد که یک نمونۀ آن به شرح ذیل است: یکروزمردی به دربارنصربن سیارکه والی امویان درخراسان بود آمد و بعد ازاخذ اجازه به دفتراو داخل شده با عرض ادب نامه یی را به نصر داد :<br />نصرگفت: چه کسی این نامه را بتو داد ؟ آن مرد گفت : ابومسلم خراسانی ! -- نصر گفت : ابومسلم خراسانی کیست ؟ -- مرد گفت : نشناختن تو به ابومسلم زیان نمیرساند اوفرماندارخراسان است که همه ازوی اطاعت مینماید </span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;">(ص15)<br />-------<br />«1» سیس به اوزبیکی بمعنی آواز، صدا ودربعضی اوقات نظربه ترکیب جملات بمعنی رأی دادن میباشد .<br />سئیس به اوزبیکی بمعنی مهارت داشتن درشناخت نسل اسپ وپرورش آن میباشد .<br /></span><span style="font-size:180%;"> باقیدارد</span>)<br /><br /><br /></div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-20824734534229482262008-08-31T13:06:00.000-07:002008-08-31T13:21:09.995-07:00خصومت نژادی وزبانی مانع واقع بینی تاریخی است<div align="center"><br /><span style="font-size:130%;color:#3333ff;">سید احمد شاه دولتی فاریابی</span></div><div align="center"><span style="font-size:130%;">----------<br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>خصومت نژادی وزبانی </strong></span></span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><br /><span style="color:#cc33cc;">(قسمت دوم)</span> <br />محترم بغلانی نوشته اند: (اگرسخن را برپایۀ شهادت تاریخ از سغدیان ویا از آریائی ها یا هخامنشی های تمدن سازقدیم آغازنمایم ...آنهائیکه اسلاف شان دران حوزه حضورندارند آزرده گی نشان میدهند) منظورمحترم بغلانی ازیاد دهانی این موضوع ، بجزاز رجحان دادن اسلافی بر اسلاف دیگر، به قصد بالا کردن دستی ازاخلاف میراث خوراین اسلاف مورد نظرشان ، چیزدیگری نمیتواند تلقی گردد که این کجروشی و امتیازدهی به اسلاف خاص واخلاف میراث خورآن ، صاف وساده رقصیدن با بیرق تفوق طلبی نژادی درصحنۀ تب آلود سیاسی امروزین کشورمان است که نفرت انگیز است و با اینگونه طرح های نامناسب و رویا های رومانتیک ، قد بلندک کردن برای مبارزه علیه نژاد گرائی وسخن گفتن برضد برتری طلبی قومی ، حرکت ریاکارانه و سالوس مآبانه است که درحقیقت تلاش بخاطرتثبیت نقش خود بحیث روی دیگرسکۀ نژاد پرستی برتری طلبانۀ قومی میتواند به حساب آید زیرا تا کنون درافغانستان یک روی سکۀ نژاد پرستی صاف به نظر میرسید ، فعلاً لازم به نظر نمیرسد به آن نا ملایمات اجتماعی که درپسمنظرچنین گفتارنا سنجیده و آشفته حال ، خود را نشان خواهد داد پیش داوری ها انجام شود، آنچه قابل یاد دهانی است آن است که به شواهد تاریخ ، آنانیکه به آریائی بودن افتخارمیکنند منشأ نسل وقبایل آریائی ها درتاریخ ، قبایل کوشانی ها قلمداد گردیده است ، شرح و بیان و نام و نشان قبایل کوشانی ها نشان میدهد که آنها مربوط به طایفه وعشیرۀ نژاد تورک اند که در باکتریا (باخترزمین) یا سرزمین وسیع چین امروزی میزیسته اند که در اسطوره های کهن ونوشته ها بنام(چین ماچین وخطای ختن)یاد گردیده است و باگذشت زمان و رویدادهای حوادث طبیعی وغیر طبیعی از آنجا با عبور ازبلندی های هیمالیا به حوزۀ هند وارد گردیده اند وازجانب دیگر با طی کردن زمین های هموار مناطق غربی باکتریا ، باختر(چین)به سرزمین های وسیع آسیای مرکزی داخل شده اند بمنظور ابهام زدائی لازم است برای ارایۀ مستندات تاریخی درمورد سغدیان ، آریانی ها و هخا منشی های تمدن ساز مکث کوتاهی صورت گیرد:<br />ا<span style="color:#cc0000;">ول آریائی ها--</span> جواهرلعل نهرو صدراعظم فقید هند نوشته است : آریائی ها بعد ازدوران (موهنجودارو) درسه هزارسال قبل ازمیلاد به هند آمده اند و هیچ خرابه یا آثاری ازنخستین دوران آمدن آریائی ها به هند دردست نیست اما بزرگترین یادگار آنها کتابهای قدیمی(وداها وکتب دیگر)است که درموزیم وجود دارد و این کتاب و آثارحک شده درالواح فلزی وسنگی ، افکار و عقاید آریائیهای جنگجو و خوشبخت را که به جلگه های هند فرود آمد ه اند بازگو میکند ، دروازه های «سانچی»که درنزدیکی (بهوبال) قرار دارد از نخستین هنرآریائیهای هند است که بجا مانده است ، حکاکی وکندن کاریهای زیبا برروی این دروازه ها بعمل آمده نقوش و عکس گل ها ، برگ ها وحیوانات را دارد (ص934جلد دوم : نگاهی به تاریخ جهان).<br />نهرو درجای دیگر دربارۀ هویت کوشانی ها نوشته است :(کوشانی ها اصلاً ازنژاد مغلی(شاخه یی ازنژاد تورک) بودند درقرن اول میلادی دولت بزرگ وامپراتوری عظیم درنواحی مرزی هند تشکیل دادند که بنارس در شرق هند ، کوهای ویندهیا درجنوب هند ، کاشغر، یارقند ،و ختن درشمال هند ، ماد وفارس وپارتیا یعنی اشکا نیان درغرب میرسید و قسمت های عمدۀ آسیای مرکزی بشمول خراسان و حوزۀ کابلستان درشمال وجنوب افغانستان امروزی درقلمرو آن واقع بود که پایتخت کوشانیها کابل و پیشاورامروز بود که دران زمان هاپوره وشاپوره گفته میشد(ص187جلد اول نگاهی به تاریخ جهان).<br />مرحوم غلام محمد غبارمورخ مشهورافغانستان نوشته است : کوشانیها یا (یوچی ها) شرقی ترین قبایل ستی است که بین تولن هیوانگ و(کیلن) سکونت داشتند ، قبایل ستی اصلاً درکاشغرستان ساکن بودند و با چین همسایه ....ازقرن هفتم قبل ازمیلاد تا قرن سوم پیش ازمیلاد (ظرف چهارقرن) ازتیانشان تا اورال گسترش یافتند ، کوشانیها دراثرفشار(هوانگ نوها) ازمسکن خود جدا شدند و ازحوزۀ ایلی وتارم گذشته وارد اراضی بین النهرین (سیحون وجیحون) شدند ازفشار همین ها بود که قبایل اسکائی نیزبشمول تخارها ازآنجا به سرزمین افغانستان امروز ریختند(ص49 افغانستان درمسیر تاریخ) باید گفت : (ستی) واژۀ تورکی اوزبیکی است که معنی آن شکاری ، کبابی ، کباب خورمیباشد که درتاریخ تورکان این واژه مکررآمده است بعضی ها که به زبان تورکی آشنائی نداشته اند آنرا (سیتی ) نوشته اند تا مفهوم شهری وشهر نشین ازان استنباط نمایند که این اشتباه است زیرا شهر نشین ها مناسبات خاص مسکن گزینی ومتوطن بودن را دارند درحالیکه این مناسبات بین قبایل کوچی ها به ملاحظه نمیرسد.<br />درتاریخ آمده است که تورک تباران حتی بعضاً نام پسران خود را ستی بیگ وستی پهلوان میگذاشتند چنانچه آلتون تاش پادشاه خوارزم که درزمان سلطان محمود غزنوی وپسرش سلطان مسعود(998--1041میلادی)مدتی پادشاه خوارزم بود نام پسرش را ستی بیگ گذاشته بود وهنوز نام هائی بنام ستی بیگ وستی پهلوان دربین تورک تباران درشمال کشوروازجمله درجوزجان وفاریاب وجود دارد .<br />قبایل ستی(کوشانیها ) مردمان شکاری وشکاردوست بودند و آنچه شکارمیکردند آتش افروخته گوشت آنرا کباب کرده با افراد متعلق به خیل خودشان تناول مینمودند که این مهارت را بیشترطوایف نداشتند .<br />تولن ، کیلن نیز که دربالا به آن اشاره شده است واژه های تورکی است که تولن بمعنی پر، پرشدن (بضم پ وسکون ر، خوانده میشود) یوچی نیز واژۀ تورکی است که دشمن کش وآشتی ناپذیر با دشمن معنی دارد .<br />واژۀ (ایل) نیز تورکی ونام قبیلۀ تورکان است که به کسراول خوانده میشود و معنی آن : مردم ، قوم ، رعیت و آرام میباشد.<br />ایلی اسم مکان است بمعنی سرزمین ایل ها ویا سرزمین متعلق به ایل میباشد .<br />اسکائی (سکائی) نیز نام قبیلۀ تورک نژاد ها است چنانچه نهرو نوشته است : ( سکائی ها یکی ازقبایل تورک ها با قبایل و ایل بزرگ بنام کوشان ها به باکتریا وپانیا یعنی اشکانیان هجوم بردند و به تدریج درنواحی شمال هند مخصوصاً درپنجاب ، راجپوتانا ، کاتیاواد ، مسکن گزین شدند وحکمرانان باکتریائی و تورک ها درقسمتی ازهند استقراریافته وحکومت کردند (ص127جلد اول نگاهی به تاریخ جهان) بروفق تحریرات این مطالب که هرکدام با استفاده ازصدها منابع وموخذ رقم خورده است میرساند که منشأ نژاد آریائی ها ، کوشا نی ها وقبایل تورک نژاد بوده است که با گذشت زمان ، تغیرمکان وبرقراری روابط گوناگون لازمۀ زمان زیست ، آنهارا بهم آمیخته حتی این افراد متعلق به نژاد های متفاوت با زمینه سازی برای ازدواج پسران ودختران شان امکانات خون شریکی را مهیا نموده اند .<br />مرحوم غبار جنت مکان مینویسد : (درقرون اولیه اسلام جوزجان دولت نیمه مستقل بنام «آل فریغون» داشت که موسس آن امیر احمد فریغون) بود سلالۀ او آل فریغون یاد میشود ، میمنه(ولایت فاریاب امروزی) انبار(ولایت سرپل امروزی) دولت آباد منطقه یی درتوابع ولایت بلخ قلمرو فریغون شاه بود که درسال897میلادی حمایت اسمعیل بن منصورسامانی را پذیرفت پسر امیر جوزجان که ابوالحارث نام داشت با امیر نوح بن منصورسامانی روابط خویشاوندی برقرارنمود(ابوالحارث با دخترامیرنوح سامانی ازدواج کرد)درسال994با سبکتگین(سیویک تگین) مناسبات دوستی برقرار نموده دخترخود را به نکاح سلطان محمود پسرسبکتگین(سیویک تگین) داد وخواهرمحمود غزنوی را به نکاح خود گرفت ، پسرابونصرمحمد سامانی که درزمان سفرهای سلطان محمود به هند ، با وی همرکاب بود دخترخود را به نکاح محمد پسرسلطان محمود غزنوی داد وقتی درسال (1010م) ابونصر محمد فوت کرد ، سلطان محمود غزنوی ادارۀ امارت جوزجان را مستقیماٌ بدست خود گرفت زمانیکه دولت سامانی منقرض گردید تورکان ایلک خانی ازدودمان افراسیابی جای آنرا درماورا النهرگرفت ایلک خان دخترخودرا به نکاح سلطان محمود داد(ص105-- 108 افغانستان درمسیر تاریخ).<br />این ازدواج ها بین تورک تباران وساما نیان که درسطح بالا صورت گرفته وامتزاج نژادی وخون شریکی را بوجود آورده است بحیث مشت نمونۀ خروارازتاریخ نقل گردید ویقین است که ده ها هزارفامیل درسطوح پائین ترنیزاینگونه ازدواج هارا بقسم پیروی ازبزرگان شان انجام داده اند .<br />نسل روینده از این ازدواج (والدین تورک وتاجیک وامثال آن) اگرخود را به ارتباط خون وعروق پدری مربوط یک نژاد بدانند طبیعی است که ازلحاظ خون وعروق مادری نیزخودرامنسوب به نژاد مادری به حساب خواهند آورد ، درچنین شرایطی که تنگ شدن عرصه برای حفظ اصالت نژادی ونژاد گرائی ازقدیم آغازگردیده وبا گذشت زمانه ها تنگترمیگردد تلاش برای حفظ اصالت نژادی یک تلاش بی ثمربه نظرمیرسد و با بهانه قرار دادن خورده اختلافات بین نژاد ها ، هیزم کشی به آتش نفاق وشقاق که ازطرف مغرضان پیرو اندیشۀ استعماری (تفرقه بیانداز وحکومت کن) دامن زده میشود کارعاقلانه بشمارنمیرود .<br />رسالت روشنفکران وآگاهان جامعه مربوط هرقوم ونژاد که باشند تقویۀ زبان وفرهنگ ملیت شان است که به آن مهارت دارند واین بمعنی حمله به کلتوروفرهنگ دیگران نیست ، اصولاً درمورد بازگوئی اعمال نابجا وکارهای نا خوش آیند گذشتگان زمانی لازم البیان است که اخلاف میراث خوراین اسلاف اعمال ناپسند زمان گذشتۀ اجداد شان را بحیث مشی سیاسی وفرهنگی خویش تعقیب نمایند ودرصدد عملی کردن آن سیاست های کهنۀ غیرملی وسیطره جویانه باشند .<br />امروزتمام اقوام وملیت ها زیر شعاردموکراسی میخواهند درعرصۀ زبان ، فرهنگ ، قدرت سیاسی وغیره کاملاً متساوی الحقوق باشند زیاده روی ازاین خواست ویا درنظر نگرفتن این مطالبات عمومی سیطره طلبی قومی ونژادی تلقی میگردد که قابل قبول نبوده مبارزۀ بی امان علیه آن ضرورت است .<br />این مدارک واسناد تاریخی درمورد امتزاج اقوام درطول سده ها وقرون تاعصرحاضربیانگراین واقعیت است که تمام طوایف و اقوام شامل قلمرو امپراتوری کوشانی ها ، آریائی ها تورک ها ، تاجیک ها وسایراقوام خراسان قدیم یا افغانستان امروزی برادروار باهم متحد زیسته اند ونتایج همزیستی صمیمانه ودوستانه بین اقوام ونژاد های مختلف سبب گردیده است که رابطه های گونا گون اجتماعی بین شان برقرار گردیده و حتی زمینۀ مشترکات خونی بین نژاد ها طبق مقررات موضوعۀ زمان وزمانه ها فراهم شود که مدارک واسناد فراوان دراین موارد ، درتواریخ کارنامه های آن دوران وجود دارد که شمه یی ازروابط خونی وعروقی دربالا تذکار یافت .<br />با تأسف باید گفت : درآسیای مرکزی ، افغانستان و ایران مدت ها است ، ازطرف عده یی از افراد متأثرازافکارسیطره طلبی قومی ونژادی که میراث شوم نژاد پرستانه ونا بخردانۀ برخی ازعظمت طلبان بشمول هتلروپیروان اندیشۀ نفرت انگیز آنها بشمار میرود با وجود آگاهی ازنتا یج نا مطلوب این ایدۀ بی ثمرکه موجد نفاق وشقاق بین الاقوامی میشود طوری به آن علاقه نشان میدهند وگاهی برای گسترش این مفکورۀ متلاشی کنندۀ روابط اقوام ونژاد ها قلم فرسائی نیز مینمایند که ازیکطرف آب به سیلاب نفرت بارتهدید کنندۀ اتحاد وهمبستگی اقوام دارای مشترکات تاریخی می افزایند و تلاش دارند آنرا توپنده تربسازند وازجانب دیگرافکارسیطره جوئی یک قوم برقوم دیگر را میخواهند تقویه وگسترش بدهند که این عمل به هیچ صورت به نفع این قلم فرسایان تمام نمیشود .<br /><span style="color:#cc0000;">دوم سغدیان --:</span> منظورمحترم بغلانی ازسغدیان دولت سامانیان باشد که درتاریخ ثبت میباشد لازم است بخاطر آگاهی بیشتر علاقمندان این موضوع درمورد ظهور وزوال وکارنامه های دولتمداران سامانیان مختصرمعلوماتی ارایه گردد:<br />مرحوم غبارجنت مکان مورخ افغانستان نوشته است :(خاندان سامانی اصلاً ازبلخ بوده پیرودین زردشتی بود وشخصی بنام (سامان خدا) ازروشناسان محل حاکم بلخ بود ، اسد والی خراسان درنصف قرن هشتم میلادی با سامانی ها دوست شد ، سامان (مان خدا)دین اسلام را پذیرفت ونام پسرخودرا «اسد» گذاشت پسران اسد درقرن نهم درعهد مامون به حکومت های محلی هرات وماوراالنهرمقررشدند(نوح درسمرقند ، احمد درفرغانه ، الیاس درهرات ) .<br />زمانیکه احمد حاکم فرغانه درسال 874میلادی فوت کرد پسرش نصر درسمرقند جانشین اوشد ، اسمعیل برادرنصرحاکم بخارا شد وبعد ها دولت سامانی را درسال 892بعد ازمرگ نصر واشغال سمرقند اساس گذاشت .<br />زمانیکه درسال 942 نوح پسرنصر پادشاه شدادارۀ دولت سامانی ها روبه انحطاط نهاد و درسال954م نوح فوت کرد پسرش عبدالملک جانشین پدرگردید مگرسیرانحطاط ادامه یافت که سپه سالاری الپ تگین یکی ازعوامل جلوگیری ازسقوت فوری دولت سامانیان بود مگردرسال960م عبدالملک نیز فوت نمود الپ تگین وبلعمی وزیر همچنان به خاندان سامانی وفادارماندند .<br />منصوربن نوح قدرت را بدست گرفت قیام های دهقانان وجنگ های داخلی آغاز گشت منصوردرسال 975فوت کرد (پسر13ساله اش)بنام نوح دوم بجای پدرقرارداده شد ، درنتیجۀ مخالفت های اراکین دولت ، اداره بدست نظامیان تورکی(الپ تگین ودیگران که درخدمت سامانی ها بودند) افتاد .<br />متن این نوشته بیانگراین واقعیت است که الپ تگین تورک وبلعمی تا آخرین درجه ازرژیم روبه انحطاط سامانی ها حمایت کرده صداقت وصمیمیت خودرا به آل سامان نشان داده اند دران شرایط بحرانی که سامانیان با پای بندی به عنعنۀ میراثی بودن سلطنت پسر13ساله را برتخت نشانده غرق بحران سیاسی آنزمان گردیده اند ، الپ تگین که به موضوع (یامرگ یازنده گی <br />مواجه گردیده بود شاید نسبت نبودن شخصیتی که بتواند خلای قدرت را پرکند ازبین سامانی ها قدراست نکرده بود بناءً برای زنده ماندن خود تمام قوای نظامی را جمع کرده آمادۀ دفاع ازخود واطرافیانش گردیده است اما درفضای چنین تلاطم سیاسی وتداوم جنک ها وقیام ها نتوانسته بود ازتمام قلمرو سامانیان دفاع نماید تنها غزنی وچند منطقۀ دیگررا درقبضه نگهداشته بود که دولت ایلک خانیۀ تورکستان شرقی (کاشغرستان وتوابع آن) را دراختیارداشت که به گسترش قلمرو خود پرداخت که بلاساغون پایتخت قراخانیان تورکستان شرقی درکاشغر، اوزگند درجنوب فرغانه پایتخت ایلک خانی های تورکان غربی بود<br />وسلسلۀ همین ایلک خا نی ها است که دولت تورکی هارا درقرن دهم میلادی تاسیس نمود .<br />سامانی ها که مدت یک قرن دران دوران پرتلاطم روزگارحکومت کرده اند تشکیلات منظم ملکی ونظامی دولتی نیز داشته اند اما به روایت تاریخ نسبت وضع مالیات سنگین به اتباع وعدم توانائی خدمات شایسته درراه رفاه اجتماعی وامن وامان سازی مناطق تحت فرمان شان نارضائیتی ها ی مردم بالارفته منجربه قیام ها علیه فرمانروایان شان گردیده است .<br />مرحوم غبار نوشته است : (سامانی ها سالانه اززمین ومواشی 45میلیون درهم (پول رایج آن زمان) مالیات میگرفتند از ری ، قم ، کاشان ، عراق عجم سالانه چهارمیلیون درهم اخذ میکرد ند .<br />دربدل اجازۀ انتقال برده ها ازیکجا بجای دیگرفی نفراز70تا100درهم مالیه میگرفتند (قیت یک کنیز یا غلام سه صد درهم تعین شده بود) اجازه نامۀ انتقال زن وشوهربرده (غلام وکنیز)فی نفر 20 تا 30 درهم بود طریقۀ حصول این مالیات با مصرف تحصیلداران وفشارارباب وملک بر رعیت کمرشکن بود بهمین سبب توده های مردم وحتی گاردشاهی ازنظام سامانی ها متنفر شده بودند که پیشه وران و دهقانان قیام کردند ودرغوروغرجستان ده هزار نفرازپیشه وران ودهقانان قیام کردند وقصر امیر سامانی را آتش زدند ودرچنین فرصتی قدرت دردست افسران نظامی متمرکزگردیده دولت سامانی سقوط نمود (ص903 افغانستان درمسیر تاریخ) .<br />تاریخ که آئینۀ تمام نمای جهان وجامعه وانعکاس دهندۀ عملکرد های امپراتوران ، شاهان و امیران درمقابل نژاد ها وملیت های زیر فرمان آنها درزمان ومکان معین است درهیچ گوشۀ جهان ، امپراتوران وشاهانی را نشان نمیدهد که تمام عملکردهای آنها طرف قبول رعایا بوده وکاملاً مثبت بوده باشد ازهمین سبب رایج است که علمای مذهبی میگویند : چون انسام نا کامل است لهذا همشه نمیتواند کاربیدون اشتباه انجام بدهد یعنی هرانسان درهرموقعیتی که قرار داشته باشد وقتی عمل میکند اعمال آن بعضاً با اشتباه همراه است .<br />آنهائیکه اذهان وافکارشان زیرتاثیر گرد وغبارتعصبات کورکننده قرار نگرفته باشد درحین داوری برعملکرد های انسانها وامپراتوران وشاهان گذشته وحال ، جهات مثبت ومنفی کارنامه های آنها را درنظرمیگیرند ، داوری برکارنامه های گـذشتگان<br />ازدیدگاه امروزازریشه نادرست است زیرا شرایط امروزبا شرایط قرون پیشین قابل مقایسه نیست ، داوری ها زمانی میتواند قرین به صحت تلقی گردد که کارنامه های امپراتوران وشاهان مختلف با درنظرداشت شرایط موجود همان زمان درمناطق فرمان فرمائی آنها با هم مقایسه شود .<br />بعضی واقعه نگاران وتاریخ نویسان مغرض وقتی برحسب ضرورت نام یک شاه ویا یک امپراتور را می نویسند اگرمخالف آن باشند تمام الفاظ رکیک را بروی نثار نموده ازتحریر کارنامه های مثبت آن خودداری مینمایند ویا با منفی بافی های نا خردمندانه ، دورازشرایط داوری به داوری می نشینند وقلم فرسائی میکنند که اینکونه نوشته ها جعل تاریخ گفته میشود مثلاً یک تاریخ نویس متعصب نژادگرا که لزوماً خودرا مکلف دیده است ازفتوحات(الف) سخن بگوید درادامۀ مطالب بخاطرمذمت وی جملات چوروچپاول را بصورت غیر واقعی وغیرموثق به ان پیوند داده درپسوند نام آن کلمۀ غدار، مکار وامثال آنرا نیزافزوده وبه مثابه شاهد عینی نوشته است (الف غدارومکار) درحملات وحشیانه خود در(فلان محل) 25هزارنفررا قتل عام نمود ، اینگونه نوشته ها جعلیات است برای سرزنش وبد نام ساختن (الف) ، زیرا درذهن خوانندۀ چنین مطالب این سوال جامیگرد که 25هزار کشته را چطورمحاسبه کرده ؟ واگرازمنابع موثقی که به جمع آوری وشماراجساد مقتول موظف بوده گرفته باشد چرا منبع آنرا تذکارنداده است ؟ وده هاسوال دیگر....<br />اینگونه سوال ها درحقیقت تائیدی است برجعل کاری تاریخ و تائیدی است برغیرواقعی بودن چنین نوشته ها ، این تاریخ نویس متعصب ونژاد گرا زمانیکه ازفتوحات(ب) خواسته است چیزی بنویسد که نسبت همنوائی که با او داشته است نوشته است : (امپراتور(ب) شخص مجرب ، انسان دوست ومهربان به رعایا بود ، در(فلان سال) برلشکرعظیم مخالفش غلبه کرودرفلان سالها قلمروخودرا پنج صد فرسخ وسعت داد ، ازمطالعۀ چنین نوشتۀ خوش بینانه نیز به اذهان مطالعه کننده گان این پرسش ها ایجاد میگردد که (امپراتورب) چه تجربه هائی داشته وازاین تجارب خویش به منفعت رعایایش چگونه استفاده کرده است؟ چه نشانه هائی ازانسان دوستی او وجود دارد وبه رعایا چه مهربانی ها کرده است ؟ برلشکرعظیم چگونه غلبه کرده است؟ آیا با لشکرعظیم مخالف وطرف مقابلش جنگ کرده وچه تعداد ازلشکرخودش وطرف مقابلش کشته شده اند ؟ چراتعداد کشته شده ها تذکارنیافته ؟ واگربیدون جنگ این لشکرعظیم دشمن تسلیم شده باشد انگیزه ها ودلایل آن چه بوده وافتخارپیروزی (امپراتورب) درکجا است ؟ وده ها سوال دیگر....<br />چنین نوشته های تاریخی گمراه کنندۀ افراد کم معلومات بیانگراحساسات نویسنده است که جعل تاریخ گفته میشود اینگونه تاریخ نویسی ها همان ضرب المثل را درانسان واقع بین تداعی مینماید که گفته میشود(آنجا چرا چنان اینجا چراچنین) .<br /><span style="color:#cc0000;">سوم هخا منشی های تمدن ساز</span> :برای شناخت هخامنشیان که تمدن سازبودند یا نبودند به تاریخ زمان ظهورو کارنا مه های آنها بایست مراجعه کرد ، درکتابی بنام توجه به نبوت دانیال دربارۀ امپراتوری بابل وسقوط آن بدست داریوش وتبعیدیان یهود مطالب تحقیقی ارزنده یی وجود دارد که فشرده ترین مطالب ضروری آن بخاطرازدیاد معلومات جوانان وابهام زدائی ارایه میگردد همچنان بخاطرسهولت درنوشتن موخذ بجای (توجه به نبوت دانیال) جملۀ (دانیال نبی) نوشته خواهد شد .<br />دانیال نبی نوشته است :(درشب پنچم وششم اوکتوبرسال539قبل ازمیلاد سپاه ماد وفارس بابل را تسخیرکردند و(بلشصر)پادشاه بابل ازپای درآمد (ص51 کتاب دانیال نبی) همچنان درصفحۀ 17همین کتاب آمده است :« پس ازسقوط بابل ، پادشاهی بنام داریوش به سلطنت رسید مگرنام داریوش مادی درمنبع غیر مذهبی یا منابع باستان شناسی به ملاحظه نرسیده است ، دایرت المعارف بریتانیکا نوشته است : داریوش شخص خیالی است وجود خارجی ندارد ، یک محقق نوشته است :(شخصی که سمت پادشاهی بابل را برعهده داشت دست نشاندۀ کوروش بود نه خودکوروش ، ص17کتاب دانیال نبی) .<br />اما در(ص44کتاب دانیال نبی) آمده است (کوروش درسال539 ق م به بابل تسلط یافت ) ازاین نوشته مستفاد میگردد که به نظر دانیال نبی کوروش وداریوش پشت وروی یک سکه دانسته شده ویا همان طوریکه ازنوشتۀ محقق دربالا یاد آوری شد داریوش که دست نشاندۀ کوروش بوده واصل قدرت به کوروش تعلق داشته بناءً با انصرا ف از نام داریوش ، نام کوروش تذکارداده شده است ویاهم شاید اشتبا لفظی صورت گرفته باشد .<br />دانیال نبی درجای دیگر نوشته است :( پس ازمرگ داریوش ، کوروش درسال539 ق م به بابل تسلط یافت ودر(صفحۀ 52 کتاب خود نوشته است کوروش پس ازمرگ داریوش به تنهائی زمام امور امپرا توری فارس را بدست گرفت ) اما مرحوم غبارمورخ افغانستان آغاززمام داری داریوش وکوروش را سال545 ق م قلمداد کرده است که با نوشتۀ کتاب دانیال مطابقت ندارد ، دانیال نبی که از18سالگی تا 90سالگی درخدمت امپراتوری کلدانیان دربابل پایتخت آن قرار داشته است نوشته ها وگفتاراوبحیث شاهد عینی معتبر به نظر میرسد.<br />شایان ذکراست که طبق روایات تاریخی درسال618ق م (نبو کد نصر) پادشاه بابل دریک لشکرکشی اورشلیم یا یوروسلیم ویهودا را اشغال نمود وتعدادی ازجوانان با استعداد آموزش دیده را که سن شان از18 تا 22 ساله بود به بابل برد که دربین آنها دانیال نبی وسه نفر ازدوستان همفکراو بنام های (حننیا ، عزریا ، میشائیل) نیز حضورداشتند ، این جوانان بخاطری به بابل آورده شده بودند که بعد ازختم دورۀ آموزش ، درسرزمین یهودیان که شامل قلمرو امپراتوری بابل بوده توسط پادشاه دست نشانده بنام (ساتراپ ) اداره میگردید گماشته شوند اما یهودی ها که ازبردن این جوانان یهودی برای آموزش زبان کلدانی وعلوم متداول که دران زمان درحوزه های آموزشی کلدانیان تدریس میگردید ناراض بودند انتقال جوانان یهود به بابل را تبعید میگفتند<br />پروفیسور(کی اف کایل)نوشته است :( دانیال ویارانش می بایست حکمت «فلسفه» کاهنان ودانایان کلدانی را که درمدارس بابل تدریس میشد فرا میگرفتند وبدین سان دانیال و یارانش را بخصوص برای انجام خدمات حکومتی تربیت میکرد) .<br />زمانیکه درسال624 ق م (نبوپلسر) امپراتوربابل چشم ازجهان پوشید پسرش(نبوکد نصر) برتخت نشست ودرطی 43سال سلطنت سرزمین هائی را تصرف کرد که زمانی زیر سلطۀ قدرت جهانی یعنی امپراتوری آشوری ها بود .<br />نبو کـد نصردرسال چهارم سلطنت خود یوروسلیم ویهودارا اشغال کرده یهو یا کین را با دانیال وسایر جوانان یهودی نسب به بابل فرستاده برادرپدریهویاکین را بحیث پادشاه دست نشانده به یهودا مقرر نموده بود.<br />نبو کد نصر، دانیال نبی را پس ازاتمام دورۀ آموزشی وکارپرثمرش که ازمعبران و حکمای دربارش پیشی گرفته و خواب های اوراکه دیگران ازتعبیرش عاجز مانده بودند با شرح تمام تعبیرنموده بود ازاین سبب دانیال نبی را بحیث رئیس الحکمای دربارمقررکرده بود .<br />به روایت تاریخ ( نبوکـد نصر)پادشاه بابل120ساتراپ داشت که پس ازبه قدرت رسیدن داریوش بعضی ازاین ساتراپ ها معزول وبرخی دیگرتغیر و تبدیل گردیدند درصفحۀ115کتاب دانیال نبی آمده است : نبوکد نصرپاد شاه بابل 120ساتراپ داشت ، ساتراپ ها بعضاً ازاقوام پادشاه برگزیده میشد وبر تقسیامات ملکی قلمرو امپراتوری حکمرانی مینمود ، وظایف آنها اداره ورسیده گی به امور رعایا ، جمع آوری مالیات و باج و ارسال آن به دربار سلطنتی بود ، ساتراپ بمعنی نگهبان پادشاهی است ساتراپ ها درقلمرو خود به منزلۀ نمایندۀ با صلاحیت پادشاه عمل مینمود واین ساتراپ ها پادشاه دست نشانده یاد میگردید<br />درزمان به قدرت رسیدن داریوش دربابل در539 ق م دانیا ل نبی رئیس الحکمای دربارنبوکد نصرپادشاه ساقط شده محسوب میگردید که 90سال داشت داریوش تازه به سلطنت رسیده به فهم ودانش و استفاده از تجارب وی نیازمند بود ازهمین سبب دانیال نبی را بحیث یکی ازسه وزیرناظر بر اعمال ساتراپ ها تعین نمود ( هروزیر40ساتراپ را کنترول میکرد واین میراثی ازتشکیلات نبوکد نصر بود) مقربان دربارداریوش ، ساتراپ های نوکار وناراض از دانیال یهودی نسب به زودی ذهن داریوش را تغیر دادند و روزی به دربار داریوش گردآمده پیشنهاد نمودند هرکی غیرازداریوش کبیررا پرستش کند باید کشته شود ، داریوش خورسند گردید و بیدون متوجه شدن به دانیال نبی این پیشنهاد را پذیرفت وقتی دانیال نبی ازاین موضوع اطلاع یافت مشوش گشته طبق عادت پشت بام خود برآمد و به خدای خود دعا نمود ، مخالفانش که اورا تحت تعقیب داشتند موضوع را به داریوش رسانیدند داریوش امرنمود دانیال نبی را به پیش پای شیران انداخت که برای خوردن افراد متهم به اعدام تربیه ودرجای خاص درزیر زمین نگهداری میشد ، یکروز بعد داریوش به قرارگاه شیران آدم خورآمد سنگ سر گودال را باز کردند داریوش صدا کرد (ای دانیال خدایت که برایش دعا میکردی برایت چه کمک کرد؟ دانیال نبی گفت خدایم دهن شیران را بست ومرا نخوردند ، داریوش متعجب گشت و امر رهائی وآزادی دانیال نبی را صادرنمود .<br />مطالب فوق خلاصۀ بود ازصحات221 و 222کتاب دانیال نبی) درصفحۀ223این کتا آمده است :(داریوش بعد اً امرکرد اشخاصی را که ازدانیال نبی شکایت کرده زمینه را برای نابودی او فراهم نموده بوند با زنان دختران وپسران شان دستگیرکرده به پیش پای شیران آدم خورکه دانیال نبی را نخورده بود انداختند شیران همۀ آنهارا پاره کرد وخورد ، دران زمان درتورات موسی ع این حکم وجود داشت که ( پدران بعوض پسران کشته نشوند و نه پسران به عوض پدران کشته شوند)<br />( تثنیه آیۀ24باب16تورات و صفحۀ 123کتاب دانیال نبی) .<br />درصفحات 39و40 افغانستان درمسیر تاریخ مرحوم غبر نوشته است :( کوروش پس ازدوسال به قدرت رسیدنش به سرزمین افغانستان امروزی که فاقد دولت بود(بصورت ملک الطوایفی ادراه میشد ) حمله کرد اقوام ساکن دراین سرزمین مدت شش سال<br />با لشکراو جنگیدند اما کوروش مناطق کرمان ، گنداهارا ، پارتیا ، باختر، ستاکیدیا (هزاره جات) سیستان وبلوچستان را تصرف کرد ، وقتی درقرن چهارم قبل ازمیلاد اسکندرمقدونی به سرزمین ایران امروزی (ماد وفارس) لشکرکشید داریوش سوم به افغانستان روی آورد اما سیوس والی باختر(بلخ امروزی) اورا کشت وحکومت مستقل خودرا اعلام نمود .<br />مرحوم غباردر(ص41) افغانستان درمسیر تاریخ نوشته است : ( هخامنشی ها به علوم جهانی خدمت مهمی نکرده است)<br />خواننده گان محترم توجه خواهند کرد که هخامنشی های تمدن سازکه محترم بغلانی ازآن با آب و تاب یاد کرده اند درصفحات تاریخ که مورخین افغانستان نوشته اند کارنامه های عالی وچشمگیری ازهخامنشی ها که به تمدن ساز اطلاق شود به چشم نمیخورد وکارنا مه های موسس امپراتوری هخامنشیان که درتاریخ ونوشته های دیگران انعکاس یافته نیزچندان افنخار آفرین نیست ، چنانچه نمونۀ کارنامه داریوش دربالا ازملخظۀ تان گذشت .<br />روح مطلب اینجا است که کارنامه های امپراتوران درهرکجای دنیا که باشد برای اخلاف میراث خورآنها ممکن است افتخارآفرین باشد اما هرآنکه خارج ازحیطۀ این میراث خوری به آن افتخارنماید انگیزۀ این افتخار چیست ودرکجا است؟ بایست منبع این انگیزه ها شناسائی شود وروی نتایج چنین افتخارات ظنین تعمق بیشترصورت گیرد .<br />آنهائیکه ازلحاظ نژاد به داریوش و کوروش کبیرکه همان هخامنشی ها است خودرا به آنها منسوب میدانند با انکه نژاد پرستی درجهان امروز رسماً منسوخ است بازهم نمیتوان این علاقمندی وتمایلات آنها به اسلاف شان را عیب دانست اما آنهائیکه متعلق به نژاد وسرزمین دیگربوده صرفاً ازلحاظ مشترکات زبان فارسی به هخامنشی ها افتخاربکنندودرتعریفات نالزوم اسلاف دیگران بصورت غیر واقعی تمدن سازبگویند این فرو افتادن دربستر( پان پارسیک ) است که حتی افراط گرائی درپان پارسیک بودن باعث آزرده گی خاطرمیراث خوران هخا منشیان خواهد گردید و آنها خواهند گفت این آدمان بی هویت کاسۀ داغترازآش ازکجا پیدا شدند که میخواهند به افتخارات اسلاف مان خویشتن را بحیث مهمان ناخوانده شریک بسازند؟<br />بناءً لازم به نظرمیرسد همۀ مردمان افغانستان بخصوص آنها ئیکه زبان فارسی را که اسلاف شان بحیث یک زبان مشترک برای افهام وتفهیم بین الاقوامی پذیرفته ودرپروسۀ زمانه ها وسده ها درپویا ئی وگسترش ساحۀ نفوذی آن تلاش داشته اند مانند اسلاف شان عمل نموده درغنا مندی آن تا جائیکه مقدوراست بکوشند و ازان دررشد وبرومندی زبان وفرهنگ ریشه دارخود نیزاستفادۀ معقول نمایند وبه هیچکس حق ندهند که درتضعیف ومسخ نمودن این زبان را که با سه لهجۀ متفاوت(فارسی ، دری ، تاجیکی) درمحاورات روزمره وآفرینش های ادبی بکارگرفته میشود حرکات ناشیانه نمایند ودرعین زمان محتاط باشند که خودرا به (پانها ی) تاریخ گـذ شته نیالایند .</span> </div><div align="center"> <strong><span style="font-size:130%;">با قیدارد -</span> 28 / 8 /2008 میلادی<br /></strong><br /><br /> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-40676794204186694092008-08-23T16:14:00.000-07:002008-08-23T16:21:50.154-07:00خصومت نژادی وزبا نی ما نع واقع بینی تاریخی است<div align="right"><br /><span style="font-size:130%;"><span style="color:#3333ff;">سید احمد شاه دولتی فاریابی</span><br /></div></span><div align="right"><span style="font-size:130%;"></span> </div><div align="center"><span style="font-size:130%;"><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>خصومت نژادی وزبانی</strong></span> </span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"> <br /><span style="color:#009900;">21/ 8 /2008میلادی</span><br />روزدوشنبه هفتۀ گذ شته درسایت آریائی مقاله یی تحت عنوان (خصوصیات تاریخی ....) بقلم محترم بشیربغلانی انتشاریافت که این مقا له ما نند قطرات باران فضای مملوازعناصرآتش ودود ، ناشی ازاشتعال مخازن نفت وباروت ، آن قدرنا خوش آیند بود که میتوان گفت حتی خود نویسنده نیزبا فکردورازتعصبات ، مجدداً آنرا مطالعه نماید به نا خوش آیند بودن آن متوجه خواهد شد ، من که این مقاله را ازسر تا پا ی مطالعه کردم لزوماً روی بعضی ازجملات وپاراگراف های آن برای ابهام زدائی وبازگوئی حقایق انکارناپذیر، به اتکای اسناد تاریخی ، علمی و فلسفی ، مکث وتبصره های قصیرارایه میگردد تا اذهان خواننده گان محترم بخصوص جوانان روشن گرد یده وغبار خصومت نژادی وزبانی ناشی ازتبلیغات ناسودمند را با آب حقا یق علمی وتاریخی بزدایند:<br />محترم بغلانی نوشته اند :(انسان ازطریق آشنائی با تاریخ با شیوۀ زنده گی گذ شته انسانی وحوادث زشت وزیبا ی آن آگاهی پیدا میکند) باید متوجه بود تشخیص زشت وزیبائی که ازعملکرد شخصیت های سیاسی نظامی یافرهنگی هنری افراد واشخاص دریک کشور، منطقه وجهان درتاریخ ثبت گردیده است خصوصیات اخلاقی حقیقت پذیرعاری ازخصومت نژادی وزبانی میطلبد وازطرف دیگرازاین نکته نیزنمیتوان انکارنمود که بسیاری ازواقعه نگاران وتاریخ نویسان حقایق عینی وقایع تاریخی را بشکل ریالیستیک آن ، همان طوریکه رخ داده واتفاق آفتاده انعکاس نداده وآنراازقالب ریالیستیک اش خارج ساخته درقالب سورریالیزم گنجانیده ومطابق میل ومنفعت خود وپاداش دهنده گان خویش نوشته اند که آثارنوشته شده وانتشاریافته درافغانستان ، ایران وپاکستان درسه دهۀ اخیردرمورد حوادث ورویداد های مختلف ومباحث گوناگون میتواند بحیث مشت نمونۀ خرواربرای مصداق این قول مورد ارزیابی قراربگیرد ، بناءً به روشنی میتوان درک نمود که برداشت همه اززشت وزیبای تاریخ نمیتواند یکسان باشد ویقیناً هرآنکه حس نژاد گرائی داردازتاریخ نژاد دیگران که به نفع نژاد خودش چیزی دران نمی یابد ویا حسب الخواهش اوچیزی بیان نگردیده است بجای داوری نفرت میکند وازاین لحاظ اشخاص وگروه های سیاسی که عدالت اجتماعی ومساوات درقالب دموکراسی به شکل دموکراتیک میخواهند نباید به آدرس قوم ونژاد ها تاخت وتازکرده آتش خصومت قومی را مشتعل وافتراق آفرینی نمایند زیرا عوامل سد سد ید دراین راه ، تمام اشخاص وگروه های منسوب به یک قوم ونژاد نیست بلکه طرح های سیاسی وغیر سیاسی است که توسط مشتی ازافراد به منظورخاص خودشان پیش کشیده میشود ، بایست تمام توجه وانتقا د برروی طرح های نادرست غیر ملی ، تعصب آمیز، نژاد پرستانه وضد همبستگی اقوام متمرکزگرد یده وبرای اصلاح آن مبارزه صورت بگیرد و نام قوم وزبان دیگران مورد سرزنش ونکوهش قرارنگیرد وبه آتش خصومت های قومی که ازطرف مغرضین دامن زده میشود بنزین پاش نگردد .<br />محترم بغلانی نوشته اند:درنوشتۀ قبلی برداشت من ازبرخی حوادث تاریخی وانگیزه های آن بیان ونشرشده بود بعدازگذشت ششماه درمحفل های خاص پیرامون آن برداشت های غلط شنیده میشود وسعی کرده اندکه سخن های راستین مراوارونه بیان ونشان بدهند وذهنیت هارا تحریک بکنند) .<br />باید یاد آورشد آنهائیکه برنوشتۀ قبلی محترم بغلانی اعتراض کرده اند مربوط به همان فاکت ها میگردد که برداشت های تمام اشخاص ازیک بیان ویک نوشته یکسان نیست ومتناسب به موضع گیری ها ، خصایل ، ذهنیت ها ، درک ها وحب وبغضها<br />فرق مینماید ، آنکه بریک نوشته یا گفتۀ شخص اعتراض میکند دلایل وبراهین لازم درمورد علت اعتراض خود ارایه مینماید واین وارونه جلوه دادن حقایق پنداشته نمیشود بلکه بازگوکنند ۀ متفاوت بودن درک ها ، نظربه خصوصیات روحی، ذهنی وموضع گیری آنها درامریک مطلب است مثلاً درتصا د ما ت روسیه وگرجستان دراوایل ماه آگست سال جاری( 2008) میلادی روسیه ودوستانش میگویند گرجستان هجوم نظامی به اوسیتیای جنوبی را آغازکرد که یکهزاروششصد نفرراکشت وآنرا جنایت وجنیساید میخوانند اما گرجستان ودوستانش میگویند روسیه به حریم گرجستان هجوم آورده وتمامیت ارضی آنرا نادیده گرفته است یعنی یک موضوع ازدو دید گاه بصورت متفاوت بیان میگردد همچنان وقتی دریک اجتماع درداخل یک اطاق ، فکاهی گفته میشود عده یی میخند ند وعده دیگربا خاموشی وپیشا نه ترشی به فکاهی واکنش نشام مید هند ونمی خند ند ، این مربوط میشود به کارکردهای غـدوات داخل وجود این افراد ومتفاوت بودن خصایل وذهنیت آنها که بازتابی ازپدیده ها وشرایط محیط وماحول آنها متناسب به درک ودرایت شان است .<br />قابل یاد آوری است که برای به سکوت واداشتن چنین افراد بعدازششماه ، یک نوشتۀ واکنشی را سرهم بندی نموده ازطریق رسانه های بیدون مرزبه نشر سپردن بمعنی وضع سانسوردرگفتارمردم درخانه ومحل تجمع شان می باشد که کارعامه پسند نیست این حرکت اگرانگیزاسیون نبا شد به اصطلاح چوچۀ انگیزاسیون است .<br />محترم بغلانی متوجه باشند : دروغ که ساخته وپرداختۀ ذهنی است همیشه برای فریب واغوای دیگران بخاطر رسیدن به هدف معین ارایه میگردد ومخا لفین نامشخص احتمالی که ازطرف محترم بغلانی متهم به دروغ گوئی شده اند ازدروغ گفتن قصد رسیدن کدام هدفی را که اگردنبال میکردند وضاحت ندارد بناءً دروغ گوئی ایشان خیلی کمرنگ به نظر میرسد.<br />محترم بغلانی گفته اند : من ازاستادم آموخته ام که درشت زبانی وبی ادب سخن گفتن کارنا پسند اجتماعی بوده واخلاق انسان متمدن نمیباشد) این آموزۀ خوبی است اما برداشت ها از( ادب ، زشت ، کارناپسند ، اخلاق انسان متمدن وامثال آن) نظر به موقعیت زمانی ومکانی افراد فرق میکند مثلاً درافغانستان گپ زدن جوانان درمقابل مسن ترها بی ا دبی وبی احترامی به آنها محسوب میگردد درحالیکه این امردردنیای متمدن بخصوص در(اروپا وغرب) بی ادبی وبی احترامی به بزرگان شمرده نمیشود همچنان بوس وکنارمردان وزنان(بخصوص نسل جوان) درمحضرعام دراروپا وغرب ، عمل زشت پنداشته نمیشود درحالیکه درافغانستان وکشورهای اسلامی این عمل زشت ومذموم وغیرقابل تحمل پنداشته میشود واین بیانگراین واقعیت است که اخلاق انسانی نظربه موقعیت های مکانی فرق مینماید که نمیتوان درمورد اخلاق ، ادب وخصایل جوانان افغانستانی وغیره دراروپا وغرب ازدیدگاه مردمان ساکن درافغانستان ومنطقه نگریست وقضاوت کرد وحتی افراد واشخاص متمدن افغانستان با متمد نین غربی متفاوت اند.<br />درنوشتۀ محترم بغلانی آمده است : با سفسطه نمیتوان حقایق تاریخی را جعل وپنهان کرد) باید گفت سفسطه که مفاهیم فلسفی را با سخنا ن غیرعلمی وغیرمنطقی آمیختن مفهوم دارد که بعضی ها مطالب متناقض ومملو ازپارادوکس رانیزسفسطه میگویند ولوکه این مطالب فلسفی هم نباشد ، چنانچه دربسیاری اوقات دربحث های طولانی وکج بحثی های غیرعالمانه این سفسطه گوئی (تناقض گوئی) روی میدهد وبعضی اوقات درنوشته های واکنشی واحساساتی نویسنده گان نیزخودرا نشان میدهد اما جعلیات عملی است مغرضانه که درزمان به خطر افتادن منافع یک شخص یا یک گروه قومی یا سیاسی برای فریب اذهان مقابل ودرست جلوه دادن آنچه میکویند ویا درگذشته گفته اند ازقوه به فعل می آید که احتمالا چنین جعلکاران درمقابل محترم بغلانی شاید وجود عینی وفیزیکی نداشته باشد زیرا ایشان فعلاً درموقعیت ومنزلتی قرار ندارند که درصورت جعل نکردن درمقابل محترم بغلانی ، مخالفین شان متضررگردند.<br />محترم بغلانی گفته اند:بقول عبدالحسين زرین کوب «... حقيقت آنستکه تأریخ جنگها، تأریخ فتوحات و تأریخ امپراطوری ها به هيچوجه نمایندۀ تأریخ واقعی انسانيت نيست. اگر چيزی هست که تأریخ واقعی انسانيت را می تواند بدرستی نشان دهد ترقيات معنوی انسان است و پيشرفتهای مربوط به صنعت) ازگفتارزرین کوب پیداست که اوبیشتربه معنویات ومسایل روبنائی اتکا دارد که برای بسیاری ازدانشمندان عرصه های علمی فلسفی که تمام پدیده های مادی ومعنوی جهان را بصورت دیالکتیک مرتبط بهم مطالعه مینمایند شاید قابل پذیرش نبا شد زیرا این گفتاردرحد یک نظریۀ انتزاعی است.<br />زرین کوب گفته است : جنگ ها و فتوحات کسانیکه مؤجد امپراطوری های بزرگ بوده اند غالباً به نتيجۀ پایدار نرسيده است. تمام امپراتوریهای که در طی تأريخ بوجود آمده اند، همچون بنای متروک و ناتمام به تجزیه و انحلال محکوم شده اند ... تنها تأثيری هم که در وجدان انسانيت باقی گذاشته اند عبارت است از حس غرور در بين اعقاب فاتحان و حس کينه در بين اخلاف مغلوبان)زرین کوب که با نفرت ازجنگ خواسته است سخن بگوید وموجدین امپراتوری ها،جنگها وفتوحات آنهارا ناپایداروبه بنای متروک تشبیه کرده است خواسته است ازخود روحیۀ صلح خواه وضد جنگ نشان بدهد وموجدین امپراتوری هاراکه باعث افتخارتمام نژادهاواقوام پیروخط این امپراتورها اند فاقد ارزش وانمود کرده است درحالیکه ملت ایران امروزی به موسسین امپراتوری کوروش کبیرو ساسانی ها ، واقوام افغانستان به موسسین امپراتوری آریائی ها ، کوشانی ها ، وتورک ها و ملت تا جکستان به موسس دولت سا مانی ها وهمچنان هرملت به موجدین امپراتوران اسلاف شان افتخارمینمایند وتلاش برای مخدوش ساختن این افتخارات بسیاری اوقات انگیزۀ جدال های لفظی وقلمی بین وارثین این افتخارات میگردد واین نادرست ولرزان بودن پایۀ نظریۀ زرین کوب را نمایان میکند که نباید به چنین نظریات ناپخته دل بست وبه اتکای آن درصدد مخدوش کردن افتخارات اقوام دیگربرآمد.<br />زرین کوب که کارنامه های افتخارآفرین امپراتوران را به بنای متروک تشبیه نموده درحقیقت خلاف حکم (تنازع البقا) سخن گفته است درحالیکه طبق حکم تنازع البقا غیرازآفریدگا رعالم هیچ چیزدرجهان وما فیها ثابت نمیماند وعلوم مثبته نیزموضوع رابطۀ انسا ن ، حیوان ونبا تا ت را بقسم یک سیکل طرح میکند وتوضیح میدهد که این هرسه دردوران حیات وممات ازهمدیگر تغذیه میکنند وبه حیات ادامه میدهند ، فلسفه نیزحکم میکند مرگ ادامۀ زنده گی است ودرآیت قرآن شریف نیز آمده است (والحی من المیت والمیت من ا لحی) یعنی زنده گی ادامۀ مرگ است ومرگ ادامۀ زنده گی است وقتی چنین فارمول هائی ازاحکام مذهبی ، فلسفه وعلوم مثبته دردست است امپراتوران را به بنای متروک ویا محکوم به تجزیه وانحلال تشبیه کردن یک خود خواهی درویش مآبانه است که پیام ارزش ندادن به دفاع ازسرزمین ومیهن وروحیۀ ضد پاتریاتیستی دارد که مذموم است.<br />زرین کوب درنتیجه گیری ازتاریخ تقابل امپراتورها وجنگجویان کشورها که درحقیقت مدافعان منافع عامه بوده اند آنهارا متهم کرده است که تنها حس غروردربین اعقاب فاتحان وحس کینه دربین اخلاف مغلوبان باقی گذاشته اند ، این حقیقت است که درهرجنگ غالب ومغلوب وجود دارد اما بسیاری اوقات مغلوبین جنگ زیرفرمان فرمان روای جدید که عادل ترازفرمان روای قبلی شان بوده وحقوق پا مال شدۀ قبلی آنهارا اعاده واحیا کرده اند بجای کینه خوشبینی های زیاد به فرمان روای جدید ازخود نشان داده ودرخدمت آنها قرارگرفته به تلاش زنده گی شان ادامه داده اند بناءً داوری زرین کوب درموردامپراتوران ، غیرعالمانه است که گیرائی ندارد.<br />تاریخ نشان میدهد که زمین با داشته های خود چه درسطح آن بوده مثل آبهای شوروشیرین حیوانات آب زی وخشکه زی ، میدان های وسیع قابل کشت وکشاورزی ، علوفۀ وافر، جنگلات طبیعی و مصنوعی پرثمر وکثیرالاستفاده وامثال آن وچه دردل آن بوده مثل مخازن عظیم نفت وگاز، طلاوسایرفلزات واحجارکریمه ، درطول قرون وسده هامنبع مناقشه وانگیزۀ جنگها بین امیران ، امپراتوران وشاه هان وپیروان آنا ن بوده است که بهترین این فرمانروایان درتاریخ ، همان هائی محسوب گردیده اند که ازیکطرف به گسترش اعتقادات مذهبی شان تلاش کرده وازجانب دیگربرای حفظ وحراست سرزمین شان همچون شیرغران وعقاب های بلند پرواز وتیزبین با توانمندی خیره کننده یی مراقب بوده اند واینکه با تمام این تلاش ها پس ازمد تی طویل یا قصیرطبق قانون تنازع البقا چشم ازجهان پوشیده اند موافق به ضرب المثل وطنی(هرکی راپنجروزه نوبت اوست) نوبت به دیگران رسیده برخلاف نظرزرین کوب عملکرد های مثبت آنهارا بی ارزش نمیسازد بلکه اعمال آنها ، روح پاتریا تیستی وهمبستگی را درنهاد اخلاف شان دمیده آنهارا درستیغ قهرمانی ودفاع ازسرزمین وخانه وکاشانۀ شان قرارمید هد وبه دیگران پیام روشن ارایه مینماید که با اخلاف چنین اسلاف قهرمان وپاتریا تیست نمیتوان به آسانی پنجه نرم کرد واین نماد قهرمانی مردم دردفاع ازاستقلال وتمامیت ارضی محسوب میگردد که بعدازبرقراری کشورها وبه رسمیت شناخته شدن حدود جغرافیا ئی آن ، درتاریخ جنگ ها (شکست ها وپیروزی ها) بین طرفین درگیربحیث واقعیا ت عینی جامعه وجهان انعکاس یافته است .<br />محترم بغلانی نوشته اند : یک انسان متفکروتاریخ سازقرن بیست گفته است : اگر بخواهيد در کشور و جامعۀ بخصوص تغيير و تحول مثبت آورده شود باید تأریخ هزارسالۀ آنرا آموخت و در نظر گرفت، ورنه نا آشنا به تأریخ و خصوصيات واقعی جامعه دچار مشکل و گمراهی خواهی شد).<br />این گفتاروجیزمتفکرمورد نظرمحترم بغلانی ، اگربصورت عمیق با محک علم وفلسفه زیرانالیزقرار داده شود عصاره ومحتوای آن نهایت ضعیف به نظر میرسد زیرا جهان وجامعۀ امروزشکل ایستائی یا بطائت قرون گذشته را ندارد ، شکل پویا وحتی بالنده وجهنده رابخود گرفته است واین پویا ئی وبالنده گی جهان که با توان علوم مثبته ، تکنالوژی مدرن وحتی بیوتکنالوژی وجهان کمپیوترتوام است تغیرات شگرف وغیرقابل پیشبینی را حتی درظرف یکسال درمعرض مشاهده میگذارد چه رسد به هزارسال،<br />تاریخ بشریت که مجموعۀ فعالیت ها ی نظامی سیاسی ، علمی وفنی ، اقتصادی وکلتوری وتغیرات مورفولوژیک وپولیتیکل جیوگرافیک درکرۀ زمین وحتی تسخیرات فضا وستاره ها رامنعکس میسازد ومجموع این جریانات بصورت حطم برمناسبات بین کشورها وقاره ها ، خصوصیات اخلاقی وکلتوری جوامع بشری تاثیرعمیق گذاشته آنهارا عوض مینماید ومتحول میکند ودرظرف هزارسال چندین بارهمۀ این مناسبات واخلاق وکلتورآنها نیزعوض میگرد د وحتی هزارسال قبل ازامروزنیز درنظر گفته شود خصوصیات اخلاقی اخلاف هزارسال قبل اقوام وملیت ها بلا تغیرنما نده است یعنی خصوصیات اخلاقی اسلاف هزارساله را هیچ یک ازسلالۀ آنها ندارند ، کارکرد فعالین بیولوژیک (کروموزوم -- دی،ان،ای) البته ازاین امرمستثنی است<br />بناءً برمبنای گفتاراین متفکرمورد نظرمحترم بغلانی مطالعۀ تاریخ هزارسا لۀ اقوام وملیت ها درقرن21میلادی بحیث یک الیمنت ازخصوصیا اخلاقی وتاریخی همان هزارسال قبل آنها مطلع خواهد ساخت که با اخلاق وتاریخ اخلاف آنها درزمان حاضرقابل مقایسه نخواهد بود بناءً توجه باید داشت که برای شناختن خصوصیا ت اخلاقی وتاریخ وکلتورمعاصراقوام وملت ها بایست خط مشی وعملکردهای حاضرۀ فرمان داران وحامیا منطقه واجتماعی آن مطا لعه گردد که بادرنظر داشت اوضاع عمومی داخلی وخارجی برای رسیدن به یک هدف طرح گردیده است ، درصورت مترقی وعامه پسند وملی بودن این طرح مورد حمایت قرار گیرد ودراصلاح نقایص آن ابرازنظرهای سازنده ودوستانه ارایه گردد ، درصورتیکه تشخیص شود این فرمان روایان یا گروه قومی وسیاسی (حزبی) خواهان سیطره جوئی نژاد گرایانه ، انحصارقدرت بدست گروه منسوب به خود (تک قومی ، تک حزبی) باشد برای افشا وخنثی کردن این طرح وپلان نا شا یست وغیر دموکراتیک واسارت بار، مطابق به حکم شرایط محیط زنده گی مبارزۀ بی امان وبازدارنده ، بازبان وقلم صورت بگیرد وتحرکات دموکراتیک سازمان داده شود ودرچنین زمانی است که زمینه مساعد میگردد تا تمام افراد واقوام تحت ستم هرگونه خورده اختلافات را کنارگذاشته با صرف نظرازکی بودن وچی بودن دریک صف واحد متحد ومنسجم شوندوتحت امررهبران وپیشگامان این کتلۀ متحد ومنسجم بخاطررفع ستم این ستمگران سیطره جو ، دست به اقدامات موثردموکراتیک بزنند وبرای تا مین عدالت اجتماعی ومتساوی الحقوق بودن کلیه ساکنین کشورراه وچاره بسنجند ، این است پروژۀ زود ثمربرای نجات ازمخمصۀ واگیرستم واستبداد ، نه راه اندازی منا قشه های بی ثمر ودل بد کننده بخاطردفاع ازمسایل روبنا ئی که فاصله هارا بین اقوام دارای مشترکات وسیع تاریخی ، کلتوری وفرهنگی عمیق میسازد .<br />(با قیدارد ).<br /></span><br /> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-27849282466818408402008-08-06T11:43:00.000-07:002008-08-06T11:58:05.494-07:00آتش تبعیض نژادی درافغانستان هر روز مشتعل ترمیشود<div align="right"><br /><span style="color:#6600cc;"><strong>سید احمد شاه دولتی فاریابی<br /><span style="font-size:180%;"></span></strong></span></div><div align="right"><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>تمامیت خواهی نژاد پرستانه</strong></span><br />----------------<br /><span style="font-size:130%;">تاریخ نشان میدهد تا دوران سقوط رژیم های نژاد پرستان به رهبری هتلروحزب سوسیال ناسیونالیست آلمان که ازطرف سازمان های تحول طلب بنام (آلمان نازی) مسمی گردید نژاد افراد مربوط به گروه حاکم درجامعه را سزاوارهمه چیز وسایرین را غیرازانجام خدما ت برده وارسزاوارهیچ قدرتی نمیدانسته اند .<br />تا آغازقرن بیستم میلادی که دراکثرکشورها بنیاد رژیم ها برمبنای قومی استواربوده امپراتورها وسلاطین درمناطق مختلف جهان وقتی به قدرت میرسید ند قوم خودرا ملت برتروسایرین را بنام شاخ وبرگ تبارواتنیک اقلیت یاد مینمودند که درافغانستان همین مفکورۀ منسوخ هنوزازطرف مشتی ازفا شیست مشربان تبلیغ مخفی وعلنی تبلیغ میگردد مانند ناسیونالیست های قرون گذشته قبیلۀ خود را که درژیم شاهی مربوط به قدرت حاکمه بود وطن پرست ترین افراد قلمداد مینمایند که ای طرزفکردرحقیقت برترشمردن قوم خود ازدیگران است امپراتوران آنزمان علاوتاً درچنین شرایطی نژاد خویش را مکلف به آموزش زبان مشترک موجودرجامعه نساخته دیگران را مجبوربه یاد گرفتن زبان محلی وکلتورخود می سا خته اند که این عمل نیز درزمان شاه ازطرف درباریان درپیش گرفته شد تا زبان پشتورا بجای زبان فارسی ترویج نمایند که منتج به نتیجه نگردید ، ازدوسال به این طرف که فا شیست خویان قدرت های بیشتری را دردولت بدست آورده اند درصدد گسترش دادن زبان خود ومحدود ساختن زبان فارسی که زبان مشترک عموم مردم افغانستان است برآمده اند تارخ نشان میدهد که بجزازامپراتوران وشاهان تورک تباران درآسیا که زبان مشترک ساکنین آن فارسی بوده به تقویۀ این زبان مشترک وکلتورمشترک کوشیده اند شاهان وامپراتوران قاره های دیگرهمیشه درفکرتعمیم زبان وکلتورخود بوده اند اما بعدازجنگ جهانی دوم که شرایط واوضاع جهانی متحول گردیده بجای سلطۀ قومی که متهم به نازیزم واپارتاید شده بود موضوع ناسیونالیزم به شکل دیگری طرح گردید که مطابق این طرح تمام ساکنین یک کشورملت خوانده شد ه شرایط ( ملت بودن ) تذکاریافت اما درکشورهای عقب مانده نظیرافغانستان که حکومت های استبدادی قوم گرا ونژاد پرست درقدرت بودند حق مسلم سایراقوام را غصب کردند وشرایط ملت بودن را که عمده ترین آن مشارکت درامورسیاسی ، تساوی حقوق کلیه اقوام درکشور، داشتن منافع مشترک درعرصه های فرهنگی واقتصادی بود اقوام دیگررا ازآن محروم نگهداشتند وشرایط ملت بودن را( به داشتن حکومت مرکزی واحد درمحدودۀ جغرافیائی معین ، بیرق استقلال ، اطاعت ازاوامر مقامات با لائی وامثال آن) منحصرساختند .<br />مردم عدالت پسند افغانستان دریک قرن اخیرمخصوصاً پس ازختم جنگ دوم جهانی برای رسیدن به حقوق حقۀ خود مطابق تعریف سیاسی(ملت ) با ایجاد سازمان های سیاسی واجتماعی ومذهبی تلاش های چشمگیری نموده اند ودرشرایط امروز افغانستان که یکصد سازمان مربوط به احزاب سیاسی وچندین سازمان مختلف دیگردرصحنه حضوردارند که بصورت مستقیم وغیر مستقیم به ظاهرشعارداده اند دربارۀ اعادۀ حقوق سیاسی غصب شدۀ ملیت ها ونژاد های دیگرازچنگ قدرت های حاکمۀ نژاد پرست وقوم گرامبارزه میکنند اما تا کنون مؤثریت مبارزۀ آنها چندان احساس نمیگردد که دلیل آن نیزوابستگی های مستقیم وغیرمستقیم بسیاری ازفعالین سازمان های حزبی وسیاسی به حزب بد نام نژا دگرا شا ید با شد ، داشتن تمایلات فعا لین سیاسی به سازمان های عقبگرا وارتجاعی که با رها عملکردهای غیردموکراتیک ونژاد پرستانۀ آنها درعرصۀ کاروپیکاردرگذشته وحال به اثبا ت رسیده است بمعنی انحراف آنها ازمشی اصولی دموکراسی وعدالت اجتماعی است که درمرام نامه های شان تذکاریافته است ، عده یی ازافراد که با وجود داشتن تحصیلات عالی ویا تحصیلات بالاتروکمترهنوز درباطلاق نژاد پرستی وضدیت با نژاد های دیگربند مانده وحتی درلباس نویسنده گی بصورت وابسته وغیر وابسته با منابع معین ، تخریب شخصیتی وسبوتاژ خصمانه علیه شخصیت های برازند ۀ اقوام دیگربا قلم وزبان می تازند که هرکلمه وحملات ارایه شدۀ ایشان حکا یتگرعقب مانده گی ذهنی وغرق بودن آنها درلجن تعصبا ت قومی ونژادی است .<br />ویب سایت بینوانوشته است (<span style="color:#663333;">اړینه یادونه :هغه پیامونه له خپریدوپاتی شوی چی پکی دویناعفت ته پام نه ووشوی</span>) این نوشته میرساند که عده یی ازنویسنده گان وباسوادان آغوشته به رنگ خصومت قومی که شاید خودرا برترازدیگران نیزفکرمیکنند دورازادب ونزاکت انسانی واسلامی به اصطلاح ازچته وچوکات برآمده آنقدرتحریک وعصبانی گردیده اند که متوصل به دشنام گوئی به آدرس دوکتورلطیف پدرام رئیس حزب کنگرۀ ملی شده اند...<br />این تیپ افراد اگربچه جوان باشندملامت نیستند زیرا آنها ازطرف بزرگترها تحریک وتشویق گردیده به گمراهی سوق شده اندوبصورت دنباله روانه وگمراهانه عمل کرده اند که هرگاه حقیقت را دریا بند ازاین اعمال گمراهانۀ شان انصراف نموده ، راه حقیقت را درپیش میگیرند وزمانی را که درطی طریق گمراهی ازدست داده اند نادم وپشیمام خواهند گردید وبرای تلافی آن تلاش خواهند نمود اما آنها ئیکه آگاهانه ومغرضانه دراین راه خصومت با اقوام دیگرگام برداشته اند درگوش شان پردۀ غفلت افتاده است که آوای حق را نمیشنوند ، درچشمان شان پرده یی نا مرئی جاگرفته است که واقعیات عینی را نمی بینند ، درقلب های شان مهر جهالت نهاده شده است که حقایق را نمی پذیرند ، آیت قرآن (ختم الله علی قلوا بهم وعلی سمعهم وعلی ابصارهم غشاوة) درهمین زمینه همان طوریکه نوشته شد حکم میکند .<br />کسی بنام محمد امین بسمل تحت عنوان<span style="color:#666600;">(</span><span style="color:#993300;"> په ړنده پشوموږک مه نیسی)</span> مطالبی درسایت( بینوا) نوشته است که ضد یت اورا با لطیف پدرام رئیس حزب کنگرۀ ملی ورئیس جمهورکرزی نشان میدهد واین ضد یت را علیه پدرام میتوان تبارگرائی تعبیرنمود که گفته های احتمالی پدرام علیه امان الله خان یک بهانه برای ترکش عقده های نژادی نویسنده علیه شخصیت های تا جیک ها ، اوزبیک ها وهزاره ها بوده است اما ضد یت او با حامد کرزی برآورده نشدن خواست فا شیست مآ با نۀ او درمورد تحت فشارگذاشتن بزرگان اقوام غیر پشتون مخصوصاً (پیشگامان تاجیک ها ، اوزبیک ها وهزاره ها) است که اکثریت نفوس افغانستان را تشکیل مید هند، این چرند نویس که روح دیکتا توری وتحمیل ارادۀ خود بردیگران دران احساس میگردد ، درحقیقت رئیس جمهورکرزی را به پشک کورتشبیه کرده وتلویحاً گفته است که ازدست اوچیزی ساخته نیست .<br />حامد کرزی یا هررهبر دیگربا داشتن استقرار واستقلال فکری لازم ، درصورت ضرورت با اخذ مشوره ازمشاورین موظف ودوستان داخلی وخارجی خود دربرخورد با قضا یا موضع گیری میکند واگربه گفته های خام وناپخته واحساساتی مملو ازغرض ومرض دیگران عمل نماید به آلۀ دست این وآن بد ل گردیده اهلیت واهمیت رهبری جامعه وملت را ازدست میدهد بناءً تشبیه رئیس جمهور به پشک کور نمیتواند محرک رئیس جمهوربرای برآورده شدن اهداف مغرضانه کسی گردد بلکه این قسم افاده ها بازگو کنندۀ وزن شخصیتی گوینده ونویسندۀ چنین مطالب آلوده به غرض ومرض میباشد .<br />امین بسمل نوشته است <span style="color:#993300;">( زه له خپلوټولوهغوگرانولیکوالانواوټولنوڅخه مننه کوم چی د منفورافغان دوښمنه لطیف پدرام له شرمه د که څرگندونه یی غند لی اودهغه د محاکمی غوښتنه کړی ده )</span> امین بسمل دراین نوشته بحیث مسئول دسیسه علیه دوکتور لطیف پدرام با تشکرازنویسنده گانی که علیه پدرام چیزی نوشته اند خودرا سرحلقۀ با ند مخالفان پدرام وانمود کرده است واینکه چرا اورا منفورودشمن افغانها گفته توضیحات نداده است .<br />منفوریک کلمۀ سیاسی مذهبی است که دارای مفاهیم خاص درهردو عرصه میباشد : درعرصۀ سیا ست آنانیکه موضع گیری معین سیاسی نداشته معتقد به ستراتیژی خاص نبا شند وبرای رسیدن به دموکراسی ، تساوی حقوق ، عدالت اجتماعی ومتساوی الحقوق بودن کلیه اقوام ساکن دریک کشوررا قبول نداشته ودراین راه سنگ اندازی نمایند وتلاش هائی برای خنثی کردن اینگونه پلان های عامه پسند بکنند ازدید گاه سیاسیون وفادار به آرمان مردم عدالت خواه ، منفورشناخته میشوند .<br />ازلحاظ مذهبی : منفوربه آنانی اطلاق میگردد که خلاف احکام شریعت وکتب مقدس مذهبیون مغایر به منافع عمومی وخلاف<br />خیرمردم عمل نمایند وکارهای خلاف اخلاق اجتماعی را انجام بدهند ویا تبلیغ بکنند .<br />اما لطیف پدرام که دررشتۀ علوم اسلامی وفلسفه تحصیلا ت عالی خودرا به پایۀ اکمال رسانیده وصا حب تا لیفات متعدد درعرصه های مختلف میباشد نه تنها منفورگفته نمیشود بلکه طرف قبول جامعه وروشنفکران تحول طلب وعدالت خواه قرار داشته وازلحاظ سیاسی دارای موضعگیری عملی ودرحا ل مبارزه برای متساوی الحقوق گردانیدن تمام اقوام ساکن درکشورازراه مشارکت دادن مردم به امورسیاسی درچوکات سیستم فدرالیزم است که درجهان امروزی یک سیستم قابل قبول برای اکثریت مطلق ملل جهان بشمار میرود .<br />ازلحاظ مذهبی نیز لطیف پدرام نسبت داشتن آگاهی لازم ازا حکام شریعت وشناخت عمیق ازروح وروان مردم افغانستان پای خودرا بیرون ازاحکام اسلامی نگذاشته ومسبب بروزنا رضا ئیتی مردم نگردیده است بناءً منفورگفتن پدرام نما یانگرغیظ وغضب آلوده به احساسات منفی مغرضانه وخصما نۀ گویندۀ این چرند است .<br />امین بسمل که لطیف پدرام را دشمنان افغانها گفته است منظورش پشتون ها باشد هیچ اسنادی درمورد لطیف پدرام این گفته را ثابت نخواهد کرد واین دروغ مغرضانه واتهام محض است .<br />واگرمنظوربسمل ازکاربرد ( دشمن افغانها) درمورد پدرام ، تمام ساکنین افغانستان باشد که طبق حکم قا نون اساسی همۀ اقوام ساکن درافغانستان (افغان )گفته شده اند نیز دروغ است زیرا لطیف پدرام ده ها وصد ها هزار دوستان صمیمی وفا دار به آرمانهای افغانستان شمول خود دربین تمام اقوام افغانستان وحتی پشتون ها دارد ، بناءًچنین شخصیت ملی گرا ودانشمند علوم اسلامی وفلسفی رادشمن افغانها وانمود کردن ، صاف وساده دروغ وشیطنت کاری ونگرش نژاد پرستا نه است .<br />دروغ یک مقولۀ اجتماعی ومذهبی است که بنا به اعتقادات مذهبی ازروزپیدایش آدم بروی زمین با الهام ازدروغ گوئی شیطان به (آدم وحوا) به منظور رسیدن به هدف ، ازطرف شخصی مغرض برای فریفتن شخص دیگربکار رفته است .<br />آیا تی درقرآن و تورات وانجیل وجود دارد که دران گفته شده است شیطان بی بی حوا وحضرت آدم را با دروغ گفتن گمراه ساخت....تیوریسن های علوم درتعریف دروغ نوشته اند : (دروغ ساخته وپرداختۀ ذهن افراد مغرض است که برای فریفتن دیگران بکارگرفته میشود) با دلایل فوق ثابت میگردد که برای متهم کردن لطیف پدرام وتضعیف شخصیت وی دروغ هائی مغرضانه برای فریفتن اذهان دیگران بکاررفته است یک ضرب المثل اوزبیکی است که میگویند ( آدم نی آدم بوزرقرا یرنی سوو بوزر) یعنی آدم را آدم خراب میکند وزمین را آب خراب میکند ، امین بسمل ازقما ش آدم هائی ب نظر میرسد که میخواهد دیگران را نیز منحرف بسازد.<br />امین بسمل میگوید (<span style="color:#993300;">زه هم پخپل واردهغه ناوړه اوشرمینده انسان د محاکمی غوښتونکی یم خولمړی په چاېې محاکمه کوی؟ دوهم آیا تا سود کرزی په وجود کی د ا حمیت وینی؟ دریم آ یا د دولت دری گونی ارگانونه تا سوته د منلووړدی؟ څلورم آیا پر د ا دریو ارگانونوکی کرزی د مصلحت په پلمه د افغان ولس قسم خوړونکی قاتلان نه دی ځای پرځای کړی؟ پنځم آ یا د جنگی مجرمینود محاکمی مخه پخپله همدی کرزی ونه نیوه</span>)ازاین نوشته های امین بسمل معلوم میگردد که او مثل طالبان تروریست وشرکای آن رئیس جمهورکرزی ودولت فعلی افغانستان را نیزتا ئید نمیکند وتمام مسئولیت تشکیلات حکومت ائتلافی وسیع البنیاد را که طبق توافقات بن صورت گرفته بود بر دوش حامد کرزی میگذارد وآنرا برسمیت نمیشناسد واین میرساند که امین بسمل خواهان حکومت تک قومی مانند زمان امیرعبد الرحمن خا ن ورژیم شاهی است ، تغیرات وتحولاتی را که درجهان وافغانستان روی داده است درنظرندارد وغیرازقوم ونژاد خود ، سا یراقوام را مستحق رسیدن به اورگان های دولتی نمیداند واین گناه اونیست حس برتری جوئی نژادی بر وی غلبه دارد وهنوزنسبت فقدان سواد سیاسی لازم زیرتا ثیرات تیوری های دوقرن پیش قراردارد که ناسیو نالیست هارا وطن پرست ترین مردم تعریف میکردند .<br />یقین است که تاریخ اروپا وفراز وفرود نا سیونالیزم قرون گذشته را مطالعه بکند آگرمغرض نباشد راه معقول مبارزه با عقب مانده گی ذهنی را پیدا کرده اصلا حا تی درطرزتفکرودید گاه خویش خواهد آورد واگرمغرض تشخیص گردید باید گفت :<br />( با شستشوی ، سنگ سیه کی شود سفید ) .<br />درمورد مجرمین جنگی افغانستان که درشمارۀ پنجم نوشتۀ امین بسمل به آن اشاره شده برای آگاهی خواننده گان عزیز چند سطری ازفیصلۀ شورای افریقای جنوبی برهبری نیلسن مند یلا رهبرملی افریقا مینویسم که قبلاً توسط محترم سراج الدی ادیب بصورت مفصل نوشته شده درویب سایت آریا ئی به نشر رسیده است :<br />نیلسن مندیلا زعیم ملی افریقا که درسال 1964میلادی به جرم مبارزه علیه نژاد پرستی زندانی گردیده دریک محاکمۀ فرمایشی به حبس ابد محکوم شده بود درسال 1989 زمانیکه پاتریک کلارک به قدرت رسید فرمان آزادی نیلسن مند یلارا صادرکرد اوبا این کارخود به تمام شیوه وشگرد اجرات نژاد پرستی خط بطلان کشید ، درسال1993کلارک ومند یلا مستحق جایزۀ صلح نوبل شناخته شدند ، درسال ا (1994نیلسن مند یلا بحیث رئیس جمهورافریقای جنوبی برگزیده شد ، یک سال بعد کمیسیون آشتی ملی وحقیقت یابی را ایجاد نمود که این کمیسیون پس ازاستماع گزارش21هزارنفرقربانی شکنجه وآزار واذیت مامورین دوران حاکمیت نژاد پرستان( اپارتاید ) تهیه کرد، نیلسن مندیلا بجای آنکه این مجرمی وشکنجه گران اپارتاید را محاکمه ، اعدام ویا زندانی بسازد آنها را توبه داد عفوکرد وازتشویش همیشگی آنهارا نجات داد که این عمل درشرق وغرب مورد استقبال جامعۀ جهانی قرارگرفت واعتراض هیچکس علیه این فیصله بالانشد اما درافغانستان که دوسال پیش با پیروی ازاین عمل افریقای جنوبی پارلمان افغانستان برای خاتمه دادن به دشمنی های دونیم دهه جنک درافغانستان با اعلام آشتی ملی فیصله صادرکرد واین فیصله به امضای رئیس جمهوررسیده وطرف تائید حامیا ن خارجی افغانستان نیزقرارگرفت ، هنوزهم بعضی ازمغرضین ا ین فیصله را درنظر نگرفته همان سخنان خصمانۀ خودرا نشخارمیکنند واگرقرارباشد که مجرمین دوران جنگ باشوروی وطالبان واختلاس گران درحال حاضر محاکمه شوند تعداد زیادی ازکرسی نشینان وزارت ها ، ریاست ها ومقا مات دیگر بشمول بعضی اعضای پارلمان وکابینه همه به یک زنجیر پیچانیده خواهند شد که حامیان ورهبران امین بسمل نیز درجملۀ این زنجیری ها خواهد بود که ازاین سبب گفته میشود که محاکمۀ بزرگان اقوام بنام مجرمین جنگی خصومت های قومی را دامن خواهد زد واین کار به فایدۀ ملت افغانستان وجهان نخواهد بود.<br />تعصب امین بسمل را دربرابرآنهائیکه درجریان جنگ باشوروی وطالبان فاشیست خوی بحیث شخصیت های سیاسی نظامی ازبین جا معه قد برافراشتند ودرسطح کشوروجهان مطرح گردیده توجه همگان را جلب نمود ند هرخواننده این سطوراحساس مینماید توجه کنید به این نوشته که امین بسمل میگوید(<span style="color:#993300;"> آیا تاسود هزاره گانولاریون ، د حیرتانو د د سیسی په څیرکومه چی د داکترنجیب الله د دوران دورستیو شپو ورځوکی د مکارمسعود په مشری کارملیانو د دوستم گلم جمانواو یوشمیرنورد لستونومارانو دملگرو ملتونودسولی پلان دسبوتا ژ و لپاره وکړه نه گنی ؟ د پد رام دا نه بښونکی څرگند ونی خو آن لا یوه میاشت مخکی د افغان جرمن ویب پا نی څخه خپری شوی وی خو موږ ځکه چه پری ونه لیکل شی چی د ا به د همدی ملی خا ین پد رام په گته تمام او یو ډ ول شخصیت به تر لاسه کړی ، د ا چه ولمه ورځ یوبل جنگی جنا یتکار حاجی محقق شخصی تلویزیون( فرد ا) بیا له سره خپری کړی دی نو آیا د ا به د هزاره گانو لاریون سره تړاو ونه لری ترڅو قومی شخړی راپورته کړی؟ که د ا سی حالت د وام وکړی نو تاسوبیا هم د ا خا ینا ن په کرزی محاکمه کوی؟ اوکه به یو ملې پاڅون اوبد لون غوښتونکی یاست ؟</span><br />امین بسمل که خصلت نژاد پرستا نه اش بجوش آمده است علاوه برآنکه جملات رکیک سیاسی را علیه لطیف پدرام مبارز نستوه ، تحصیل کردۀ وطن دوست وملت پرور، شاعر، نویسنده وسیا ستمداربرجسته درعرصۀ سیاسی افغانستان بکار برده است که نمایان گرخصومت آشتی ناپذیراو درمقابل دانشمندان تا جیک تبارمیباشد واین گفتۀ اوعجیب است اومیگوید ( ما قبلاً علیه اوچیزی نه نوشتیم فکرمیکردیم که پدرام دراثر نوشتۀ ما شخصیت خواهد یافت ) ازجمله بندی های امین بسمل معلوم میگردد که او درحلقۀ خصومت ورزان علیه شخصیهای اقوام دیگرقراردارد ودراجرای هرکاری وهرتوطئه یی با مشوره دست به دسیسه سازی میزنند تا پخته تر وکارا تربیا ید اما طبق ضرب المثل(عقل نبا شد جان درعذا ب است) ازطرح پلان های توطئه آمیزگروهی علیه پیشگامان جامعه نتیجۀ مطلوب بدست نیاورده اند واگربجای دشمنی وتوطئه چینی علیه دیگران راه کامپرومایزرا با اقوام دیگرپیش میگرفتند به مراتب بهترازدامن زدن به دشمنی ها ی اقوام می بود وبه نفع شان تمام مگردید ، خوب باید قانع شد که دربارۀ خود پرستان گفته اند(هرکی درانجام کاروفکراحوال خود است ) معلوم نیست که ازنظرامین بسمل شخصیت چیست؟ اما آنچه درعلم روان شناسی وفلسفی دربارۀ شخصیت آمده است به این شرح است : شخصیت مجموعۀ ازاخلاق وکرکترانسانها است که درطول عمرش متناسب به درجات فهم ودانش شخص وموقیعیت اجتماعی او درمحیط زنده گی درمنطقه وجهان درنهاد انسان شکل میگیرد) متأ سفا نه بسمل که مفهوم شخصیت را نمیدانسته خودرا به اصطلاح ملا شاگل فکرکرده است که طبق روایات افسانوی با یک کوف وچوف کردن متوانست تغیراتی دروضع شخص بوجود آورد ) .<br />امین بسمل درمقابل نام وشخصیت احمدشاه مسعود قهرمان جنگ درمقابل نظامیان شوروی وقومندان جبهات جنگ علیه طالبان تروریست وحامیان پاکستانی والقاعده یی آن نیز حسا سیت نشان داده ، این شخصیت سیاسی ونظامی را(مکار مسعود) یادکرده کمپلکس های روانی ناشی ازنژاد پرستی اش را علیه اوبه نمایش گذاشته است درحالیکه احمد شاه مسعود ازسوی اکثریت قاطبۀ مردم افغانستان وجامعۀ جهانی نسبت مقابله با متعرضین شوروی به افغانستان( که پنج روزپیش ازآغازسال1980میلادی به افغانستان هجوم آورده بودند) ودفاع برحق درمقابل حملات فاشیستی طالبان وحامیان شؤنیست های پاکستانی ولشکرتحت فرمان القاعده که درخط اول جنگ طالبان قرارداشت بنام قهرمان شناخته شده است که این شهرت تاریخی اوبا مکارگفتن های آدم های بی خاصیتی مثل امین بسمل زایل نمیگردد ، مردمان واقع بین کشورمعتقد اند که اگرمقا ومت های پیشگامان شمال کشور بخصوص احمدشاه مسعود نمی بود افغانستان توسط طالبان به صوبۀ پنجم پاکستان بدل میگردید تلاش ومقاومت پاتریا تیستی احمد شاه مسعود وائتلاف شمال بود که پوزطالبان را به خاک مالید .<br />امین بسمل درمقابل سترجنرال عبدالرشید دوستم شخصیت شناخته شدۀ سیاسی ونظامی اوزبیک نیزحساسیت ودشمنی خودرا علنی کرده است درحالیکه جنرال دوستم مدت ده سال تعدادی ازولایات شمال افغانستان را با تمام مهاجرین کابل ، ولایت جنوب وسایرمنا طق نا آرام کشورکه ازاثر جنگ های دا خلی که توسط خارجی ها بخصوص پاکستان دامن زده میشد به مزار شریف روی آورد ند که قرارگاه سیاسی نظامی ومقر فرماندهی جنرال دوستم درشمال کشوربود ، تمامی این بیجاشده گان داخلی ازهرمنطقه وازهرقوم وزبان که بودند بیدون تبعیض همه امکانات آسایش ومعیشت زیست انسانی (جای بود وباش ، خورد ونوش وسایرضروریات ) را برای آنها میسرساخت وایشان رابصورت آرام ومطمئین نگهداشت که آدم های نمک شناس این احسان جنرال دوستم را نسل با لنسل ممکن است از یاد نبرند وجنرال دوستم درحال حاضرنیز درپست رئیس ارکان قوماندانی عمومی قوای مسلح افغانستان قراردارد وازاعتما د ملی واعتباربین المللی برخورداراست که اورا (گلم جمع گفتن ویا دوستم اودهغه کلم جمان) گفتن ازقدرومنزلت اونمیکاهد اما خصومت نژاد پرستانۀ مخالفانش را که این سخنان را نشخار میکنند برملا میسازد ، امین بسمل درنوشته هایش حاجی محمد محقق یکی ازپیشگامان قوم هزاره را که فعلاً بصفت وکیل ورئیس کمیسیون فرهنگی ولسی جرگه قراردارد نیزبرای تبارزغیظ وغضب فا شیستی ونژاد پرستانۀ خویش اورا جنایت کارجنگی گفته است واین به مفهوم آنست که امین بسمل مثل تروریست های فاشیست خوی طالبان فیصله های ولسی جرگه را که ازتوشیح رئیس جمهورنیزگذ شته است برسمیت نمی شنا سد وخطاب به مستمعین همفکرش میگوید کرزی توان محاکمه کردن شخصی را ندارد ومردم را به قیام عمو می تحریک میکند که مطابق حکم قانون اساسی جرم است .<br />امین بسمل که ازخود خیلی امید واراست مطابق ظرفیت درایت خود مطالبی نوشته است نزد اشخاصی که سطح آگاهی وعلمیت آن با لاترباشد مضحک به نظر میرسد توجه کنید به گفته های امین بسمل:( نړیوال ټولنی د معمول پرخلاف زموږ په هیواد کی ټول جنگی جنایتکاران حمایه کوی .....اوس باید په ځانگړواړیکواوسولیزولاریونونوپه مرسته نړیواله ټولنه پردی وپوهو چی که رښتیا هم زموږ پرهیواد کی د سولی او د خپلوسترا تیژیکو گټوخیال لری زموږ د و لس زړونه وگتی ....د پدرام په شان جنایتکاران ولسی محاکمی ته راکش کړی ، داچه اوسنی اداری ته له حقوقی نظره اداره نشو ویلی نوځکه با ید صرف خپل ولس ته مخ واړوو.....)امین بسمل که جامعۀ جهانی را متهم به حمایت ازجنا یتکاران جنگی نموده است منظورش ازجنا یتکاران اگر رهبران طالبان وجنگجویان آنها وحکمتیاربا شد آنها ازطرف جامعۀ جهانی به عنوان تروریست های بین المللی شناخته شده حتی دارائی های آنها دربانک های جهانی بلاک گردیده است وتا کنون تنها پلان مخفیا نۀ یک بریتانیا ئی درمورد حمایت ازگروه طالبا ن که به قتل وکشتاروبه آتش کشیدن مکاتب مصروف اند افشا گردیده است که این بریتانیائی با این گروه رابطۀ سری ونامرئی بر قرار نموده به قوماندانهای آنها ماهانه مبلغ پنجصد دالروبه افراد مسلح جنگجوی آن ماهانه مبلغ دوصد دالربنام مدد معاش درنظر گرفته وآموزش های نظامی رایگان به آنها رانیزمتقبل گردیده بود وهنوز شرح وبسطی دراین باب که ازاین موضوع چه هدفی را دنبال میکرد ارایه نگردیده با آنهم این عمل موجب بروزخشم رئیس جمهورکرزی شد این بریتانیائی را ازافغانستان خارج کرد .<br />منظوربسمل ازجنایت کاران جنگی مثل هواداران طالبان ، رهبران وقوماندانهای جهادی باشد باید متوجه باشد که پارلمان افغانستان با پیروی ازپرنسیپ عملی شد ه درافریقای جنوبی که دربالا به آن اشاره گردید پس ازبحث های طولانی دراجلاس پارلمان به توافق رسیدند که چون محاکمۀ افراد واشخاص بنام جنا یتکاران جنگی ، مختص به یک قوم ویک شخص دریک منطقه منوط نمیشود بلکه درسراسرافغانستان تمام اقوام ومناطق کشوررا دربر میگیرد که زیر نام جها د با مخالفان داخلی وخارجی جنگید ند کشتند وکشته شد ند بناءً محاکمۀ افراد بنام جنا یتکاربحران دیگری را درداخل وخارج ایجا د مینما ید که به نفع صلح وثبا ت افغانستان ومنطقه نیست وجامعۀ جهانی نیز که صلاحیت های پارلمان را طبق قانون اساسی افغانستان برسمیت میشناسند وپرنسیپ های پایه نیزبصورت اولگو درمورد عفو عمومی مجرمان جنگی درافریقای جنوبی پس از به قدرت رسیدن نیلسن مند یلا رهبر ملی افریقا ئی ها درنزد جامعۀ جهانی وجود داشت ، عفو عمومی مجرمان جنگی دوران حاکمیت نژاد پرستان(اپارتاید)راکه نیلسن مند یلا پیش کشید طرف استقبال جامعۀ جهانی قرار گرفته بود نمیتوانست فیصلۀ پارلمان افغانستان را درمورد انصراف ازمحاکمۀ مجرمان جنگی قبول نکنند وبر ضد آن قراربگیرند .<br />امین بسمل دولت افغانستان راازلحاظ حقوقی بنام اداره نمیشنا سد یعنی این دولت را که اورگان های مرکزی قوای ثلاثۀ آن انتخابی است برسمیت نمیشنا سد چرا که دربین آنها اشخاصی هم وجود دارند که خارچشم امثال امین بسمل وسایرفاشیست اندیشان بقا یای رژیم میراثی سلطنتی است ، بسمل میگوید با براه انداختن تظاهرات به جا معۀ جهانی بفهمانیم که اگرخواسته باشید که درافغانستان به هدف سترا تیژی خود برسید باید دل ما مردم را بدست بیاورید .... امین بسمل متوجه نیست اینگونه مطالب که نوعی خود فروشی ، قوم فروشی ، وطن فروشی وآماده گی برای برده گی ودرغم استقلال نبودن ودرغم عمران کشورودرغم بوجود آوردن آسایش مردم نبودن میباشد ازطرف همفکران پیشگام ترازخودش احتما لاً ده ها بارمخفیا نه به مراجعی که امین بسمل درنظر دارد گفته شده وحتی ازطریق رسانه های بیدون مرز نیز به شکلی ازاشکال درلا به لای مقا له ها همین مطلب افاده شده است ، امین وهمفکرانش مطمئین باشند آنها ئیکه میخواهند درافغانستان بپا یند جوانب قضا یارا با اشخاص فهیم ترازامین بسمل مطالعه خواهند کرد .<br />امین بسمل که دولت افغانستان را برسمیت نمیشنا سد میگوید : (<span style="color:#993300;">باید صرف خپل ولس ته مخ واړوو.....</span> ) اینگونه مطالب خاک پاشی به چشم ولس ،همان سخنا ن ملاعمر کوراست که بارها درضد یت با حامد کرزی تکرارگرد ید ه وخواسته است که اورا بتر ساند اما خود ش طرف تمسخرولس شده است ، امین بسمل که ماشاءالله خودرایک چیزی میشمارد درختم چرند<br />یا تش گفته است : (<span style="color:#996633;"> خوږو ورونو ځکه تا سوته لیکم چه په ړنده پشو موږک مه نیسی)</span>این مطلب که یک ضرب المثل پشتو است با خصلت شیطانی بخاطرتوهین ویا تحریک رئیس جمهورکرزی نوشته شده است تا احسا سا ت اورا مطابق خواست خودش به غلیان بیاورد وازان برای تحت فشارگذا شتن آنهائی که خوش خودش نمی آید به نفع خود استفاده نماید درحالیکه رئیس جمهور کشورمتعلق به تمام اقوام وساکنین کشوراست ونمیتواند مانند شاهان وامپراتوران دردایرۀ تنگ قومی قرار گرفته آلۀ دست یک اقلیت ناچیز دشمن آفرین گردد ، ازطرف دیگراستعمال این ضرب المثل دربرابررئیس جمهوریک بی ادبی تنفربارنیزهست چراکه گفته اند (هرکلمه جا ئی وهرنقطه مکانی دارد ) </span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;">والسلام 7 / 8 /2008میلادی<br />----------------------<br />ایمیل آدرس ----->sasdolati@hotmail.com<br />ویب آدرس ------->www.dolati23.blogspot.com<br />----------------------<br /></span> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-55238103150943105452008-08-02T00:41:00.000-07:002008-08-02T00:57:04.219-07:00لطیف پد رام درمعرض حملات و تصمیمات وحشیانۀ مخا لفا نش<div align="right"><span style="color:#3333ff;"><strong>سید احمد شاه دولتی فاریابی<br /></strong></span><span style="font-size:180%;"><span style="color:#ff0000;"><strong>حملات لفظی خصمانه به لطیف پدرام</strong></span><br /></span>------------------<br /><span style="font-size:130%;">لطیف پدرام که دررشتۀ علوم اسلامی وفلسفه درایران وفرانسه تحصیلات عالی خودرا به پایۀ اکمال رسانیده است ازلحاظ سخنوری ، داشتن منطق کوبنده وروشنگرانه درمقابل مخالفا نش ، یاحضوری ویا ازطریق رسانه ها ومطبوعات به توضیح وتشریح مسایلی پرداخته است که مخالفان سیاسی او وافرادی که ازلحاظ عقب مانده گی ذهنی با غرق بودن درلجن اتنیکی وعظمت طلبی های واهی و رومانتیک دوران به اصطلاح (گاوخورده ) صاف وساده درلباس دشمنان آشتی ناپذیردرمقابل وی قد علم نموده وگفتارگرم پدرام را سبب آب شدن دیوارهای یخی اذهان دوره های ماقبل عصرحجردرمحیط زنده گی امروزخود تلقی مینمایند وحتی مثل آنکه زمین زیرپای شان مانند مس درحال ذوب داغ گردیده باشد بی طاقت گشته ومثل مرغان پای سوخته هرسومیدوند وسروصدا ها براه می اندازند .<br />تحصیل کرده هائی که درپهلوی تجربیات زنده گی با خصلت تحول طلبی مثبت درتمام عرصه ها فعالیت مینمایند درشمار روشنفکران وطن ومحیط زنده گی شان قرار گرفته افتخارملت ومردم تلقی میگردند اما آنهائیکه باوجود داشتن تحصیلات عالی افکارتحول طلبانۀ مثبت نداشته به اعمال منفی ضد ترقی وضد تحولات مثبت روی بیاورند جایگاه وپایگاه ملی واجتماعی خودرا درجامعه ازدست میدهند وبه استفراغ توده ها بدل میگرد ند .<br />درجامعۀ افغانستان بعضی افراد خود منش ومغرض بیدون تفکیک خصلت ها ی مثبت ومنفی تحصیل کرده ها بصورت کل آنهارا روشنفکرمینامند ومغا لطه هائی درتشخیص تحصیل کرده های روشنفکروتحصیل کرده های مبتلا به تحجرفکری وتاریک اندیش ایجاد مینمایند مثلاً دوکتوراظواهری عقبگرامعاون القاعده وهمردیفان اورا با وجود داشتن طرفداران ازدنیا بی خبرویا مغرض، هیچ فرد یا افراد مثبت اندیش وتحول طلب درشمارروشنفکران قرار نمیدهند ، تحصیل کرده ها درهرمنطقه ومکانی که باشند اگربه شکل عام به نفع ساکنین کشور، منطقه وجهان فکرنکند درمحدودۀ فکری خویشا وندان بزرگترازخود درمحیط زنده گی شان قرارمیگیرند و با آنهائی همدم میشوند که نسبت نداشتن تحصیلات وحتی نبود سواد لازم وعدم درک مسایل بغرنج ملی ومحلی زیر تاثیر ضرب ا لمثل ناسیو نالیستی ونژاد گرائی (اول خویش دوم درویش)حیات بسر می برند نمیتوانند رسالتمندی خودرا مانند یک روشنفکرمثبت اندیش وتحول طلب که با دمیدن روح بیداری پیشتازنده درراه اخوت ملی وهمبستگی بین الاقوامی انجام میدهد انجام بدهند وچنین افراد ، ازلحاظ فکری به سطح بیسوادان و کم دانشان محلی خود سقوط میکنند ونقشی درایجاد تغیرمثبت در افکارواذهان عقب ماندۀ میراثی درمحیط زیست خود ایفا کرده نتوانسته به اصطلاح درمحیط ذوب میگردند که تحصیل وتجربه ، با همه آرزوهای غیرانطباقی آنها مثل حفظ برتری قومی ونژادی وداشتن امتیازات دیگرنسبت به سایراقوام با کشتی خیال شان به گل می نشیند وبه ساحل نمیرسد.<br />این حالت دربعضی ازولایات افغانستان به عنوان واکنش علیه لطیف پدرام رئیس حزب کنگرۀ ملی خودرا نشان داد که همه- شاهد آنیم ، ویب سایت خبری وخت در23جولای2008 نوشت : (ننگرهارولایت کی د لطیف پدرام دهغوڅرگندونوبرخلاف آزادوژورنالیستانو، ولایتی شوراغړو اوفرهنگی ټولنو له خوالاریون پیل شو چی پنځه کاله وړاندی د ریا ست جمهوری د انتخا با تو د کمپا ین په مها ل یی دغازی امان الله خان پرضد کړی وی ) این عمل فکاهی را بیا د میدهد که میگویند شخصی نزد قاضی رفت وعرض کرد: به اندری باید جزا داده شود چراکه او دوسال پیش مرا کرگدن گفته بود ، قاضی گفت همان وقت چرا نیا مدی؟ عارض گفت من آن وقت نمی فهمیدم که کرگدن چیست وحالابرایم گفتند که کرگدن حیوان بد هیبتی است<br />دراوزبیکی ضرب المثلی وجود داردکه میگویند (بیلتیرایدی اورگنی ایندی کیلدی سورگنی) یعنی شخصی را پارسال لت و کوب کرده بود ند امسال هیئتی برای پرسان قضیه آمده است <br />این مظاهره کننده گان وسازماند هنده گان مظاهره پنجسال پیش هم شاید درهمین محیط فعلی شان میزیسته اند واینکه چرا آن زمان درمقابل گفتارلطیف پدرام خاموشی اختیارکرده وامسال درزمانیکه همهمۀ انتخابات سال2009میلادی ریاست جمهوری فضای افغانستان را پرساخته است به عجله تجمع کرده با شعارهای احساساتی غیظ وغضب خودرا علیه لطیف پدرام وحزب کنگرۀ ملی که پدرام رئیس آن است نشان داد ند سوال برانگیز است، زیرا لطیف پدرام که همیشه درآتش رنج وغم اقوام فقرزده وعقب نگهداشته شدۀ کشورسوخته وعوامل اصلی این عقب مانده گی را با قلم وزبان بارها بیان کرده است تا روح بیداری درنهاد اقوام افغانستان بدمد وتوان فکری آنهارا درتشخیص دوست ودشمن تقویه نماید واین رسالت تاریخی همۀ روشنفکران است که لطیف پدرام بادرک این رسالت آنرا انجام داده است .<br /><span style="color:#ff0000;">گرد آمدن ویا گرد آورده شدن هیاهوگران</span> درخوست وننگرهاروفعال شدن چرند گویان رسانه های بیدون مرزکه در دامن زدن اختلافات قومی وحمله بر شخصیت های برازندۀ اوزبیک ها ، تاجیک ها وهزاره ها که ازچهره های شناخته شده هستند ، همه نشان دهنده وبیان گراین واقعیت انکارناپذیراست که این هیاهو توسط هرسازمانی ویا گروهی که برای تضعیف شخصیت لطیف پدرام سازماندهی گردیده باشد منبع هدایت کننده ورهبری این سبوتا ژ خصمانه یکی است وافراد فعال وابسته به چنین منابع سرّی وغیرعلنی بمثابه بذرگران تخم نفاق درقلوب اقوام ونژاد ها بمنظور ایجاد افتراق دایمی دربین آنهاوتخریبکاران مزدور ومزوری اند که به تلاش های مذبوحانۀ خویش علیه تبارزشخصیت های غیر ازنژاد خودشان ادامه میدهند وازدرک مسایل بغرنج اجتماعی فلسفی عاجزاند که گفته میشود آنچه به ضرورت تبدیل شود بوقوع می پیوندد.<br />هرانسان ذ یشعورمیداند که وقت بهارروئیدن نباتات اززمین وبرگ وبارکشیدن درختان بحیث یک ضرورت اتفاق می افتد ، افراد ومنابعی که هرگونه افزارتخریب را دراختیارداشته وبرای ازبین بردن نبا تات و سرسبزی درختان روی زمین تلاش نمایند منتج به نتیجه نمیشوند ازاین سبب میگویند (آنچه ظهورش به ضرورت تبدیل گردد تلاش برای جلوگیری ازظهورآن عقیم میماند) ازاین سبب اینگونه تلاش های بی ثمربه ( خودخستن) مسمی شده است ، درافغانستان که رویداد تحولات شگرف ومثبت به یک ضرورت تبدیل گردیده است دیر یازود بوقوع پیوستنی است ، مخالفان این تحولات شگرف با داد وفریاد های عقب گرایانه سرانجام دنبا له رو پیشگامان مؤید این تحولات شگرف خواهند شد.<br /><span style="color:#ff0000;">خواستارمحاکمه بخاطر پدرلعنت گفتن</span> : آنهائی که گفتارلطیف پدرام را درکاسیت وید یو ئی درسایت های اینترنیتی شنیده اند میگویند لطیف پدرام امان الله خان را (پدرلعنت) گفته است : اگرچنین باشد به دونکتۀ ذیل بایست توجه شود:<br />اول اینکه پدرلعنت گفتن به هرکسی که باشد دشنام نیست وتعرض به کرامت انسان شمرده نمیشود زیرا(لعنت) یک کلمۀ عربی ومذهبی است که پدرلعنت گفتن معنی دعای بدکردن به پدرشخص مخاطب است ، شخص مخاطب لطیف پدرام که امان الله خان بوده پدرش امیر حبیب الله خان است وقتی پدرام یا هرشخص دیگرامان الله خان را پدرلعنت بگوید درحقیقت به امان الله خان هیچ چیزی نگفته است وصرف به حق پدرش دعای بد کرده است که قبول وعدم قبول دعای بد نیزمربوط به خدای متعال میشود که ازلحاظ اعتقا د ا ت مذهبی تمام مخلوقات روی زمین وجهان ومافیهارا خلق کرده است ، کارنامه های منفی که ازامیر حبیب الله خان درتاریخ به یاد گارمانده است هرشخصی که آنرامطالعه نماید یقیناً که به حق امیرحبیب الله جزدعای بد هیچگاه دعای خیرنخواهد نمود ورحمت خدای متعال را به وی نخواهد طلبید.<br />سای<span style="color:#ff0000;">ت خبری(وخت)در23جولای2008میلادی نوشته است </span>( مولوی عبد العزیز دخپلو څرگند ونوپه ترځ کی لطیف پدرام کافروباله اود د ه د محاکمی کیدوغوښتنه وکړه) مولوی عبدالعزیز که مانند نوجوانان کم دانش تحریک شده است دلایل برکافربودن پدرام ارایه نگرده است اگراوفکرمیکند که به امان الله خان پدرلعنت گفته است ازان سبب کافراست این دلیل مضحکی است زیرا اگربه پدرلعنت گفتن کسی کافرشود روزانه درسراسرافغانستان هزاران مرد، زن وبچۀ خودرا پدرلعنت میگوید که به این حساب تمام این مردان باید بنام کافرمحاکمه شوند قبلاً نیز گفته شد که پدرلعنت گفتن نه دشنام وتوهین است ونه کلمۀ کفر آمیز ، بلکه یک دعای بد به حق کسی است که برادرمومنش دروقت غضب افاده میکند .<br /><span style="color:#ff0000;">دوم د ست کاری کاسیت</span> : هنوزثابت نیست که کاسیت پخش شده بنام لطیف پدرام وگفتاراوعلیه امان الله خان که گفته میشود همانند تون صدای لطیف پدرام شنیده میشود صدای اصلی وواقعی لطیف پدرام است ویا صدای تولید شده با دستکاری هنرمند ومونتا ژورفنی مسلکی که بصورت رایگان ویا درمقابل پول برای فرمایش دهنده آنرا آماده کرده اند؟<br />برای اثبات چنین دست کاری ها وساخت صداها حاجت به سرگردانی نیست که درداخل خود افغا نستان درمیان عامۀ مردم ماهرین چنین امرموجود اند مثلاً همه هراتی ها وسایر هنر دوستان آگاه اند که درشهرهرات شخصی بنام بلبل هرات انواع خواندن های پرنده های خوش الحان را با (نای ودماغ وزبا نش) میساخت صدای بلبل، صدای جل، صدای جولا، صدای بودنه وامثال آنرا با چنان مهارتی به اصطلا دربوغزش ساخته به اطرافیا نش مشنوانید که مردم را به حیرت می انداخت .<br /><span style="color:#ff0000;">زلمی آرا</span> نیزیکی دیگرازهمچو هنرمندانی درافغانستان است که تون صدای هرشخصی را میتواند بسازد وبشنواند خواندن های نغمه ومنگل را که درخارج ازمرزهای کشوردرمحافل خوشی تقلید کرده بود یکی ازعلاقمندان صدای نغمه گفت بخدا من حیران ماندم که این زلمی آرا صدای نغمه ومنگل را چطورمثل خودش جورکده بود...<br />دردنیای پیشرفتۀ امروزهنرمندان عرصه های مختلف با استفاده از افزار وادوات کمپیوتری هرصدا وصحنه آرائی را میتوانند بیافرینند وآنهائی که با تون صدای لطیف پدرام آشنائی داشته با شند نیز ممکن است تشخیص ندهند که این صدای اصلی پدرام است یا ساخت هنرمندان، اما آنچه دربارۀ این صدا شک وتردید را بوجود می آورد این است که فکرمیشود لطیف پدرام بحیث یک عالم مذهبی وشخصیت سیاسی درجریان صحبت ، آنهم درجمع مردم یادرجریان مصاحبه با خبر نگاران ، هرگزنخواهد خواست مطالب توضیحی خودرا با الفاظی که بر روح وروان شنونده ها تاثیرمنفی میگذارد بیالاید ، احتمال میرود مخالفان سیاسی لطیف پدرام که توسط هنرمندان صدای اوراساخته اند شاید کلمۀ پدرلعنت را دران علاوه کرده باشند وشاید لطیف پدرام لازم تشخیص نماید برای روشنگری افکارعامه که دراثر تبلیغات مغرضین سوء تفاهمات بمیان آمده است ازطریق رسانه های خبری آنچه لازم است به سمع مردم خواهد رسانید وکدورت اذهان عامه را با آب حقیقت خواهد زدود.<br />مطلب دیگر تقا ضای انحلال حزب کنگرۀ ملی است : تقاضای انحلا جزب کنگرۀ ملی که لطیف پدرام رئیس آن است جنبه های سیاسی بودن این توطئه توام با تظاهرات و پیش کشیدن محاکمه علیه پدرام را روشن میسازد زیرا درهیچ گوشۀ جهان انحلال جزب سیاسی بر اساس خواست کلبی ومقصود صورت نمیگیرد برای انحلال آن شرا یط خاص درقانون احزاب به صراحت تذکاریا فته است .<br /><span style="color:#ff0000;">دولک دالر، تیعین جایزه برای قتل لطیف پدرام</span> :<br />روز31جولای دربعضی سایت های انترنیتی خبری منتشرکردید که دران برای قتل لطیف پدرام دوصد هزار دالرامریکائی جایزه تعین گردیده است ، ازلحاظ حقوقی تعین جایزه به قتل ، ترور، دستگیری واختطاف یک شخص ازطرف گروه قومی یاسیاسی واجتماعی عمل تروریستی وجنایت علیه بشریت شمرده میشود که اورگان های امنیتی ، سازمان مدافع حقوق بشردرافغانستا وخارج ازان ، احزاب سیاسی ومد نی لزوماً به آن توجه خواهند کرد واورکان های سه گانۀ دولتی دررأس آن شخص رئیس جمهورمسئولیت دارند عاملین تعین کنندۀ جایزه به ترور لطیف پدرام ومحرکین اصلی وکمک کننده گان امورمالی درچنین اقدامی را تحت تعقیب قرارداده درحفظ امنیت جان ومال ملت وشخصیت های سیاسی ومذهبی تدابیر لازم اتخاذ نموده<br />ومسئولین این عمل تصمیم به ترورلطیف پدرام را دستگیر، محاکمه ومجازات نمایند، درغیراین صورت هرگروه سیاسی وگروه قومی برعلیه مخا لفا ن سیاسی وشخصی خویش با تعین جایزه برای تروروآدم ربائی هرج ومرج را بوجود آورده دردسرهائی به دولت افغانستان وحامیان بین المللی آن بوجود خواهد آورد .<br />یک پاراگراف ازمنبع این خبربصورت مختصر درذیل کاپی شده است :<br />صدها تن از جوانان و بازرگانان در ولایت پکتیکا طی یک گردهمایی بزرگ به روز سه شنبه گفته های اخیر رهبر حزب کنگره ملی آقای لطیف پدرام را محکوم نموده و به خاطر کشتن وی مبلغ دوصد هزار دالر جایزه تعیین نمودند<br /><span style="font-size:100%;">( وسایت پشتو زبان بینوا ( taand.com) مبع نشرخبر: تارنمای پشتوزبان </span> -<br />ودان خوستي))<br />( بقیه مقاله درآینده) <br /><br /><br /><br /></span></div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-2830716075018962982008-07-30T23:46:00.000-07:002008-07-30T23:55:38.668-07:00سلمان رشدی وخاطراتش ...<div align="right"><br />17:46 گرينويچ - سه شنبه 29 ژوئيه 2008 - 08 مرداد 1387<br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>'رشدی خاطرات فتوای قتل خود را مینویسد'</strong></span><br />سلمان رشدی سال پیش از سوی ملکه الیزابت دوم، لقب شوالیه دریافت کرد<br />سلمان رشدی گفته است که احتمال دارد کتابی درباره فتوای صادر شده از سوی آیت الله خمینی در مورد انتشار کتاب آیات شیطانی بنویسد.<br />به دنبال انتشار کتاب آیات شیطانی، آیت الله خمینی، رهبر پیشین ایران فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کرد که با اعتراض های بین المللی روبرو شد.<br />سلمان رشدی به دنبال صدور این فتوا نه سال در اختفا زندگی کرد. او تجربه این نه سال را "بسیار دشوار" خوانده است.<br />او می گوید: "گروهی به من می گویند که داستان این سال ها را بگویم، شاید این کار را انجام دهم."<br />آقای رشدی به بی بی سی گفته است که دوران انزوای او، سرشار از محدودیت و مشکل هم برای او و خانواده اش و هم برای ناشرانش بود.<br />او می گوید فکر نمی کند که چنین وضعیتی برای او باز پیش آید. او به عنوان مثال به نمایشنامه ای اشاره می کند که سال پیش بر مبنای کتاب جنجالی او در آلمان به صحنه در آمد و اعتراض چندانی هم به دنبال نداشت.<br />سلمان رشدی بر اهمیت اینترنت به عنوان ابزاری برای کاهش شکاف فرهنگی یاد می کند و می گوید "هر قدر که از جنبه های فرهنگی غرب برای مردم، مثلا ایران و چین آشکار می شود، آنها بیشتر به دنبال این فرهنگ می روند."<br />کتاب آیات شیطانی آقای رشدی احساسات بسیاری از مسلمانان جهان را جریحه دار کرد و در سال ۱۹۸۹ حتی جایزه ای برای سرش تعیین شد.<br />اما این نویسنده هندی الاصل که از سال ۱۹۹۹ بار دیگر زندگی عادی را از سر گرفت در این مدت از جنجال پرهیز نکرده است.<br />او که فرزند یک بازرگان موفق هندی است در سال ۱۹۴۷ در خانواده ای مسلمان در شهر بمبئی به دنیا آمد.<br />سلمان رشدی که در دانشگاه کمبریج انگلستان تحصیل کرده است، نخستین رمان خود، "گریموس"، را در سال ۱۹۷۵ چاپ کرد که چندان مورد توجه قرار نگرفت.<br />اما دومین تلاش او در داستان نویسی - بچه های نیمه شب - او را به شهرت ادبی رساند.<br />کتاب چهارم او - آیات شیطانی که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد، نبردی کیهانی میان خیر و شر را ترسیم می کند و عالم خیال، فلسفه و طنز را در هم می آمیزد.<br />اما این کتاب بلافاصله پس از چاپ به خاطر آنچه مسلمانان ارائه تصویری کفرآمیز از پیامبر اسلام دانستند محکوم شد.<br />کتاب در بسیاری کشورهای اسلامی ممنوع شد و در سال ۱۹۸۹، آیت الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی، با صدور فتوایی خواستار قتل سلمان رشدی شد. این فتوا رسما تا سال ۱۹۹۸ به قوت خود باقی بود.<br />سلمان رشدی که پس از آن فتوا عملا مثل زندانی و تحت محافظت پلیس زندگی می کرد به نگارش رمان و چندین رساله ادامه داد.<br />او سال پیش از سوی ملکه الیزابت دوم، لقب شوالیه دریافت کرد.<br />رمان "بچه های نیمه شب" سلمان رشدی، در میان کتاب هایی که تا کنون برنده جایزه بوکر شده اند، مقام اول را کسب کرد.<br />مطالب دیگر</div><div align="right"><strong>لینک خبر اصلی با عکس سلمان رشدی --> <a href="http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2008/07/080729_an-rushdie-fatwa.shtml">'رشدی خاطرات فتوای قتل خود را مینویسد'</a> ی</strong> <br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2008/07/080710_ge_booker_rushdie.shtml">رشدی برنده بهترین های بوکر شد</a><br />10 ژوئيه، 2008 فرهنگ و هنر<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2007/06/070619_la-rushdie-pakistan.shtml">اعتراض پاکستان به تقدير از رشدی و نگرانی بريتانيا</a><br />19 ژوئن، 2007 فرهنگ و هنر<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2007/06/070615_si-rushdie-knighthood.shtml">سلمان رشدی لقب شوالیه دریافت کرد</a><br />16 ژوئن، 2007 فرهنگ و هنر</div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-75242729017784447782008-07-20T00:45:00.000-07:002008-07-20T00:59:57.016-07:00رئیس جمهورافغانستان دادستان کل را ازوظیفه سبکدوش نمود<div align="right"><br /><strong><span style="color:#3333ff;">سید احمد شاه دولتی فاریابی</span></strong><br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>شهکاری رئیس جمهورکرزی</strong></span><br /><span style="font-size:130%;">عبد الجبار ثابت که مدت ها درپهلوی حکمتیارقرار داشت و همراه اومدت های مدیدی درافغانستان طوفان کشتار وتخریب را براه انداخته ازتما شای این خونریزی ها مانند (وامپیر) وازتخریب خانه وکاشانۀ مردم درکابل همانند هتلر شاد بود وخنده های پیروزمندانه اما نفرت انگیز را با همفکرانش سرمیداد که پس ازجذب شدن دردولت افغانستان برهبری حامد کرزی ، درقدم نخست بحیث مشاورحقوقی وزارت داخله به ماموریت گماشته شد که برای سرکوب مخالفان سیاسی خود وحزب گلب الدین حکمتیا رکه او افتخارعضویت آن را داشت با تحریک وزیر داخله وسایرمقامات ذیربط آن وزارت که به سخنان اوگوش میدادند تلاش هائی زیادی نمود تا با سوء استفاده ازصلاحیت قانونی آنها طوفان درشوره زارایجاد نماید وازدود آتش سادیزم خود همه را متا ذی بسازد ، قراری که شنیده میشد این عمل شیطانی اوسبب شده بود که حتی بعضی ازافراد متجرب وبه اصطلاح کرکتر شناس ، جبارثابت را بنام شخص (آن نارمل) نام داده بودند که ازاین موضوع مقامات وزارت داخله نیزآگاهی یافته بعد ها ، به گفته ها ومشوره های او وقعی نمیگذاشتند وجبارثابت بنام مشاوروزارت داخله به یک آدم مزد ومعاش بگیرتبدیل گردیده فا قد صلاحیت گشته بود که بازتاب این برخورد های عینی که با واقعیت انطباق داشت جبارثابت ازیک طرف این پیش آمدهای غیر منتظره را حقارت آمیزتلقی مینمود وازجانی دیگرشاید فکرمیکرد که درصورت تداوم این حالت روز بروزبه انزوا قرار خواهد گرفت ونخواهد توانست مخالفان سیاسی خود وحزبش را ازسر راه خود دورنماید او را عصبانی ترازگذشته ساخته ، کمپلکس های روانیش را افزایش داده بود وبرای تسکین روانی خود به آوردن تغیرات دروضع ظاهری سالوس گونه عمل مینمود مثل گذاشتن موی بمثابه فیلسوفان قرون وسطی ، پرورش ریش دراز همانند درویشان سده های اوج صوفیگری درآسیا وشرق میانه قبل ازجنگ اول جهانی وپوشیدن لباس ماکسی وبدست داشتن تسبیح درازغیرمعمولی که به نظر مردم عجیب می آمد پناه برده بود آن نارمل یک اصطلاح روان شناسی است وبه اشخاصی که به تکلیف روانی مثل سادیزم ، ماسوخیزم وامثال آن مبتلا شده باشند بکاربرده میشود وگاهی اوقات برای ابرازنفرت نیزکلمۀ آن نارمل کاربرد دارد(آنهائی که به مرض سادیزم مبتلا باشند ازآزار واذیت رسا نیدن به دیگران متلذ ذ میگردند وآنهائی که به مرض ما سوخیزم مبتلا باشند از آزارواذیت جسمی خود لذت می برند وآنانی که به هردومرض(سادیزم ، ماسوخیزم) مبتلا باشند ، هم ازآزاررساندن به دیگران لذت می برند وهم از آزار دیدن ازدیگران متلذ ذ میشوند ،فکرمیشود جبارثابت لوی سارنوال افغانستان که درماموریتش دروزارت داخله ستارۀ اقبا لش درپشت ابر های غلیظ بی اعتمادی های مقامات وزارت داخله قرار گرفته روح وروانش را بیشتربه خط نابودی وفترت نزدیک ساخته بود که ازقضا تغیراتی دراوضاع افغانستان رونماگردید ودوستان ویا حامیان جبار ثابت زمینه سازی نمودند که رئیس جمهورکرزی اورابه آغوش عطوفت گرفت وبحیث لوی سارنوال تعین نمود که پس ازطی مراحل اصولی به این پست کلیدی که به مراتب ازپست قبلی اش دروزارت داخله پرصلابت وبا صلاحیت بود تکیه داده شد ، رئیس جمهورکرزی که میخواست با نصب جبارثابت درپست لوی سارنوالی ازیکطرف معرفی کننده گان وحامیان جبارثابت را که ازآشنایان نزدیکش بود خورسند سازد وازطرف دیگراورا بصفت بازشکاری دراختیار داشته توسط اومخالفان سیاسی اش را تحت فشار قراربد هد وازجا نبی هم با استفاده ازمؤثریت جبار ثابت با لای اعضای حزب اسلامی کلب الدین حکمتیار، دشمنی انهارا علیه دولت افغانستان وحامیان بین المللی آن کاهش بدهد بنا به همین دلیل بود که قبل ازتعین جبارثابت بحیث لوی سارنوال بعضی ازدوستان نزدیکش به رئیس جمهورکرزی گفته بودند(که جبارثابت لیونی غوندی دی...یعنی جبارثابت دیوانه ترات است) رئیس جمهورکرزی به خنده گفته بود(دا لیونی ماته پکاردی...یعنی این دیوانه برای من بکار است ) ازاین سخنان رئیس جمهورافغانستان چنین استنباط میگردید که شاید او میخواهد لوی سانوال را بصفت شلاق هراس افگن درمقابل مخالفان سیاسی خود بکار بگیرد وازهنرهای دیما گوژیک افترا آمیزوی درمورد طرح دسایس علیه این وآن استفاده نماید چنانچه یکی دوباردراین راستا لوی سارنوال با حمایت غیرمرئی بعضی ازحلقات به ظاهردوست رئیس جمهورکمربه دسیسه کاری ها بست وبا طرح پلان های سنجیده شده خواست آنچه با یست انجام بدهد ازقوه به فعل بیاورد اما بجزیک هیا هوی غوغا برانگیزکه ماهیت دسایس و انگیزه ها ، چهرۀ خشن مغرضین پشت پرده وفاعلین حقیقی آنرا تاحدی برملا ساخت منتج به نتایج مطلوب نشد ودست آورد ملموس به رئیس جمهورکرزی نداشت . جبارثابت پس ازتکیه زدن به کرسی لوی سارنوالی که با خواب های طلا ئی همراه بود تلاش داشت ازتمام صلاحیت های رئیس جمهورکرزی درسرزنش مخالفان خود ش درتمام ولایات افغانستان استفاده نماید واینگونه تلاش او مصداق همان ضرب المثل وطنی است که میگویند (دیوانه هم به کار خود هوشیار است) روحیۀ سوء استفاده ازصلاحیت رئیس جمهورکرزی زمانی درنهاد لوی سارنوال تقویه گردید که دراواخرماه آگست سال ( 2006میلادی) کریم رحیمی سخنگوی ریاست جمهوری افغانستان به خبر نگاران گفت :رئیس جمهورافغا نستان دراجلاس عالی وزرابه لوی سارنوال صلاحیت داد تا علیه فساد ورشوت درهر سطحی که باشد حتی اگرعاملان فساد اداری ، ریشه درسطوح عالی دولت هم داشته باشد اقدام جدی نماید لوی سارنوال پنج روزقبل ازاظهارات سخنگوی ریاست جمهوری درنخستین کنفرانس خبری اش پس ازنشستن درکرسی لوی سارنوالی به خبر نگاران درکابل گفته بود پاکسازی ادارات دولتی را نخست ازادارات مربوط خود(لوی سارنوالی) آغاز خواهد نمود... این سخنان جبارثابت درهمان زمان زمینه سازی برای بازکردن راه رشوت به خودش تلقی گردید که مردم میگفتند لوی سارنوال هریک ازمامورین را خواهد خواست و(پتکه واتکه) خواهد کرد اگرگلویش را بالا کرد (پول خوب داد) اورا بنام آدم خوب چیزی نخواهد گفت وکسی که پول نداد بنام رشوت خورازوظیفه برطرف خواهد نمود ، دراوزبیکی یک ضرب المثل است که میگویند (ایل آغزی اولیا -- یعنی پیشگوئی عامه دورازحقیقت نیست) . ازمجموع مامورین بلندرتبه وپائین رتبۀ لوی سارنوالی که گفته میشد همه رشوت خوراند چند نفرمحدود ازیک پست به پست دیگربنام تأ دیبی تبدیل گردید که مردم میگفتند دراین تبدیلی ها نیز رشوت خوری صورت گرفته است . جبارثابت لوی سارنوال یکباربرای اینکه خودرا با صلا حیت دارترازهروزیروسایر مقامات جلوه بدهد به خبر نگاران گفت طی ملا قات با رئیس جمهورکرزی پیشنهاد کرده است تا شعبۀ استخبارات خاص درچوکات لوی سارنوالی ایجاد گرد د تا عاملان فساد درتمام ادارات ، شناسائی وتحت پیگرد قرار بگیرند . ایجاد استخبارات خاص درچوکات لوی سارنوالی یک بدعت سیاسی منیجمینتیزم بود که درتاریخ افغانستان حتی درمستبد ترین رژیم ها وجود نداشت واین پیشنهاد ابهام آور، پیریزی یک قدرت جاگیر درداخل دولت برهبری حامد کرزی تلقی میشد که میتوانست لوی سارنوال درزمان معین بحیث یک رقیب والترنا تیف رئیس جمهورخودرا تبارزبدهد واین عمل لوی سارنوال همان گفتارفولکلوریک پشتورا که میگوید (زه ځا نته بل سوری جوړوم) دراذهان تداعی مینمود . مردم میگفتند : باشنیدن تپ تپ پای (تهدیدات) لوی سارنوال مامورین درادارات ازرشوت خوری دست نکشید ند و به صدا قت رو نیا ورد ند بلکه اخاذی خودرا افزایش دادند ومیگویند زبان فیل را فیل بان میداند تپ تپ پای لوی سارنوال علایم گلودردی اوست( گلودردی مامورنزد عوام الناس بمعنی رشوت خوری ورشوت طلبی است) مردم دربین خود تبصره میکردند که مامورین ازحالا زمینه سازی مینما یند تا زاد راحله یی برای لوی سارنوال که نفرخاص رئیس جمهوراست تهیه نمایند تا اگرمورد بازپرس قراربگیرند آوای سارنوال را با سرمۀ رشوت خاموش نمایند ویا به اصطلاح گلویش را با لا کنند . مقام ریاست جمهوری افغا نستان که نسبت شیوع بیش ازحد فساد اداری زیر انتقاد مجامع بین المللی قرارداشت تلاش میکرد فعالیت خودرا درمورد مبارزه برای ریشه کن کردن ویا کاهش دادن فساد اداری به جهانیان نشان بدهد که بهمین منظوردر29آگست سال( 2006میلادی )کمیسیون با صلاحیت مبارزه با فساد اداری را درافغانستان ایجاد کرد که اعضای آن (وزیرعدلیه ، لوی سارنوال ، نمایندۀ وزارت مالیه ، ونماینده های پارلما ن تحت ریاست عبد السلام عظیمی رئیس دادگاه عالی افغانستان بود) . جبارثابت لوی سارنوال عضوکمیسیون مبارزه با فساد اداری که پای خودرا درلب چشمۀ عایدات سرشارتصورکرده بود تمام فعالیتش را دراین راه متمرکزساخت درحالیکه وظیفۀ اصلی آن رسیده گی به دوسیه های متهمین جرایم گوناگونی بود که درپروسۀ زمانی گذشته وحال اتفاق افتاده صحت وسقم آن هنوزلاینحل بود ومبارزه با فساد اداری یکی ازمسئولیت های ضمنی وی به حساب می آمد اما لوی سارنوال که مبارزه با فساد اداری را ازهرلحاظ چرب ترازوظایف اصلی (بررسی دوسیه های نسبتی متهمین جرایم ومظنونین قضایا ) دیده بود تمرکزفکری وثقلت کاری اش را مبارزه با فساد اداری قرار داد چنانچه درماه آگست2006میلادی بیدون مراعات پرنسیپ اداری واجرائی بصورت خودسرانه (پخپل سر) خارج ازصلاحیت خود جهاد با فساد اداری را اعلام کرد درحالیکه برای اعلام وعملی نمودن چنین کاری فیصلۀ کمیسیون مبارزه با فساد اداری که درراس آن رئیس ستره محکمه قرار داشت شرط بود واگرفیصله یی درجلسۀ کمیسون مبارزه با فساد اداری درمورد اعلام جهاد علیه فساد اداری صادرشده باشد سارنوال اصولاً حق نداشت آنرا مختص بنام خود اعلام نماید .... جبارثابت لوی سارنوال که تلاش داشت خودرا با صلاحیت ترین نفردرافغانستان جابزند ورئیس جمهورکرزی را نیززیر ارادۀ خود وانمود بسازد درهرات ، قندهار، ننگرهار، کابل وشمال افغانستان با برطرف کردن شهردارها ، ماموری اداری وسارنوالی های ولایات ومحلات ، سیلی ازواکنش های بزرگان مقامات دولتی وپیشوایان جامعه را برانگیخت ودرد سرهائی برای ریاست جمهوری ایجاد کرد وحتی صبغت الله مجددی رئیس مجلس سنای افغانستان به صراحت گـفت این وضع غیر قابل تحمل است ازوظیفه استعفی خواهد کرد اما رئیس جمهورکرزی نسبت مراودات دوستی ، صمیمیت وسوابقی که ازدوران جهاد علیه تهاجم شوروی به افغانستان با رئیس سنا داشت او را راضی نگهداشت ... دراواخرماه اوکتوبر2006میلادی لوی سارنوال با چهل نفرازافراد اعتمادی وهمرازخود به منظور بررسی بود یا نبود فساد اداری ولایات شمال افغانستان وارد شهر مزارشریف شد که این عمل او درحقیقت یک هجوم نمایشی برای ایجاد رعب وزمینه سازی برای اخاذی با مطیع ساختن مامورینی بود که یا نسبت صدا قت دروظیفه ویا ازسبب داشتن روابط با برخی زوزرمندان محل بیدون هراس ازسارنوال به اجرای وظایف شان مصروف بودند . لوی سارنوال برای به رخ کشیدن قدرت وصلاحیت خود امردستگیری چندین نفرازما مورین وروسای اداری را صادرنمود که درجملۀ آن ازیونس مقیم شهردار مزارشریف ، ذبیح الله اختری رئیس امورفنی ولایت بلخ ، آمرسارنوالی ولسوالی آقچه مربوط ولایت جوزجان ، آمرسارنوالی شهرآیبیک مرکزولایت سمنگان ضمن پخش خبرنام برده شد وگفته شد که محمد طاهرمسلم یاررئیس سارنوالی ولایت بلخ نیزتحت بازپرس قرار دارد..... طبق پرنسیپ منیجمنت اداری که درافغانستان مرسوم است دربارۀ بازداشت وبه تعلیق درآوردن وظیفۀ یک ماموردرقدم نخست براساس فا کت ها وراپورها ی مستند در وزارت های مربوط شان غورهمه جانبه صورت گرفته درصورت لزوم دستگیری مامور، موضوع به وزارت داخله ومقام ولایت مربوطه احاله میگردد که اگروالی منطقه با این حکم موافق نباشد برای تردید این حکم دلایل خود را رسماً به مراجع مربوطه مینگارد واگروالی دلایل دفاع ازمامورتحت اداره اش را نداشته باشد به اتفاق قومندام امنیۀ ولایت به ترتیب اثر دادن احکام وزارت داخله اقدام مینماید اما جبار ثابت لوی سارنوال بنام مبارزه با فساد اداری آنهم بیدون فیصله واستیذان کمیسیون مقتدرکه رئیس ستره محکمه دررأس آن قرارداشت به ولایات سفرکرده مانند دوران ناقانونی ومطلق العنانی برای تمثیل قدرت خودش ، خود سرانه به صدورحکم بازداشت روسای دوایر ومامورین اقدام نمود که به هیچ قانون مطابقت نداشت ، حتی لوی سارنوال مانند وزیران حق معزول کردن وبه تعلیق درآوردن وظیفۀ مامورینی را که بالاترازبست سه کار میکنند ندارد زیرا مقرری آنها براساس فیصلۀ شورای وزیران منظورمیگردد ولوی سارنوال صلاحیت شکستا ندن فیصلۀ شورای وزیران را ندارد ، درروشنی همین پرنسیپ اداری بود که والی های بعضی ولایات درمورد تعمیل امرلوی سارنوال درخصوص دستگیری ومعزول مامورین شان اقدان نکردندواین امربا عث عصبا نیت جبار ثابت گردید که با تهدید فریاد میزد اگرمقا ما ت ولایات درمورد بازداشت مامورینی که حکم دستگیری آنها را من صا درکردم اقدان نکنند به پارلمان مراجعه کرده با آنها برخورد قانونی خواهم کرد ..... این فریاد تهدید آمیزخود علایمی از (آن نارمل) بودن لوی سارنوال بود زیرا اوکه مامورین را به ارتباط آلوده گی به فساد اداری میخواست ازوظیفه برطرف کند درصورت عدم همکاری مقامات ولایات مرجع او پارلمان نبود بلکه رئیس ستره محکمه وکمیسیون مقتدرمبارزه با فساد اداری بود که باید آنجا فا کت ها وگزارش خود را ارایه میکرد ومیدید که اعضای کمیسون بریاست رئیس ستره محکمه پس ازشوروبحث به چه نتیجه میرسند ونتیجۀ اجلاس کمیسیون لزوماً به مقام ریاست جمهوری گزارش داده میشد ولوی سارنوال بعد ازاخذ نظر رئیس جمهورمیتوانست طبق آن عمل نماید اما لوی سارنوال که خودرا تام الاختیار دانسته میخواست طبق ارادۀ مغرضانۀ خود بصورت فراقانونی عمل کند که با این ندانم کاری ها ازیکطرف به اعتبارخود لطمه زد وازجانب دیگربا غوغا سالاری وهجوم مسخره آمیزچهل نفری به ولایات شمال یاد گار بدی ازخود بجای گذاشت . جبارثابت لوی سارنوال(دادستان کل)درافغانستان با تمام تلاش های فرا قانونی وقدرت نمائی نه تنها درپیشبرد امورمربوط لوی سارنوالی موفق نبود بلکه نسبت یکه تازی اش درمبارزه علیه فساد اداری نیز هیچگاهی به موفقیت دست نیافت بناءً برای اینکه ازدربارریاست جمهوری وحلقۀ تیم کاری رئیس جمهورکرزی دور رانده نشود توطئه ودسا یسی را به تحریک این وآن علیه جنرال دوستم رئیس ارکان سرقوماندانی اعلی قوای مسلح افغانستان ، لطیف پدرام رئیس حزب سیاسی نهضت ملی وکاندید احتمالی درپست ریاست جمهوری درانتخابات آینده افغانستان با همکاری همفکرانش براه انداخت وبخاطر رسیدن به اهدافش جست وخیز های دراماتیک را به نمایش گذاشت وبصورت غیرعاقلانه با دین محمد جرئت جنرال مشهور وزارت داخله درعرض راه (پروان - کابل) با بهانه گیری ها ی طفلانه کلاویزشد واتها ماتی را علیه اونشخار کرد که بعداً معلوم گردید که ادعاهایش افترا وتهمت بوده است . اگرچه افراد مخالف جنرال دوستم ، لطیف پدرام ، دین محمد جرئت ، این ماجراجوئی وجنجال آفرینی جبارثابت را با احساسات تبارگرایانه بصفت عمل قهرما نا نه توصیف کردند تا لوی سارنوال را درمورد تعجیز این شخصیت های شنا خته شدۀ کشور بیشترهاربسازند که این عمل انها دوستی با لوی سارنوال نبود بلکه دشمنی با وی بود که میخواستند ازلوی سارنوال بحیث آله وافزارسرکوب مخالفان شان استفاده نمایند . به اوزبیکی یک ضرب المثل است که میگویند (تینتک گه تیل بیر ، قولیگه بیل بیر) یعنی آنکه دیوانه ترات است تحریکش بکن وبعد بدستش بیل بده وازوی کاربگیر، لوی سارنوال که درپیشبرد امورسارنوالی کفایت لازم نداشت درمبارزه علیه فساد اداری نیزنسبت هم نظر نبودن با اعضای کمیسیون مبارزه با فساد ازلحاظ عدم توانائی درسنجش تدابیرلازم ناکام ماند وملوث شدن با لجن توطئه گری نیزروی ناکامی ها وبی کفایتی ها یش نتوانست پرده بکشد وآنرا زیراستتارقراربدهد . وقتی که انتقاد جوامع بین المللی حامی افغانستان درباب غیرموثر بودن اقدامات دولت درمهارکردن فساد اداری شدت گرفت ، رئیس جمهورکرزی دریک واکنش امید وارکننده ادارۀ مستقل مبارزه با ارتشا وفساد اداری ایجاد کرد ودررأس آن عزت الله واصفی را تعین نمود که تشکیل این ادارۀ مستقل عامل اساسی دورشدن لوی سارنوال ازخط مبارزه با فساد اداری گردید که آنرا منبع سرشارعایدات تشخیص داده به آن چسپیده بود وازهمین سبب با واصفی رقابت را آغازنمود که حتی بعضی ازحا میان لوی سارنوال برای تضعیف موقعیت واصفی رئیس اداره مستقل مبارزه با ارتشا مطالبی دررسانه های بیدون مرزنوشتند وجبار ثابت را خورسند ساختند اما نتیجه این رقابت نیز به ضررلوی سارنوال تمام گردید که واصفی درماه اپریل سال روان(2008میلادی) درجلسۀ حساب دهی درکابل اظهارداشت ( چندین پروندۀ فساد علیه لوی سارنوالی نیزدردفتر کارمن وجود دارد ....) فردای آن بی بی سی درآنلین خود نوشت :این نخستین بار است که درادارۀ مبارزه با فساد وارتشا ، اتهامات مشابهی را علیه جبارثابت مطرح میکند ) جبارثابت که احساس کرده بود آهسته آهسته ازگلیم قدرت وصلا حیت لغزانیده میشود این کارحس حقارت اورا چاق کرد وکتا بولیزم شخصیتی او آغازگردید که جبارثابت عامل اساسی این کتا بولیزم شخصیت خود ، رئیس جمهورکرزی را میدانست بناءً کمپلکس روانی خود را نتوانست پنهان نگهدارد برای جلب توجه دیگران وتوانا نشان دادن خود بتاریخ پانزدهم ماه جولای سال روان ( 2008میلادی ) دریک کنفرانس خبری درکابل گفت : تصمیم دارم درانتخا با ت آینده به پست ریاست جمهوری خودرا کا ند ید بکنم ) روزشانزد هم جولای(فردای آن) ازدفترریاست جمهوری افغانستان اعلامیه یی انتشار یافت که دران آمده بود(اعلام آماده گی محترم عبد الجبارثابت برای نامزدی انتخا با ت ریاست جمهوری درتنا قض با وظا یف موصوف قرار میگرد بناءً این اعلام ارادۀ نامزدی اوبرای احرازپست ریاست جمهوری ، استعفای وی تلقی شده ازجانب مقام ریاست جمهوری با صدور این اعلامیه منظور است ) . با صدور این اعلامیه که درحقیقت لوی سارنوال ازکلیه وظایف رسمی محوله سبکدوش گردیده است ، این اقدام را میتوان شهکاری رئیس جمهورکرزی تلقی کرد زیرا جبارثابت بحیث مارآستین شاید درصد د وارد کرد ن ضربۀ کاری به حامد کرزی بود ، درلباس دوست با وی د شمنی میکرد ایجاد بدبینی مردم علیه حکومت وریاست جمهوری با صدورحکم بازداشت مامورین وفادار به دولت درکابل ، ننگرهار، قندهار، هرات وسفرتهاجمی او با چهل نفر درمزارشریف وبراه انداختن بگیر وببند ها وعدم مراقبت درست ازوظایف اصلی اش درادارۀ سارنوالی مثال های زندۀ این دشمنی زیرکانۀ اوبا ریاست جمهوری وحکومت است . اگرچه طبق حکم قانون اساسی هریک ازاتباع افغانستان که حاوی شرایط کا ند ید پست ریا ست جمهوری را دا شته با شند میتوانندخودرا کا ند ید نمایند اما کا ند ید ان پست ریاست جمهوری را لازم است که قبل ازاقدام به نامزدی ریاست جمهوری بسنجند که ازمجمع حدود13میلیون افراد واجد شرایط رأ دهی درسرا سرافغانستان اکثریت آرای مردم راکه بیشترازشش ونیم میلیون رأی میشود خواهند توانست بدست آورند ، آیا پایه های قوی سیاسی واجتماعی درجامعه دارند که برای شان رأ بدهند ؟ خط مشی وسیاست خارجی را که درنظر دارند جوابگوی نیازمندی های ساکنین افغانستان درراستای تا مین امنیت ، گسترش دموکراسی وعدالت اجتماعی وسیاسی وقابل قبول برای جامعۀ جهانی حامی افغانستان هست؟..... هرآدم بی توشه یی تجرید شده ازجامعه وفا قد پایگاه اجتماعی وسیاسی وفاقد پروگرام ها وخط مشی لازم ، بنام نامزد ریاست جمهوری به میدان آید جزتمسخرخودوخانوده چیزی نصیبش نخواهد گشت ، بعضی ها که میخواهند با نامزد شدن به ریاست جمهوری شهرت پیدا کنند درصورت موفق نشدن به کسب چشمگیرآرای مردم نام ونشان قبلی خود را نیز ازدست داده شهرت شان به صفر ضرب زده خواهد شد والسلام 19/ 7 / 2008 میلادی <br /><br /><br /><br /><br /></span> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-61649496008007601702008-07-05T10:06:00.000-07:002008-07-05T10:17:47.263-07:00طالبان رنگا رنگ را بشنا سید<div align="right"><span style="color:#3333ff;">سید احمد شاه دولتی باریابی</span></div><div align="right"><br /><span style="font-size:180%;color:#cc0000;">طالبان رنگارنگ با خصلت های گوناگون</span><br /><span style="font-size:130%;color:#009900;">قسمت دوم</span><br /><span style="font-size:130%;">------------<br />ا یا لا ت متحدۀ امریکا وهمنظرهای بین المللی آن نگرانی هائی را که ازبنیاد گراهای مذهبی دارند ازگروه بنیادگراهای سیاسی ندارند ، بسیاری ازمتفکران سیاسی وارد به قضا یای افغانستان ومنطقه فکرمیکنند با انکه شاخه های سیاسی ومذهبی مربوط به گروه تروریستی دوسوی خط دیورند درظاهرامردرضد یت با پلان های غربی حامیان دولت افغانستان درصحنه حضوردارند اما اولویت هردو ازتهاجم تبلیغاتی ونظامی با لای قوای نظامی داخلی وخارجی حامی دولت افغانستان همسانی ندارد زیرا اولویت گروه پولیتیکل اکستریمیست ها تنها ازدیدگاه سیا سی است وتلاش اعظمی آنها رسیدن به قدرت سیاسی واستخدام مذهب درخدمت سیاست است که مسئلۀ برتری جوئی قومی به شیوۀ فاشیستی وتعذیر وتعجیز سایراقوام توسط همین گروه پیش کشیده میشود درحالیکه اولویت بنیاد گرا های مذهبی با معتقد ساختن مردم به ارزش های دینی ومذهبی تاسیس خلافت اسلامی وقراردادن سیاست درخدمت دین است که آنها تبعیض نژادی را عامل پیشرفت ونفوذ دربین مردم نمیدانند واین گروه ( انم المؤمنون اخوت) راشعاروحدت وهمبستگی صفوف وهواداران شان قلمداد مینمایند زمزمۀ همین شعاربلا انقطاع مذهبی وانمود میسازد که چون این گروه ها(چه بنیادگرای مذهبی وچه بنیاد گرای سیاسی)عاشقان راه رسیدن به زمام داری وصدورامرونهی به مردم وتغیر ساختاررژیم به نحویکه خود میخواهند هستند ، اما به ملاحظه میرسد که با وجود اختلافات درطرح اداره وایجاد سیستم اداری ، نسبت تحت فشارقرارداشتن درشرایط خاص افغانستان اجباراً همۀ آنها با طرفداران وهوا داران شان درمقابله با آنهائی که دشمن تلقی مینمایند متحداً عمل مینمایند واین برابراست با معا د لۀ فزیکی که درنتیجۀ وارد آمدن فشاراعظمی(چه به شکل طبیعی وچه به شکل میکانیکی)مواد وماتریال نا متجانس مثل انواع سنگ ، خشت وحتی چوب وآهن پاره ها با هم فشرده شده به یک کتـلۀ مقاوم تبدیل میگرد د .<br />تا کنون عده یی ازافراد دارای مفکورۀ بنیاد گرائی سیاسی ازبدنۀ ساختار تشکیلا تی حکمتیاربه بهانۀ پیدا کردن اختلافات درطرح ها متناسب به اوضاع فعلی افغانستان با حکمتیار وانشعاب ازحزب گلب الدین ویا به بهانۀ خستگی ازجنگ ودرک حقایق وامثال آن جدا گردیده به حامد کرزی رئیس جمهورپیوسته وبه عطش سیاسی خود ها دست یافته اند که عبدالجبارثابت لوی ثارنوال ،کریم خرم وزیر اطلاعات وفرهنگ ، جمعه گل همدرد سابق والی جوزجان وقاتل تعدادی ازمظاهره کننده گان درشهرشبرغان مرکزولایت جوزجان ازجملۀ آنها میباشند که ازالطاف خاص رئیس جمهورافغانستان برخورداراند وده هاتن دیگرازگروه سیاسی تشکیلات طالبان نیزتعدادی درستره محکمه ، پارلمان واورگان اجرائیه به رتبه های با لا شامل کارساخته شده است که حضوراین افراد دراورگان های دولتی درتقویت امنیت وثبات طبق آرزوی رئیس جمهورمؤثر واقع نگردیده بلکه به مراتب مضر تمام شده است چنانچه گراف امنیتی نشان میدهد اززمان راه یافتن افراد فوق الذکردرمقام های دولتی با گذشت هرماه وهرسالی امنیت بخصوص درشهر کابل روبه وخامت رفته است واینکه چرا چنین شده است درمورد آن بایست مقا مات همکاربا ریاست جمهوری بیاندیشند وانگیزۀ اصلی این معضله را دریابند .....<br /><span style="color:#ff6600;"><strong>دوم طالبان مزدوروجنگجو:</strong></span> گروه جنگی تحت قوماندۀ ملاعمرکور، حکمتیار، ملاعمرپاکستا نی ، بیت الله مسعود وسایر رهبران بنیاد گرای مذهبی دوسوی خط دیورند که بنام مزدوران جنگی وتروریستان منطقۀ قبایلی نیزیاد میگردند ازاقوام مختلف کشورهای مختلف جهان تشکیل شده است که شامل عربها ازحوزۀ خلیج فارس ، حوزۀ کارابین ، ماورای قفقاز، آسیای میانه ،جنوب شرق آسیا نیز میشود اما اکثریت آنها را فقیران وفقیر زاد ه های قسمتی ازافغانستان درمربوطات منطقۀ قبایلی دوطرف مرزبین افغانستان وپاکستان احتوا میکند ، طبق اطلاع رسانه ها تنها افراد مسلح تحت فرمان بیت الله مسعود بالغ برسی هزارنفر است اما معلوم نیست که حکمتیار ، ملاعمرکورورهبران القاعده چه تعداد نیروی جنگی را دراختیار دارند ؟ این گروه جنگی تا آنجاکه شناخته شده اند به استثنای عدۀ معدودی عقیدۀ بنیاد گرائی ندارند وبارهبران بنیاد گرای مذهبی وسیاسی ، تروریستانی که بنام گروه طالبان به قتل وکشتار درافغانستان وپاکستان فرمان صادرمیکنند هم آهنگی فکری وعقید تی ندارند وآنها تنها برای بدست آوردن معیشت زنده گی خود واهل فامیل خود به اصطلاح سر به صحرا زده اند قرارمسموع هرنفرازاین جنگجویان ازمراکزاستخدام کننده گان خود ماهانه ازیکصد تا دوصد دالرامریکائی معاش میگیرند .<br />مراکزاستخدام کنندۀ این افراد مسلح جنگجوی ، گروه طالبان ،حکمتیار، رهبران ما فیا ی مصروف به تداوم کشت کوکنارو پروسس وفرایند آن اند درافغانستان است که به گفتۀ معین وزارت مبارزه با مواد مخدردرحال حاضرحدود سه میلیون دهقان به کارکشت کوکناردرافغانستان مصروف اند ، این دهقا ن های مصروف به کشت کوکنارنیز گاه گاهی به حمایت وتشویق مافیای مواد مخدروشرکایش بنام دفاع ازکشت وزراعت خود ، درمقابله با موظفین امحای کشت کوکناردست به سلاح می برند ومشکلاتی به مشکلات دولت می افزایند ، سازمان دهنده گان تحرکات نظامی فرامنطقه یی نیزکه دررأس آن اوسامه بن لادن ومعاونش داکتر الظواهری قراردارند ، گفته میشود همانند دوران جهاد علیه کمونیزم شوروی تمام اوباشان وکا نگستران کشورهای خارج ازمنطقۀ افغانستان وپاکستان شامل تشکیلات القاعده بوده دراوقات ضرورت بخاطر حمایت وکمک رسانی به گروه طالبان ومافیای مواد مخدر، افراد کارآزموده وتعلیم دیده ازطرف رهبران القاعده افرازمیگردد وبه اختیارآنها قرارداده میشود اما گروه طالبان درافغانستان وپاکستان علاوه ازآنکه مردان وجوانان قبایل دوسوی خط دیورند را به صفوف خود جذب مینمایند ازشاگردان مدارس دینی قلمرو پاکستان وفقرزده های افغانستان وحتی ازشاگردان بکلوریا پاسی که کانکورزده شده ویا پس ازفراغت ازصنوف 12 لیسه ها به کارماموریت وکارفراخورحا ل شان دست نیافته اند نیزدرمقابل(100تا 200دالرامریکائی) جذب واستخدام میکنند .<br />بی بی سی چندی قبل درآنلین خود نوشت:درولایت زابل یک رزمندۀ تحت فرمان طالبان که 28سال داشت گفت(من بخاطر پول وامرار معاش به صف طالبان پیوستم اوگفت طالبان به من معاش ، لباس ،کفش ، موترسیکل وکلاشینکوپ دادند ،(دریک هفته دوروز) یعنی دریک ماه یکهفته برای آنها میجنگم ، سرپرست یکی ازسازمان های غیر دولتی به کیت کلارک خبر نگاربی بی سی گفته است : تنها ده فیصد افراد طالبان ازروی ایمان وعقیده میجنگند متباقی ازروی نیازما لی به طالبان پیوسته اند ، مقامات فاسد ومدیران(اداره کننده گان) نا کارآمد مردم را به سوی طالبان میرانند....<br />تا جائی که احساس میگردد عده یی ازشخصیت های پاکستان بخصوص پشتون های صوبۀ سرحد که مدت ها بنام (قبایل آزاد و پشتون خوا) برای تشکیل دولت مستـقـل پشتونستان مبارزه کرده اند با تمام قدرت ودرایت ومهارت تلاش دارند که با جلب حمایت طرفداران خود درداخل افغانستان درقدم نخست همیشه ریاست جمهوری وپست های کلیدی درافغانستان به دست شخص پشتون تباردارای مفکورۀ ناسیو نالیزم پشتون باید باشد واگرغیرپشتون بحیث رئیس جمهوردرافغانستان رویکار بیاید هیچگاهی خلاف منافع پاکستان وپشتون خوا عمل نکند.<br /><span style="color:#cc0000;"><strong>سوم طالبان نیکتائی دار</strong></span>: طالبان نیکتائی دارگروهی ازافراد ذومعشیتین(دوتابعیته) هستند که سال ها قبل افغانستان را ترک داده به کشورهای غربی (امریکا ، اروپا ، کا نا دا ، آسترلیا وغیره) پناهنده شده پس ازطی پروسۀ کار مهاجرت ازطرف کشورهای میز بان بحیث پنا هندۀ سیاسی وغیر سیاسی پذیرفته شده اند وبه اصطلاح به اخذ (نشنلی تاید ویا ستیزن شیپ)نیز ازکشورمیزبان خود نایل گردیده وبحیث شهروند این کشورهای پناهنده پذیرشناخته شده اند وبعد ازبوجودآمدن حکومت به رهبری حامد کرزی دراوایل ماه جنوری سال 2002میلادی بنام خدمت به مردم کشور، مطابق به پلان های عام المنفعۀ حامیان بین المللی دولت افغانستان با پوزیشن غربی ولباس اروپائی وامریکائی ازهوا وزمین وارد کابل وشهرهای دیگرشده اند که درآغازازآنها بنام تیکنو کرات ها نام برده میشد ومردم افغانستان بخصوص روشنفکران توقع داشتند این تیکنوکرات ها که هرکدام دررشتۀ بخصوصی دارای اسناد تحصیلی بودند با اندیشۀ مدرن ومدرنیته درساخت وسازسیستم اداری دولت مطابق به مقتضیات زمان حاضر وهم آهنگ با کشورهای پیشرفته جهان طرح هائی را به پیش خواهند کشید ومهارت به خرج خواهند داد و درکمترین زمان لازم با استفاده ازامکانات مالی ونظامی جامعۀ بین المللی درتامین امنیت ،صلح وثبات ،بازسازی وعمرانات افغانستان کارهای موثر انجام داده دست فقر ومسکنت را با ایجاد منابع کاروتولید ازگریبان مردم افغانستان دورخواهند ساخت وسطح زنده گی ورفاه اجتماعی مردم را درکشوربا لا خواهند برد ....<br />اما این تیکنوکرات ها با تمام تحصیلات ودانشی که داشتند با همان پوزیشن غربی(ملبس به دریشی ونیکتائی) به آنچه افغانستان رابه سوی وحدت اقوام ومدرنیته سوق میداد آگا هانه وخائینانه به آن پشت کردند وبه هما ن طرح های فاشیستی رژیم طالبان درامور اداره وسیستم دولتی متمرکز(همه قدرت به دست نفراول مملکت) چسپید ند ودر قدمه های بعدی عده یی ازاین ها وهواداران دارای ریشه های اتنیکی آنها مستقیماً درخدمت طالبان قرارگرفتند واین تروریستان بین المللی را قهرمان پشتون ها معرفی کردند که به واکنش های جدی روشنفکران واقعی پشتون وغرپشتون مواجه گردید .<br />دردوکتورین سیاسی فلسفی مطالبی وجود دارد که گفته میشود: درمورد شناخت انسان ها ، قیافه ، قد وقامت ، سیاه وسفید بودن ، نژاد وزبان شرط نیست بلکه طرح اودرمورد جهان وجامعه محک تشخیص شخصیت وافکاروی محسوب میگردد،<br />بادرنظر داشت این دوکتورین ، دانشماندان ، عالمان وروشنفکران افغانستان درداخل وخارج تحصیل کرده های پشتون وغیر پشتون را که با طرح فاشیستی وسیطره طلبی قومی طالبان که ریشه درافکارسنتی قبیله پرستی دارد همسوئی وهمفکری نشان داده وآن را بحیث میراث اسلاف شان تعقیب مینما یند بنام (طالبان نیکتائی دار)مسمی ساختند واین جمله بیانگراین مطلب است که طالبان ریش دارند وغیرازامورمذهبی به سایررشته های علوم تحصیلات عالی ندارند این گروه ، ازبین مجموع اقوام افغانستان پشتون تبارها را مستحق هژمونی جامعه وسزاوارحاکمیت دایمی درافغانستان می پندارند که این طرزفکرمربوط به دوران امارت ، شاهی مطلقه ، سیستم ملک الطویفی عشیره یی وقبیله سالاری است که با سیستم<br />انتخا باتی ریاست جمهوری ، پارلمان وقوۀ قضائیه واجرائیه امروزی درافغانستان منافات دارد که بحیث رژیم مشروطه بخاطرهموار کردن راه دموکراسی برای جامعه وزمینه سازی برای متساوی الحقوق بودن تمام ساکنین کشورازهرنژاد وزبان که باشند بشمارمیرود اما طالبان نیکتائی دارریش ندارند وبه رشته های غیرمذهبی تحصیلات عالی دارند ، بجای آنکه طبق رهنمود های رشته های علوم تحصیلی شان برای امکان آفرینی جهت بهم نزدیک شدن اقوام وهموارکردن راه مدرنیته وتعمیم دموکراسی گام بر دارند به لجن تفکرات عقب ماندۀ گروه طالبان سقوط کرده نه تنها برای خروج ازاین ورطه تلاش نمیکنند بلکه آگا ها نه درجهت ما ندن درهمین لجن عزم شان را راسخترمیسازند وحمایت مستقیم وغیرمستقیم این طالبان نیکتائی دارازطالبان ریشدار، دارای مفکورۀ عصرحجر پر رنگترمیگردد که هم طرازی طالبان نیکتائی داربا طالبان ضد ترقی وتمدن اصطلاح پشت وروی یک سکه بودن را دراذهان تداعی مینماید ، به عبارت دیگرازلحاظ وجود هم آهنگی فکری (طالبان نیکتائی دارتحصیل کرده وطالبان ریشدارهردو پشت وروی یک سکه اند) دانشمندان علوم سیاسی گفته اند (برای قرار گرفتن دررهبری جامعه باید ازتوده ها یک قدم پیش بود) وقتی این مطلب تفسیر شود این نتیجه بدست می آید که اگر علا قمندان هژمونی جامعه ازتوده هاچندین قدم پیشی بگیرد توده ها آنرا بیگانه احساس میکنند واگردربین توده ها خلط باشند مردم آنهارا برابرخود می انگارند ونقش هژمونی به آن قایل نمیشوند......<br />به ملاحظۀ این مطلب به خوبی میتوان درک نمود که طالبان نیکتا ئی دارنسبت نداشتن طرحی برای متحد ساختن اقوام ساکن درافغانستان ونسبت نداشتن طرحی برای متساوی الحقوق بودن تمام اقوام وزبان که لازمۀ دموکراسی است با وجود برخورداربودن ازحمایت رئیس جمهور، هم طرازبا ا فکارعشیره یی وقبیله سا لاری طالبان نمیتوانند هژمونی جامعه وروند نوین را بدست بگیرند بلکه آنها درحا لت تبدیل شدن به جزء طالبان وطالب اندیشان واضمحلال کامل درآتش افتراق آفرینی وتفکرات فاشیستی وسیطرۀ قومی مانند طالبان ، آگا ها نه بسوی گمراهی درحرکت اند که روشنترشدن این وضع انهارا به بن بست مواجه خواهد ساخت یعنی دوستان خارجی آنها که به امید استحصال وظیفه ایشان درجهت بنیاد دموکراسی وتعمیم آن به افغانستان آورده اند با آگاهی یافتن از همگامی شان با طالبان به این چهره ها بی اعتماد خواهند گردید ودرانتخابات آینده نیزمعلوم نیست که چه کسی رئیس جمهورمیشود واین هم معلوم نیست ، طالبان نیکتائی داررا که ازلحاظ اندیشه ونشنل بیلد ینگ با ملاعمرکوروهمفکران او که دررهبری طالبان تروریست قراردارند تفاوتی ندارند حمایت خواهد نمود یا خیر؟<br />چهارم طالبان نا کارآمد : تعدادی ازرهبران قبلی رژیم طالبان مانند وکیل احمد متوکل ، ملاضعیف سفیرطالبان دراسلام آباد وامثال آن درجملۀ طالبان نا کارآمد حساب میشوند زیرا آنها که پس از سپری کردن یک سلسله پرسش ها وپاسخ ها درزندان داخلی وگوانتا نا مو آزاد شده اند دوباره طرف اعتماد رهبران برحال طالبان وسازمان دهنده گان جنگ علیه نیروهای داخلی<br />وخارجی قرار نگرفته اند واحتمالاً آنان مظنون واقع شده اند که مبا دا ازجانب دولت افغانستان وحامیا آن علیه گروه طالبان استخدام نشده باشند ، راپورمحلا ت اختـفا وسایرخصوصیات سری طالبان را مخفیانه به دشمنا ن طالبان منتقل نسازند ، ملاضعیف ومتوکل نیز بخاطردست یافتن به موقعیت بهتر، درجریان مصاحبه های شان با رسا نه ها ازسبب آنکه شاید نمیتوانسته اند بصورت یکجانبه سخن بگویند ویا شاید برای نشان دادن درایت ولیاقت خود دربرابر پرسش های کنجکاوانه خبر نگاران دوجانبه وچند جانبه سخن گفته اند که اینگونه مصاحبه ها ایشان را درموقعیت بدترازگذشته قرارداده دولت افغانستان وحامیان اورانیزنسبت به آنها مظنون واعتما د شا ن را نسبت به آنها کاهش داده است ازاین سبب این تیپ افراد بنام طالب های نا کارآمد نام گرفته اند اگرچه گفته میشود رئیس جمهورافغانستان ازلحاظ (پشتونوالی ) به اتکای ضرب المثل وطنی ( داشته آید بکارگرچه باشد زهرمار) آنهارابه اصطلاح به روزمباد ا نگهداشته و تحت الحمایۀ خود قرار داده است اما اگرآنها به موضع گیری چند جا نبۀ فعلی شان تجدید نظرنموده با جهت گیری ثابت تبارزنما یند لااقل اعتماد یکی ازطرفین را بدست آورده ازبرزخ فعلی نجات خواهند یافت زیرا درمسئلۀ عاشقی وسیاست با یست ثابت قدم بود یعنی یا جانب این را گرفت ویا جانب آن را، که رعنا وزیبا بودن (دوروی بودن ) دران گنجایش ندارد.<br />بسیاری ازگروه طالبان دراین چهارکتگوری وهواداران آنها درتمام بخش ها شعار(لراوبرپشتا نه یودی) یعنی پشتون های دوطرف خط دیورند یکی اند را تکرار مینما یند که شعارناسیونالیستی دوران حاکمیت داود خان درزمان شاهی بود که طبق همین شعار(داپشتونستان زمونژ...) هرروزازطریق رادیو کابل تکرارمیگردید که امروز نیزبا علاوه نمودن مرچ ومسالۀ حقوق بشرتکرار میگردد وحتی وزارت خارجۀ افغانستان شاید با پیروی ازایما واشارۀ چشم وابروی رئیس جمهورافغانستان میگوید اگردرمرز بین افغانستان وپاکستان حصار کشیده شود ساکنین دوطرف این مرزازهم جدا میشوند واین قابل قبول نیست وازاین قبیل سخنان غیرسیاسی .....<br />درحالیکه طبق مقررات بین المللی زمانی که مرزها ی تعین شده ازطرف جامعۀ جهانی برسمیت شناخته میشود جداشدن ساکنین دوطرف مرزنادیده گرفته میشود که خط دیورند نیزازطرف امیرعبد الرحمن خان ، امیرحبیب الله خان ، امیرامان الله خان برسمیت شناخته شده وجامعۀ جهانی نیزآنرا برسمیت میشنا سند وهیچگونه اسنادی که نشان بدهد ملل متحد درمورد جنجال های خط دیورند بین افغانستان وپاکستان که درزماه ظاهرشاه وصدارت داودخان تاسرحد احضارات محا ربوی پیش رفت واکنش نشان داده باشد وجود ندارد واین هم روشن است وقتی خط مرزی بین کشورها کشیده میشود منطقۀ مسکونی با ساکنیش منقسم میگردد بهترین مثال آن( مرزبندی ها بین کوریای شمال وجنوبی دردهۀ</span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"> </span><span style="font-size:130%;"> م(1950میلادی ، مرزبندی بین اسرائیل وفلسطین در1948میلادی بعد ازبه وجود آمدن دولت مستقل اسرائیل به حمایت ملل متحد وشورای امنیت ،<br />مرزبندی بین افغانستان وتا جیکستان درزمان تزارکه قسمتی ازبدخشان متعلق به افغانستان وقسمت دیگرمتعلق به تاجیکستان شد همچنان مرزبندی بین افغانستان وایران که سیستان وبلوچستان منقسم گردید وده ها مثال دیگر......<br />تلاش ها ی فریبندۀ امتیازطلبان وعمق اندیشی امتیازدهنده گان : هواداران طالبان بنیا دگرای سیاسی شامل دردولت افغانستا ن وطالبا نیکتا ئی داربا تمام نیرنگها تلاش دارند تا مقا مات امریکا ومتحدین آن راقانع سازند که با گروه طالبان کناربیا ید وبرای قبولاندن همین طرح مد ت ها است که با استخدام بعضی ازمبلغان سیاسی ومذهبی با محورقراردادن(جنگ راه حل نیست ، افغانستان راه حل نظامی ندارد...وامثال آن)ازطریق مطبوعات ورسا نه ها با تکرار ومکررات یک سلسله مطالب ارایه میگرد د که هنوزمورد قبول امریکا وهمکاران بین المللی اش قرارنگرفته است زیرا طالبان ، حکمتیارو القاعده وچند سازمان همکاربا آنها درلیست تروریستان بین المللی درج شده اند ، قوانین ومقرراتی که بعد ازفاجعۀ11سپتامبر2001درمبارزه علیه تروریزم وتروریستان درامریکا وکشورهای شامل دراتحادیۀ اروپا وضع گردید اجازه نمیدهد کشورهای درگیر با تروریستان راه سازش وکامپرومایزرا درپیش بگیرند چنانچه تا حال چندین نفرگروگان شده ها ازکشورهای جهان که برآورده شدن خواست گروگان گیرهای وابسته به طالبان والقاعده درافغانستان ومنطقه مغایربا مقررات مبارزه بر ضد تروریزم تلقی گردید جان باختند وازطرف دیگرکنارآمدن با طالبان افغانستان که طبعاً باامتیازدهی همراه خواهد بود علاوه براینکه مغایربا مقررات ضد تروریزم میباشد حمله به رژیم طالبان وسرنگون ساختن آن را دراواخرسال 2001میلادی نیزغیرمشروع وانمود میسازد که چنین کاری مطابق به احکام منشورملل متحد پیامد خوب برای سازش کننده گان وامتیاز دهنده گان به طالبان ندارد .<br />امریکا ومتحد ین اروپائی آن دربارۀ این موضوع نیز می اندیشند که امتیازدادن به طالبان افغانستان ولو به استثنای خروج ازافغانستان نیزباشد ، تروریستان عراق را نیزآمادۀ امتیاز طلبی خواهد ساخت که شرط مهم آن خروج نیروهای امریکا ازعراق خواهد بود وهمچنان طالبان پاکستانی نیزامتیازهای مالی ، نظامی وسیاسی را ازامریکا مطالبه خواهند نمود که برآورده شدن آن منافع امریکا را درمنطقه به خطرمواجه خواهد ساخت وبرآورده نشدن خواست تروریستان درعراق ، پاکستان وسایر نقاط جهان ، برخورد دوگانه با تروریزم منطقه وجهان تلقی خواهد گردید که به هیچصورت به نفع امریکا وجامعۀ جهانی وافغانستان نخواهد بود ازطرف دیگرامریکا ومتحدین اروپا ئی آن قصد ندارند با کنارگذاشتن اکثریت قاطع نفوس افغانستان که شامل اقوام وتبارغیرپشتون میگردد تنها به پشتون ها ی وامانده دراقلیت که صرفا ً برای غصب کامل قدرت سیاسی وتحت فرمان گرفتن سایر اقوام با مفکورۀ فاشیستی وسیطره طلبی تلاش دارند تکیه نمایند زیرا آنها توسط افراد موظف خود چهره های حقیقی این فریب کاران را که با هواداری ازطالبان تروریست خودرا هرچه وانمود کرده باشند شناخته اند واکنون باورهای روزاول آشنا ئی با آنها را به ایشان ندارند واین یک واقع بینی سیاسی است ، درافغانستان غرق دربحران فسادمالی ، فضای مسلط جنگ وبی اعتمادی ، نبود کفایت لازم درمقا مات رهبری برای تامین همبستگی اقوام ساکن دران....<br />امریکائی ها ومتحدین اروپائی آن که میخواهنددرافغانستان با بنیا د ساختاردمو کراسی ، عدالت اجتماعی ،وتساوی حقوق تمام ملیت ها واقوام ساکن درافغانستان راتا مین نمایند هنوزشعار(لراوبرپشتانه یودی) را نپذیرفته اند آنها پشتون های جنوب خط دیورند را متعلق به پاکستان میدانند وتنها پشتون های مقیم درخا ک افغانستان را درجملۀ اتباع افغانستان به حساب می آورند به نظرغربی ها شعار(لراوبرپشتون....) را که درحقیقت صوبۀ سرحد ازافغانستان است گفتن معنی دارد شعار ماجرا جویا نه وخصومت آفرین می انگارند وشاید فکرمیکنند پشتون های ساکن درقلمروپاکستان رابا پشتون های ساکن درافغانستان یکی دانستن به هیچ اصول وپرنسیپ دموکراسی سازگاری ندارد وتلاش بیشتربرای ایجاد همبستگی کامل پشتون های پاکستان با پشتون های افغانستان ، انگیزه های بد بینی وعدم اعتما د پا کستان را به دولت افغانستان وحامیان بین المللی آن دامن خواهد زدکه دراین صورت آشوب درمنطقه شعله ورخواهد گردید وازکنترول خارج خواهد شد ، ازهمین سبب با این موضوع محتاطانه برخورد مینمایند( والسلام)5 /7 / 2008 میلادی</span></div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-88343752678869982752008-06-28T07:35:00.000-07:002008-07-15T12:52:30.278-07:00با طالب های رنگا رنگ وخصلت های آنها آشنا شوید<div align="center"><br /><span style="font-size:130%;"><span style="color:#3366ff;">سید احمد شاه دولتی فاریا بی</span><br />--------<br /><span style="color:#cc0000;"><strong>طا لب های رنگا رنگ با خصلت های گونا گون</strong></span></span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;"><span style="color:#cc0000;"><span style="font-size:180%;"><strong></strong><span style="color:#3366ff;"></span></span><span style="font-size:130%;"><span style="color:#3366ff;">قسمت اول</span><br /></span></span>----------<br />پس ازظهورگروه اوباش طا لبا ن دارای خصایل سیطره طلبی قومی ونژاد گرائی درماه اکتوبر1994میلادی نخستین تجمع نظامی آنها درسپین بولدک قندهارکه بملاحظۀ بسیاری ازنوشته ها ، توسط فعالین شبکۀ استخبارات پاکستان سازمان دا د ه شده بود تا الحا ل درمورد شناخت چهرۀ اصلی وخصلت رزم وپیکارآنها نظریات گونا گون عامیانه وعا لما نه ابرازگردیده است ، درآغازین مرحلۀ فعا ل شدن طالبان ، طرفداران ، هواداران وهم خصلت های آنها ، طالبان را فرشتۀ نجات ملت وانمود میکرد ند که ازنظرایشان ملت طبق تیوری های مروج درقرن 18میلادی که قوم حاکم ودارای حق میراث خوری ومیراث داری ازحا کمیت بود که درآخرین تحلیل فرشتۀ نجات ملت ، مفهوم خاص نجات ملت پشتون ازتحت فرمان برهان الدین ربانی رئیس جمهورتا جیک تباررا داشت زیرا درافغانستان هنوزهم طبق همین تیوری منسوخ شدۀ قرن18 قوم حاکم را ملت مینامند درحالیکه نظر به تیوری علوم سیاسی وفلسفی درعصرحاضرملت بودن به قوم وقبیله ، حاکم بودن یا محکوم بودن ، اکثریت ویا اقلیت بودن اقوان ونژا دهای ساکن دریک کشورارتباط ندارد بلکه عناصرضروری برای ملت بودن وملت شدن دریک کشور، بمیان آمدن مناسبات گونا گون ناشی ازوجود مشترکات نهاد های علمی مشترک ، فرهنگ وکلتورمشترک ،اقتصاد ومنابع تولید مشترک ، داشتن بیرق واحد بحیث سمبول استقلال مملکت ، ارگان های انتخابی سه گانۀ دولتی وسهیم بودن نخبه گان تمام اقوام ساکن درکشوردرقدرت سیاسی اورگان های مذکورومتساوی الحقوق بودن تمام ساکنین کشورمربوط هرقوم ونژادی (مخالف یا موافق شخص اول ممکت) درتمام عرصه ها دریک محدودۀ جغرافیائی که ازطرف جامعۀ جهانی برسمیت شناخته شده باشد وتاثیرگذاری ارادۀ آزاد مستقیم وغیرمستقیم ساکنین کشور درتعین سرنوشت شان میباشد آنهائی که پس ازطی مراحل قانونی بحیث زمامد امورکشوربه قدرت میرسند اصولاً نمیتوانند مانند قرون گذشته آنچه دل شان خواست عمل بکنند بلکه با ارایۀ خط مشی مناسب که دربرگیرندۀ منافع عامه وکشورباشد به میدان می آیند ودرطول مدت زمام داری شان مکلف اند طبق این مشی خود عمل نمایند واگربا سوء استفاده ازقدرت خود بین ساکنین کشورتبعیض قایل گردیده به یک قوم وبه یک سمت وولایت بخصوص بیشترتوجه نموده به اقوام وسمت های دیگر و ولایات دیگرعطف توجه نکند ازطرف مردم ناراض وفراموش شده ، بنام خاین ملی ، سکتاریست ، نژاد پرست وقوم گرا یاد میشود که ممکن است چنین الفاظ درتاریخ نیزحین تشریح عملکرد های رهبرمملکت تذکارداده شود .<br />درقرن 18که قدرت های حاکم(امپراتورها) ازهرقومی که باشند با متوصل شدن به استعمارفرهنگی تمام توجه خودرابه انکشاف زبان قوم حاکم وامپراتوری خود معطوف داشته وسایرزبان هارا بنام زبان محلی ، غیرکارآمد ، زبان اقلیت ها وامثال آن مجا ل رشد نمیدادند وآنرا منکوب مینمودند وازاین سبب درمورد تعریف ملت مطابق تیوری قرن 18داشتن زبان واحد مشترک عنصراساسی ملت سازی محسوب میگردید درحالیکه درعصرحاضرنخبه گان کشورهای پیشرفتۀ جهانی با پذیرش فرهنگ مختلف ملت خود ، تنوع فرهنگی را جزء قوانین ملی ومملکتی خود ساخته ادارۀ مربوط ملل متحد روزی را بنام آموزش به زبان مادری درسراسرجهان رسمیت بخشیده است وطبق همین تنوع فرهنگی وزبانی درتعدادی ازکشورهای جهان دوزبا ن ، سه زبان وبالاتر ازان رسمیت دارد (دربلژیک زبان هولندی وفرانسوی ، درکانادا زبان انگلیسی وفرانسوی همچنان درسویس سه زبان ودرهند نیزچند زبان رسمیت دارد ) گفته میشود بومی های امریکا ی شمالی25% نفوس سه صد میلیونی آن را تشکیل میدهند وبومی های کا نا دا ئی فقط دوفیصد نفوس بیشتراز32میلیونی آن را احتوا مینماید .<br />درافغانستان هنوزدولتمردان ، حکومت سیستم قوم وقبیله سالاری را نسبت به هرسیستم دیگرترجیح میندهند وهنوزحتی حدود پنجصد هزارمامور وکارمند مو جودۀ دولت افغانستان ازرئیس جمهورگرفته تا پائین ترین پرسونل دولت با لباس محلی وقومی خود درادارات دولتی حضورمی یابند که به ملاحضۀ قیافۀ ظاهری هریک ازآنها میتوان درک نمود که ازکدام ولایت وکدام منطه است ، همین امرازلحاظ روانی به مسئلۀ وحدت اقوام ، هم آهنگی فکری ویکی بودن آنها تاثیرات منفی میگذارد<br />امید است مقامات افغانستان به این موضوع متوجه گردیده به ترویج لباس ویونیفورم مامورین وکارمندان مانند زمان امان الله خان که(از1919میلادی) به بعد ترویج گردیده تا زمان تسلط طالبان در1996 درکابل در1998درمزارشریف رواج داشت توجه فرمایند واین تا ثیرات منفی روانی درمورد وحدت وهمبستگی اقوام را خنثی بکنند .<br />درواقع بدترین ضربه را به همبستگی اقوام افغانستان طالبان ونژاد پرستان وابسته به آنها واردآورد ند وپس ازرویکارآمدن حکومت جدید نیزبجای آن که مشی ملی افغانستان شمول درپیش گرفته شده اقوام بهم نزدیک ساخته شوند بصورت سنتی مشی افتراق آفرین قبیله سا لاری تعقیب گردیده فاصله بین اقوام عمیق ترساخته شد که منشأ تمام نا امنی ها وخصو مت های قومی تعقیب همین سیاست نا درست سیطره طلبی قومی وبرترشمردن یک قوم برقوم دیگراست که حتی رئیس جمهورکرزی درکنفرانس خبری درمورد دفاع ازپشتون های قلمروپاکستان سخن گفت که نمونه غلظت احسا سات دفاع ازلروبر پشتون بشمارمیرود که بحیث شعارهمیشگی پشتون های ناسیونا لیست اززمان امیرعبدالرحمن خان تا امروزتکرارمیگردد .<br />برای شناخت بهترطالبان وهواداران آنها که ازطرف افراد ضد امریکائی واروپائی وضد غربی ها رهبری میگردد این گروه را میتوان به سه کتگوری ذیل تقسیم نمود:<br />اول طالبان بنیاد گرا دارای دوبخش عمده است :( جزءA بنیاد گرای مذهبی ، جزء B بنیاد گرای سیاسی)<br />جزء A بنیاد گرائی مذهبی : درگروه بنیاد گرای مذهبی ، ملا عمرکوررهبرطالبان افغانستان ، ملاعمرپاکستانی وبیت الله مسحود ( مسعود ) قبایلی درنوارجنوب خط دیورند ، بنیاد گرایان مذهبی قلمروپاکستان وجنوب شرق آسیا ، شرق میانه ، آسیای مرکزی وماورای قفقازبشمول چیچینی ها شامل اند که درزمان مقابله با لشکرشوروی درافغانستان ازطرف مخالفان کمونیزم سازمان داده شده وبعد ازخروج شوروی ازافغانستان نیزهمچنان به مبارزات اسلام گرایا نه درپا کستان واطراف آن بصورت سازمان یافته باقی ما ندند بحیث نیروی پرتوان طالبان درافغانستان با مخالفان طالبان مصروف جنگ وکشتاربودند وپس ازرانده شدن طا لبان ازقدرت درافغانستان درماه دسامبر2001میلادی توسط امریکا با همکاری نیروهای ائتلافی شمال کشورکه نزد خارجی ها بنام (نورد ایلیانسی ) معروف بود روحیۀ ضد امریکائی درنهاد این بنیاد گرایان مذهبی توسط رهبران این گروه ها که ازعملکرد امریکا ومتحدینش درکنارزدن طالبان ناراض شده بود ند تقویه گردیده این باربجای کمونیزم ، امریکا و متحدی غربی آنرا هدف قرارداده اند که حملات انتحاری ، به آتش کشیدن مکاتب ، قتل معلمین ومولوی های طرفداردولت ، گروگان گیری ها وقتل خبرنگاران وژورنا لیستان توسط گماشته های همین گروه بنیاد گرای مذهبی ویا افراد هوادارآنها اند که محتملاً اوسامه بن لادن ، الظواهری وبعضی ازرهبران بلند پایه وبا نفوذ سازمانهای مذهبی درپاکستان ، اندونیزیا ، مالیزیا وامثال آن استخوان بندی این تشکلات مذهبی ضد غربی را احتوا مینماید که هدف آنها تعمیم حاکمیت اسلام درجهان همانند صدراسلام وما بعد آن است که بعنوان خلافت اسلام مسمی بود که آخرین بقایای این گونه سیستم دولتی مذبی امپراتوری عثمانی درتورکیه بود که درجنگ اول جهانی بزانو درآمد بجای آن مصطفی کما ل آته تورک رژیم سیاسی سیکولاررا درتورکیه بنیاد نهاد که طبق قا نون اساسی تورکیه نهاد های مذهبی حق مداخله درامورسیاسی را ازدست دادند.<br />درجهان امروزی که تمام کشورها ی اسلامی وغیر اسلامی باهم دیگرروابط گوناگون درعرصۀ بین المللی دارند تحقق شعار خلافت اسلامی کارعملی به نظر نمی رسد واینگونه شعارها درحیطۀ لفاظی های فریبنده وتلقین د هندۀ عطش عاشقانۀ استقرار حاکمیت دینی درجهان باقی خواهد ماند .<br />کشورها وشخصیت هائیکه مخالف گسترش ایدۀ افراطی مذهبی هستند تلاش دارند که آنهارا هرچه بیشترمنزوی نموده در عرصۀ جهانی به حاشیه برانند وبه این کارتا حدی موفق نیزهستند .<br />درافغانستان هرگروه سیاسی ویا غیرسیاسی که ازطرح های افراد شامل درکتگوری( جزء A بنیاد گرای مذهبی) پیروی میکنند ویا با شاملین این کتگوری میخواهند کناربیایند درنزد مخالفین این گروه طرف سوء ظن قرارمیگیرند بالای آنها بی اعتمادی بیشترمیگرد د ایالات متحدۀ امریکا ومتحدین اروپائی آن که مخالف سرسخت این افراطیون مذهبی هستند مستقیماً با کنارآمدن حکومت پاکستان با بیت الله مسعود (محسود)که گفته میشود 35000نیروی مسلح دراختیاردارد خشم آنهارا برانگیخته واز امضای پیمان صلح بین آنها انتقاد نموده اند ، درگزارش مقامات امریکائی که در17 / 4 /2008میلادی درسایت صدای امرکا منتتشر شده آمده است (با وجود میلیارد ها دالرکمک ایالات متحدۀ امریکا برای جنگ علیه تندروان درپاکستان دهشت افگنان هنوزدرامتداد افغانستان وپاکستان فعالیت میکنند ، دفترحسا ب دهی امریکا درگزارش خود گفته است واشینگتن به پاکستان بیش ازده ونیم میلیارد دالرکمک نظامی واقتصادی نموده است) ورئیس جمهورافغانستان نیزازآوانیکه آماده گی نشان داد با ملاعمرکوروحکمتیاردربارۀ اعادۀ صلح به افغانستان مذاکره نماید اعتبارقبلی خودرا ازدست داد وبسوی آن با بی اعتمادی نگریسته میشود چنانچه در13جون2008میلادی یا پ دی هوپ شیفرقوماندان عمومی نا توگفت دولت افغانستان بایست برای مبارزه با فساد ما لی تلاش بیشترنماید که نبود فساد محوراصلی پیروزی افغانستان درمقابل طالبان است ) درگذشته ها مقامات ناتو درهمچو موضوعات تماس نمیگرفتند ، سرمنشی ملل متحد نیزبا نارضا ئیتی ازمقامات افغانستان گفت (فساد اداری ازمشکلات اصلی افغانستان است) وقتی به تاریخ15جون2008میلادی حامد کرزی رئیس جمهورافغانستان با لحن تهدید آمیزگفت:<br />(اگرحملات طالبان پاکستانی وحامیان آنها به افغانستان قطع نگردد بیت الله محسود (مسعود ) وملا عمرپاکستانی را درخانه های شان هدف قرار خواهد داد ) بلا فاصله صدراعظم پاکستان گفت (پاکستان به هیچ کشوراجازه نخواهد داد درامورداخلی آن دخا لت نماید) کاندولیزا رایس وزیرخارجۀ امریکا طی مصاحبه با شبکۀ جهانی(CNN)در22جون2008گفت اظهارات رئیس جمهورافغانستان مبنی برهدف قراردادن طالبان درخاک پاکستان معقول نبوده است.....)<br />این اظهارات خلاف انتظاررئیس جمهورافغانستان ازطرف مقامات بلند پایۀ غربی وحامیا نش دلیل کاهش اعتماد آنها به حامد کرزی نسبت به تقرب جوئی او به ملا عمرکوروحکمتیاربا براه انداختن پلان مذاکره برای امتیازدادن به آنان ونشان دادن تلویحی تمایل به جذب آنها به دولت افغانستان محسوب میگردد وزیگنا لی است هوشداردهنده برای فاشیست خویان علاقمندان به ملا عمرکوردردوسوی خط مرزی دیورند .<br />جزء B بنیاد گرائی سیاسی : بنیاد گرائی سیاسی که بعضاً بصورت(پولیتیکل اکستریمیست) نیزکاربرد دارد بخش مهم وعمدۀ تشکیلا ت وهواداران گروه طالبان را احتوا مینما ید ، مشمولین این بخش گروه طالبان درافغانستان وپاکستان دربین مردم واورگان های دولتی میباشد که درتقویه جایگاه طالبان ومهم جلوه دادن طرح های سیاسی آنها درمورد دست یابی به حصارقدرت سیاسی دراورگان های دولتی وکنارراندن غیر پشتون ها ازقدرت درافغانستان وصوبۀ سرحد پاکستان حضور دارند وفعال اند ، این گروه مربوط به پولیتیکل اکستریمیست شامل تشکیلات طالبان قرار اظهارات شاهدان عینی رابطه های گوناگونی با اشخاص دارای مفکورۀ سیطره طلبی قومی(خصلت فاشیستی) درافغانستان وپاکستان دارد که وجود این رابطۀ سیاسی حتی با بعضی ازمقا مات سازمانها سیاسی وغیرسیاسی درکابل وسایرولایات بزرگ افغانستان وپاکستان قابل احساس است وبرخی ازمنابع نشراتی بیرون مرزی دارای خصلت همسوئی با بخش بنیاد گرای سیاسی طالبان نیزگاه گاهی مستیقیماً ازطالبان دفاع مینمایند وآنهارا نسبت دهشت افگنی ها وحملات علیه نظا میان داخلی وخارجی درافغانستان تا سطح قهرمان ملی توصیف وعملکرد های آنهارا به رخ دیگران میکشند وبه نفع آنها تبلیغات مورال دهنده مینمایند ورئیس جمهور کرزی که آرزوکرد (کاش طالبان سربازان من می بودند) زیرتاثیرهمینگونه تبلیغات قلم بدستان فاشیست خو که تحصیل کرده نیزهستند شاید ابرازشده باشد ، به نظر من رئیس جمهورازهرکس طرح وسخنش را بشنود همۀ آن شنیده هارا درلابراتورمغزخود انالیز نماید آنچه به نفع کافۀ مردم وکشورش باشد ازان استفاده بکند درغیرآن براه خطا قدم خواهد گذاشت وازخط مشی ملی منحرف ودورخواهد گردید که به هیچصورت به نفعش نخواهد بود.<br />احمد رشید درکتاب خود درمورد عملکرد طالبان یک ربع مجموع تشکیلات استخبارات پا کستان را متعلق به قوم پشتون وانمود کرده ودرمورد همکاری آنها با رژیم طالبان قبل ازبه قدرت رسیدن وزمان تسلط آنها به کابل وقسمت هائی ازافغانستان سخن گفته است ودرمورد اینکه درسا ل های ادامۀ جنگ با شوروی درافغانستان به قول دگروال یوسف معاون استخبارات پاکستان ومسئول بخش افغانی درادارۀ (isi) بیشترین سلاح ومهمات به حکمتیارداده میشده است نه بخاطرتخریبات بیشترآن درقلمرو افغانستان ونه بخاطرعضوفعال استخبارات پاکستان بودن او، بلکه بگمان غالب بخاطر پشتون بودن وصاحب اندیشۀ فاشیستی بودنش این امتیازاستفاده ازبیشترین جنگ افزارازطرف همین پشتون تبارهای شامل استخبارات پاکستان که ازخصلت های حکمتیارآگاه بودند با دلیل تراشی های گوناگون با قانع ساختن بلند پایه ترین مقامات (isi) به حکمتیارداده شده بوده است ، زمانی که مجاهدین درکابل به قدرت رسیدند حکمتیاردرمنطقۀ چهارآسیا ب درجنوب کابل مقر نظامی مستحکمی برپا نموده برای مزاحمت به حکومت برهان الدین ربانی که تا جیک تباربود هزاران را کت هائی که بنام( سکر20 -- سکر40 -- سکر60 ) یاد میگردید شهرکابل وحومۀ آنرا زیر آتش قرارداده بود تا ثابت بسازد که تازمان به قدرت رسیدن یک پشتون تبارکه طرف پسند حکمتیارقرار داشته باشد آرام نخواهد نشست ، طبق نوشته های واقعه نگاران افغانستان درنتیجۀ همین راکت باری های حکمتیارحدود شصت هزارنفردرکابل به خاک وخون کشیده شده ، جادۀ میوند ، دوکانها وخانه های کوتۀ سنگی وبسیاری ازقسمت های شهرکابل که درجنگ های میان گروهی مجاهدین درسال1992میلادی آسیب ندیده بود درنتیجۀ راکت باری حکمتیارتخریب گردیده است ، ازهمین سبب بعضی ازجوانا ن افغانستان نام گلب الدین حکمتیاررا برای تبارزخشم ونفرت شان(گلب الدین راکتبار)گذاشته اند .<br />هم خصلت بودن حکمتیاروطالبان ویکی بودن ادارۀ رهبری آنها وقتی حدس وگمان هارا موثق ساخت که زمانی طالبان به چهارآسیاب مقرگلب الدین آمدند او درحالیکه خودرا مخالف طالبان وانمود مینمود بیدون مقاومت مقر خودرا با تمام جنگ افزارهایش به اختیارطا لبان گذاشت وخودش اول بسوی شرق کابل درمربوطات جلال آباد رفت وبعد به جا هائی رفت که ازطرف دستور دهنده گانش وادارگردید ه بود .<br />زمانی که درآستانۀ حمله به طالبان دراوایل اوکتوبر2001میلادی خبر نگاربی بی سی نظروموقف حکمتیارا درمقابل حمله به طالبان پرسید حکمتیاربا شماتت گفت ( من به دفاع ازحاکمیت وتمامیت ارضی افغانستان با طالبان یکجا علیه اشغالگران مبارزه خواهم کرد) همین سخنان او ایران را تحت فشارگذاشت تا حکمتیار را ازمشهد خارج نماید که ازهمان زمان تا حال او با ملاعمرکوروسایروابسته های آن درنوارمرزی افغانستان وپا کستان بسرمی برد وپلان مشترک با طالبان درجنگ علیه نظامیان داخلی وخارجی افغانستان دارد با آنکه گاه گاهی به خبر نگاران میگوید من با طالبان نیستم<br />رئیس جمهورافغانستان که عده یی ازکادرهای برجستۀ گروه بنیادگرای سیاسی طالبان وحکمتیاررا تحت نام مصالحه با افراد مسلح مخالف ، دراورگان های دولتی درپست های کلیدی جذب کرده است تا آنهارا تحت تاثیربیگیرد وتوسط آنها با لای سایر شاخه های این گروه درآیبرای اعادۀ صلح وثبا ت درکشوراثرگذاری نماید اما برعکس این جذب شده ها درهمکاری با شیفتگان بخش پولیتیکل اکستریمیست طالبان وحکمتیاردرداخل دولت بررئیس جمهورکرزی تاثیر گذاشته اند چنانچه رئیس جمهورافغانستان درمورد دفاع علنی ازلراوبرپشتون که شامل پشتون های شما ل وجنوب خط دیورند میگردد چندبارسخن گفت که کادرهای سیاسی ودولتی همسو با افراطیون سیاسی طالبان وحکمتیارازترس اینکه مبادازطرف غربی ها متهم به نژاد پرستی نشوند ، نمیتوانستند سخن بگویند . (بقیه درآیند</span> ه </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-46282397958676779752008-06-16T13:14:00.000-07:002008-06-16T13:21:47.587-07:00دوستی با طالبان دشمنی با مردم افغانستان ودوستان بین المللی آن است<div align="right"><br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>طا لب های سورت شده درد سربرای جبهۀ ملی</strong></span><br /><span style="color:#009900;">---------------------<br /></span><span style="color:#3333ff;"><strong>سید احمد شاه دولتی فاریابی</strong></span><br /><span style="font-size:130%;">رژیم طالبان که بربنیاد تفکرات سیطره جویانۀ قومی وفاشیزم درماه اکتوبرسال 1994میلادی درافغانستان رویکارآمد باقتل وکشتارمردم افغانستان درمنطۀ شمال غرب ، شمال ، شمال شرق ، مناطق مرکزی ، کابل وشمالی بیرق استبداد را برافراشت که طبق گزارش های سازمان ملل متحد حدود شش هزارنفرتنها درمزارشریف بعد ازهشتم ماه آگست 1998میلادی بصورت دسته جمعی توسط طالبان به قتل رسیده اند که بیشترآنها هزاره ها ، اوزبیک ها ، تورکمن ها وتعداد فراوانی هم ازتاجیک ها وملیت های غیرپشتون بوده اند ، احمد رشید نویسندۀ کتاب دربارۀ فرمانروائی طالبان که بحیث ژورنا لیست پاکستانی به ولایات افغانستان وازجمله به مزارشریف سفرنموده بود نتیجۀ چشم دید ها وصحبت هائی که با مردم ومقا مات رژیم طالبان انجام داده است ، تعداد کشته شده ها را بشمول جوانان بادغیس ، فاریاب ،جوزجان ،سرپل ، سمنگان وسایر ولایا ت شمال کشورتوسط طالبان را هشت هزارنفرتخمین زده است .<br />این اعمال وحشیانه وغیرانسانی رژیم طالبا ن وحامیان خارجی آنها که درداخل کشوربا مقا ومت ملی ود لیرانۀ ساکنین بومی مواجه گردیده روزتا روزدامنۀ جنگ گسترش می یافت که در11سپتامبر2001میلادی حمله برمرکزتجارتی بین المللی درشهرنیویارک امریکا صورت گرفت که باعث قتل بیش ازسه هزارنفروتخریب ساختمان های جوره یی مرکزتجارتی بین المللی گردید که پنجا ه هزار نفر دران کارمینمودند ، مقامات امریکا سازمان القاعده ورژیم طالبان برهبری ملا عمرکور را عامل اصلی این حملۀ تروریستی معرفی نموده درصدد براندازی رژیم طالبان وزیرضربه قراردادن شبکه های تروریستی وابسته به آن برآمد ند وآن را ازهفتم اکتوبر2001میلادی تا13دسامبرهمان سال با همکاری جنگجویان ونیروهای ائتلاف شمال که بنام (نورد الیانسی ) شهرت یافته بود ند ازرقدرت انداختند.<br />پس ازان رژیم جدید به رهبری حامد کرزی درافغانستان رویکارآمد که تحت الحمایۀ ایالات متحدۀ امریکا ومتحدین آن قرارداشت وهنوزهم قراردارد ، این رژیم که با هیا هوی تبلیغاتی زیرشعاربنیان گذاری دمو کراسی درافغانستان وتا مین عدالت اجتماعی وارد صحنه گردید درمحورتوجه ومورد علاقۀ همۀ مردم افغانستان قرارگرفت اما ازهمان آغاز پیش بینی میگردید : طالبان که تحت شعارمذهبی وبنیاد گرائی راه فاشیزم را درپیش گرفته بود رژیم جدید به رهبری حامد کرزی وهمکاران دل بسته به قبیله سالاری اش تحت شعاردموکراسی وبازسازی ، همان راه طالبان را درپیش خواهد گرفت .... که امروزتبعات آن نه بصورت علایم بلکه به وضاحت وبه شکل تجسمی درتمام اورگانهای دولتی به مشاهده میرسد ودرنتیجۀ همین حرکات غیرصا د قا نه وخیانت کارانه بودکه بجای تلاش برای همبستگی ملی وبهم نزدیک نمودن ملیت های ساکن درکشورصف آرای قومی بربنیا د ایدۀ طالبان وفاشیست مشربان شکل داده شد ، این صف آرائی به سرعت توسط سیطره طلبان قومی وفاشیست اندیشان برای تهاجم سیاسی ونظامی برمنافع سایراقوام بخصوص بمنظور حمله برمنافع سیاسی تورک تباران وتا جیک تباران صورت گرفت ودرهمین مرحله بود نماینده های طالبان که جامه عوض کرده با ریش تراشیده ونیکتائی ،همراه با تعدادی دیسانت شده های دیگرکه با تا بعیت امریکا وسایرکشورها وارد صحنه شده بودند سران جبهه ضد طالبان را که عملا با دولت وحامیان بین امللی آن برای تا مین امنیت وثبات سیاسی همکاری داشتند بنام جنگ سالارخطاب نموده آنهارا خطرناکتر ازطالبان تروریست وابسته به القاعده قلمداد مینمودند وسرانجام با محاصره کردن رئیس جمهورکرزی وقبولاندن خواسته های سیطره جوئی قومی شان به او ، موفق به کنارگذاشتن وبی صلاحیت ساختن رهبران وکادرهای ارشد ائتلاف ضد طالبان شد ند وحامد کرزی تشجیع گردید که طالب ها را تحت سورت درجه اول ، دوم وسوم قرارداده برای جذب آنها دردولت فعلی زمینه سازی نماید که این عمل قوم گرایانه وخارج ازخط مشی درنظرگرفته شدۀ دولتی اش وخلاف رهنمود های مشاورین امریکائی ومتحدین آن به ضررجامعۀ افغانی وجهانی تمام گردید نیروهای ناتو را که بعنوان مدافعین صلح وثبات درجهان نام گرفته بود بی اعتبارساخت وتبلیغاتی که توسط نویسنده گان هوادارطالبان ازطریق رسانه ها براه انداخته شده آنهارا قهرمان ودرحال غلبه به نیروهای خارجی ( سربازان ناتووامریکا) قلمداد مینمایند نه تنها طالبان افغانستان وپاکستان را تشجیع وبه جنگ ومقابله با نیروهای نظامی حامی رژیم افغانستان تشویق کرد بلکه شخص رئیس جمهورکرزی را نیز تحت تاثیر قرار داده وا داشت تا آرزونماید ( ایکاش طالبان زیرفرمانش قرارمیداشت ...) این گفتارناسنجیدۀ رئیس جمهورافغانستان که دربالابردن مورال طالبان بی نقش نیست این شعر شاعررا درانسان تداعی میکند که گفته است (با بدان کم نشین که درمانی + خوپذیراست نفس انسانی) رئیس جمهورکرزی که همیشه با هواداران وعاشقان طالبان سروکاردارد ازخوی وخاصیت ناپسند آنها تا ثیر پذیرفته است که با این گونه سخنان ، به اصطلاح تیشه را نه تنها به پای خود بلکه به پای دوستان بین المللی خود نیزحواله کرده است که بقول وزیرخارجۀ افغانستان تا کنون شصت میلیارد دالربعنوان بازسازی ونوسازی وتا مین امنیت وتعمیم ثبات به افغانستان وعدۀ کمک نموده وبیشترازنصف این مبلغ را تا کنون به اختیار دولت افغانستان گذاشته اند ، این هم قابل یاد آوری است که گفته میشود تا حال چهارهزارنفرازاعضای تشکیلات طالبان به دولت آمده بیشتر درکابل مسکن گزین شده اند که نه تنها به رژیم فعلی درکابل وفادارنیستند بلکه به شدت مخالف حضورنیروهای امریکا ومتحدین آن درافغانستان بوده علیه آنها مخفی وعلنی تبلیغات ممینمایند درحالیکه قراراطلاع رسانه ها ازقول مسئولین امور برای بعضی ازاین عالی جنابان طالبان نمره زمین هائی نیزبا پول عمران خانه امتیازداده شده است واین حقیقت نیز غیر قابل کتمان است که ازتاریخ بازگشت افراد وابسته به طالبان به آغوش حکومت وشهرکابل ، حملات انتحاری ونا امنی درپایتخت افزایش یافته است واین میرساند که شاید عده یی ازاین تسلیم شده ها به دولت ، گماشته شده های پلان شده ازجانب ملاعمرکورویاران اوهستند که با استفاده ازمصئونیت بیشترطبق هدایت ملاعمرکوروسایرباداران شان عمل میکنند ودرمختل کردن امنیت تلاش دارند ، همچنان شنیده میشود ازتاریخی که رئیس جمهورکرزی یک پسربچۀ قبایلی را که کمتر ازشانزده سال داشت با مواد منفجرۀ انتحاری اش زنده دستگیر شده بود آزاد ساخت احتما لاً رهبران طالبان تروریست بچه های کمتراز16ساله را بیشترتشویق به انجام عمل انتحاری مینماید وشاید به آنها گفته میشود درعمق هدف (درمرکزتجمع طرفداران حکومت ) رفته خودرا منفجر بکنند که ثوا ب بیشتر دارد واگردستگیرشوند حامد کرزی آزادشان میکند ، اگراین شایعات راست باشد سوء استفاده ازعملکرد رئیس جمهورکرزی توسط طالبان بی فرهنگ را نشان میدهد واین جنایت ،عظیم تر ازهرجنایتی محسوب میگردد .<br />درآغازشکل گیری دولت افغانستان درجنوری سال 2002میلادی شعارهائی درمورد بنیا د دموکراسی ، بازسازی وتامین امنیت عمومی وتعمیم عدالت اجتماعی به گوش ها طنین انداخت که ازایندۀ درخشان کشور وساکنین آن نوید میداد متأ سفانه دراثرغلبۀ احسا سا ت نژاد پرستی ونیفوتیزم بررئیس جمهورتوسط تیم کاری ناکارۀ آن ، شرایط عینی درافغانستان طوری تغیریافت که حتی بسیاری ازافراد دارای مفکورۀ خدمت وکمک رسانی به اکثریت قاطع نفوس کشور، سه قرن عقب رفتند وبه مفکوره ها ومطالب تیوریزه شدۀ مطرود ومتروک سده های پیشین درمورد ادارۀ عامه ونشنل بلدینگ چسپید ند،روحیۀ<br />همزیستی وبا هم نزدیک بودن وباهم زیستن که پس ازدهۀ 1960میلادی درنتیجۀ فعالیتهای سیاسی وعدالت خواهانۀ پیشگامان جامعۀ ما ، دربین اقوام ساکن درافغانستان ریشه دوانیده بود ِ با ظهورطالبان درماه اکتوبر1994میلادی کا ملاً آسیب دید ودرهشت سال اخیردوران حاکمیت رژیم فعلی ، نه تنها گام بنیادی بسوی دموکراسی سیاسی وعدالت اجتماعی برداشته نشد ودرراه همبستگی اقوام وملیت ها کارمثبت انجام نگردید بلکه با همان مفکورۀ استبدادی رژیم گذشته ونا سیونالیزم کوربرای کنارزدن نماینده گان اقوام اوزبیک وسایر تورک تباران وتا جیک تباران ازاورگانهای دولتی ، مشتعل نمودن آتش جنگ تحمیلی بین خود این قوم تا توطئه ودسایس حملات انتحاری وترور شخصیت ها سازمان داده شد که براه انداختن جنگ علیه اسمعیل خان درحوزۀ جنوب غرب ، سازماندهی جنگ علیه جنرال دوستم درشما ل غرب وتوطئه های مکررعلیه او بشمول حملۀ انتحاری به قصد نابود کردنش، مشتعل نمودن آتش جنگ بین معلم عطا عضو جمعیت اسلامی وجنبش ملی درحوزۀ شمال شرق ومزار شریف درسال های 2003 و2004میلادی، ترورمصطفی کاظمی سخنگوی جبهۀ ملی درسال 2007 میلادی که درخط اپوزیت علیه دولت قرارداشت نمونه های گویا وانکارناپذیراعمال افتراق آفرین دولت است که درضدیت با پیشگا مان ساکنین این مناطق استبداد زده بصورت برجسته خودرا نشان میدهد .<br />هجده حزب سیاسی جبهۀ ملی فعال درصحنۀ افغانستان که رهبران جبهۀ ائتلاف شمال وسیاستمداران برجسته و وطنپرستان واقعی افغانستان که درراه تامین امنیت وثبات سیاسی وتعمیم عدالت اجتماعی مطابق معیارهای دموکراسی وپرنسیپ های عام جامعۀ مدنی درافغانستان تلاش مینمایند که احساس میگردد درضدیت با آن دراین اواخربه تعدادی ازمبلغان اجیرمنفعت طلب ازطرف مخالفان اعضای جبهۀ ملی وظیفه سپرده شده است تا درایجاد افتراق بین اعضای جبهه ومتلاشی کردن بدنۀ آن و برای تضعیف و بی اعتبارنمودن آن تبلیغات خصمانه براه افتاده است ، این هم معلوم نیست که جبهۀ ملی با تمام قدرت وقوت خویش وصدها هزارطرفداران با لقوه وبا لفعل خود چرا درجنین زمانی که مخالفان شان ازهرجا کله کشک نموده خودرانشان میدهند خاموش اند وروی اهداف سیاسی خود بصورت سیستماتیک کاروفعالیت تبلیغاتی نمی نمایند وحد اقل درویب سایت های پرخواننده مثل( </span><a href="http://www.ariaye.com/"><span style="font-size:130%;">www.ariaye.com</span></a><span style="font-size:130%;"> </span><a href="http://www.ariaye.coئویا/"><span style="font-size:130%;">ویا</span></a><span style="font-size:130%;"> </span><a href="http://www.junbesh.net/"><span style="font-size:130%;">www.junbesh.net</span></a><span style="font-size:130%;">) وامثا ل آن آنچه لازمۀ گفتن ازجانب جبهۀ ملی درشرایط حاضر است خاموشی اختیار کرده اند؟<br />اکنون مردم منتظر اند که آیا جبهۀ ملی ازمجموع اعضای 18 حزبی خود کدام یک ازشخصیت های سیاسی را که امکان پیروزی اش بیشترباشد به پست ریاست جمهوری کاندید میدهد یا خیر؟ اگرچه مشخص ساختن کاندید جبهه به پست ریاست جمهوری درشرایط خاص افغانستان ازلحاظ امنیتی وقانونی پیش ازوقت خواهد بود امالازم است هیئت رهبری جبهه برای اقناع افکارعمومی با پخش اعلامیه یی ازتصمیم خود برای تعین کاندید خود درپست ریاست جمهوری درموقع معین اطلاع بدهد وقدم به قدم برای بی اثر ساختن تبلیغات افتراق آفرین مخالفان آشتی نا پذیرخود اقدامات لازم نماید تا ازخاموشی رهبران جبهۀ ملی مخالفانش ، با تبلیغات مسموم کننده درمأ یوس وپراگنده ساختن طرفداران وهواداران جبهۀ ملی نقش ایفا کرده نتوانند بااحترام 12/ 6 / 2008میلادی</span></div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-40406512390068607702008-06-05T14:01:00.000-07:002008-06-05T14:09:32.102-07:00حقوق بشر درایران زمین<div align="right"><br />گرينويچ - يکشنبه 18 مه 2008 - 29 اردیبهشت 1387<br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">انتشار گزارش سالانه کانون مدافعان حقوق بشر</span><br />کانون مدافعان حقوق بشر ایران، یکی از نهادهای حقوق بشری این کشور، در گزارش فصلی خود وضعیت حقوق بشر ایران در فصل<span style="font-size:130%;"> زمستان سال 86 و در کل سال 1386 را بررسی کرده است.<br />در گزارش مفصل این نهاد حقوق بشری با توجه به گزارش های دریافتی از "رویدادهای تلخ ناقض حقوق اساسی هموطنان ایرانی" نسبت به "روند دردناک و رو به افزایش نقض حقوق بشر" ابراز نگرانی شده است.<br />این گزارش در دو بخش تنظیم شده که در بخش اول موارد نقض حقوق بشر در زمستان سال 1386 و در بخش دوم در طول سال گزارش شده است.<br />قسمت اول این گزارش در پنج بخش به بررسی وضعیت دانشجویان، وضعیت معلمان و فرهنگیان، وضعیت فعالان حقوق زنان، وضعیت کارگران، وضعیت نشریات، روزنامه نگاران و وب نگاران و وضعیت اقلیت ها پرداخته است.<br />در هر یک از این بخش ها به ده ها مورد بازداشت، احضار و محاکمه اشاره شده که با نگاهی کلی به این گزارش به نظر می رسد برخورد با دانشجویان در این دوره به ویژه گسترده بوده است.<br /><span style="color:#ff0000;"><strong>گزارش سالانه</strong></span><br />در قسمت دوم این گزارش، وضعیت حقوق بشر در ایران در کل سال 1386 و در 7 بخش بررسی شده است.<br />در بخش فعالان سیاسی - اجتماعی دگراندیش گزارش شده که در سال گذشته دست کم 7 نفر از این فعالان به مراجع امنیتی یا قضایی احضار، 43 نفر بازداشت، 18 نفر محاکمه و 60 نفر نیز به مجازات های ترذیلی یا سالب آزادی از قبیل شلاق و حبس محکوم شدند و یک نفر هم به اعدام رسید.<br />در بخش وضعیت کتاب و مطبوعات، نویسندگان و روزنامه نگاران گزارش شده که در سال پیش دست کم 41 نفر از مدیران مسئول روزنامه ها و مجلات به محاکم احضار شدند و 19 نفر از اصحاب رسانه، مدتی را در بازداشت بسر بردند. حدود 68 جلسه محاکمه قضایی برگزار شد و 32 نفر نیز به احکام جزایی اعم از حبس، شلاق و جریمه نقدی محکوم شدند.<br />کانون مدافعان حقوق بشر در بخش دانشجویی گزارش سالانه خود آورده است که در سال 1386، 178 نفر از دانشجویان ناراضی به کمیته های انضباطی احضار شدند و 45 نفر در دادسراهای عمومی و انقلاب بازجویی شدند. همچنین 108 نفر دستگیر و بازداشت شدند، 5 نفر محاکمه و در 15 مورد هم محکومیت های جزایی برای آنها به ثبت رسید.<br />در این مدت همچنین 5 نفر از دانشجویان و 7 نفر از مدرسان دانشگاه اخراج شدند و در این میان دانشجویی نیز تحت شکنجه های ماموران امنیتی در سنندج به قتل رسید.<br />در بخش زنان هم حدود 31 نفر از فعالان زنان به دادسراها احضار شدند، 8 نفر در محاکم محاکمه و قریب به 41 نفر بازداشت شدند. همچنین احکام جزایی حبس، شلاق و جریمه نقدی برای 9 نفر از زنان فعال صادر شد و دست کم سه سایت اینترنتی فعال در زمینه حقوق زنان فیلتر شد.<br />همچنین در این گزارش به موارد متعدد اعدام در سال گذشته اعتراض شده و اجرای حکم اعدام در مورد دست کم 9 نفر از محکومان زیر 18 سال گزارش شده است.<br />در مورد وضعیت معلمان و فرهنگیان نیز دست کم 794 مورد کسر حقوق شغلی، 24 مورد انفصال از خدمت، یک مورد محرومیت از تصدی پست ستادی، 3 مورد بازنشستگی زودهنگام، 4 مورد تعلیق از خدمت، 6 مورد کاهش رتبه و گروه شغلی، 4 مورد محرومیت از تدریس، 5 مورد اخراج، یک مورد بازخرید از خدمت، یک مورد توبیخ با درج در پرونده، برکناری حدود 80 مدیر و معاون از سمت خود و 23 مورد تبعید، همچنین 23 مورد احضار و بازجویی در دادسرا، 25 مورد محاکمه در دادگاه های انقلاب، 55 مورد بازداشت و 19 مود حبس های تعزیری یا تعلیقی گزارش شده است.<br />و در بخش پایانی گزارش نیز درباره کارگران و اتحادیه های کارگری حداقل 36 مورد احضار به مراجع قضایی یا امنیتی، 8 مورد محاکمه، 31 مورد بازداشت و 31 مورد حبس، 789 مورد اخراج از کار، 8153 مورد عدم پرداخت به موقع حقوق و مزایا و 6 مورد مرگ به علت عدم ایمنی محیط کار گزارش شده است.<br />کانون مدافعان حقوق بشر حدود 6 سال پيش تاسيس شد و به عنوان يکی از معتبرترين سازمان های ايرانی فعال در زمينه حقوق بشر مورد پذيرش مراکز بين المللی قرار گرفت.<br />اگرچه اين سازمان در داخل ايران موفق به دريافت مجوز و پروانه تاسيس نشده، ولی در سال های گذشته گزارش های فصلی درباره وضعيت حقوق بشر در اين کشور ارائه کرده است.<br />شماری ازنهاد حقوقدانان و وکلای مدافعی که در سال های اخير عمدتا دفاع از پرونده های مطبوعاتی و سياسی را بر عهده داشته اند از جمله شيرين عبادی برنده جايزه صلح نوبل، عبدالفتاح سلطانی، محمد علی دادخواه، محمد شريف و يوسف مولايی اين کانون را بنيان</span> نهاده اند </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-40870001098377316552008-05-30T09:28:00.001-07:002008-05-30T09:43:25.984-07:00قدیر خان اعترافات قبلی خودرا تکذیب کرده است<div align="right"><br /><span style="font-size:130%;"> جمعه 30 مه 2008 - 10 خرداد 1387<br /><span style="font-size:180%;color:#cc0000;"><strong>عبدالقدیرخان فروش دانش اتمی به ایران را تکذیب کرد</strong></span><br />عبدالقدیرخان، سازنده نخستین بمب اتم پاکستان در گفتگو با روزنامه بریتانیایی گاردین گفته که اعترافات او مبنی بر فروش دانش اتمی به ایران، کره شمالی و لیبی، زیر فشار و بزور از وی گرفته شده است.<br />چهار سال پیش که مناقشه بین المللی بر سر فعالیت اتمی ایران تازه آغاز شده بود، عبدالقدیرخان بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و با لحنی گرفته و پشیمان اعتراف کرد که فناوری مربوط به غنی سازی اورانیوم را که می تواند در ساخت بمب اتمی کاربرد داشته باشد به ایران، کره شمالی و لیبی فروخته است.<br />عبدالقدیرخان پس از این اعترافات و با اینکه قهرمانی ملی در پاکستان به شمار می رفت و پدر بمب اتمی لقب گرفته بود، در ویلای شخصی اش در منطقه ییلاقی مارگله در حومه اسلام آباد، در حبس خانگی قرار گرفت که هنوز هم ادامه دارد.<br />او اکنون در حالی اعترافات خود را پس گرفته که مخالفان ژنرال مشرف، رئیس جمهور پاکستان دولت این کشور را در دست گرفته اند و از نفوذ ژنرال مشرف به میزان زیادی کاسته شده است.<br />عبدالقدیرخان در نخستین مصاحبه ای که طی چهار سال گذشته با رسانه های خارجی انجام داده، گفته که تحت فشار ژنرال مشرف مجبور به اعترافاتی شده بود که حقیقت ندارد.<br />عبدالقدیرخان به گاردین گفته که تجهیزات غنی سازی اورانیوم در بازارهای غربی براحتی قابل دسترسی اند و ایران و کره شمالی و هر کسی که پولی بپردازد براحتی می تواند به این تجهیزات دست بیابد.<br />خبرنگار گاردین از عبدالقدیرخان پرسیده که آیا او خود را قربانی نظامیان حاکم بر پاکستان نمی داند؟ به این معنی که تجهیزات اتمی از طریق ژنرالهای پاکستانی به ایران و کره شمالی فروخته شده و به نام او تمام شده است.<br />اما عبدالقدیرخان حاضر به پاسخ به این پرسش نشده و گفته باید این حرفها را فراموش کرد.<br />بخشی از اتهاماتی که علیه ایران مطرح شد و مستنداتی که آژانس بین المللی اتمی برای مشکوک شدن به فعالیت اتمی این کشور مطرح کرد، مبتنی بر اعترافات عبدالقدیرخان و اسناد حاکی از همکاری وی با برنامه اتمی ایران بود اما اکنون عبدالقدیرخان آنچه را در ارتباط با فعالیت اتمی ایران به وی نسبت داده شده بود یکسره رد می کند.<br />در عین حال، آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز در گزارشی که زمستان گذشته به شورای امنیت سازمان ملل متحد داد تصریح کرد که پرسشها و ابهاماتی که درباره گذشته فعالیت اتمی ایران داشته رفع شده و پرسشهایی که باقی مانده به فعالیت کنونی اتمی ایران باز می گردد.<br />آژانس بین المللی انرژی اتمی بارها از دولت پاکستان درخواست کرد که به بازرسانش اجازه دهد با عبدالقدیرخان گفتگو کنند و اتهاماتی را که به وی نسبت داده شده بررسی کنند، اما این اجازه هیچ وقت داده نشد.<br />عبدالقدیرخان نیز در گفتگو با گاردین تصریح کرده که به هیچ وجه حاضر به همکاری با بازرسان آژانس نیست.</span></div><div align="right"><strong><span style="font-size:130%;color:#ff0000;">خبراصلی با تصویرقدیرخان</span></strong></div><div align="right"><strong><span style="color:#ff0000;"><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2008/05/080530_mf_abdulqadeerkhan.shtml">عبدالقدیرخان فروش دانش اتمی به ایران را تکذیب کرد</a></span></strong></div><div align="right"><strong><span style="color:#ff0000;">مطالب دیگر</span></strong></div><div align="right"><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/news/story/2006/05/060502_nh-pakistan-nuclear.shtml">بسته شدن پرونده 'درز اسرار هسته ای' پاکستان</a><br /> بست نهم ماه می 2006 صفحه نخست<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/05/050529_ra-nuclear-pakistan.shtml">پاکستان: مشرف نگفته است ايران بمب اتمی می خواهد</a><br /> بیست نهم ماه می 2005 ايران<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/05/050526_mf_pak_centrifuge.shtml">کمک پاکستان به بازرسی از تجهيزات اتمی ايران</a><br /> بیست وششم ماه می 2005 ايران<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/03/050311_mf_khan.shtml">اعتراض به خبر فروش تجهيزات سانتريفوژ اورانيوم به ايران</a><br /> یازدهم ماه مارس 2005-- ايران<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2005/03/050310_mf_abdulqadeerkhan.shtml">'عبدالقديرخان دستگاههای سانتريفوژ اورانيوم به ايران فروخته است'</a><br /> مارس، 2005 ايران<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2004/11/041124_si-ek-qkhan-iran-nukes.shtml">افشای جزئيات تازه درباره 'کمک عبدالقدير خان به ايران'</a><br /> نوامبر، 2004 ايران<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2004/02/040222_v-irannuclear.shtml">'ايران از بازار سياه تجهيزات اتمی خريده است' </a><br /> فوريه، 2004 ايران</div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-6782651572926767352008-05-21T13:24:00.000-07:002008-05-21T13:34:24.569-07:00ظهورعلایم صلح قریب الوقوع بین اسرائیل وهواداران فلسطین<div align="right"><br /> چهارشنبه 21 مه 2008 - 01 خرداد 1387<br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>تائید مذاکرات صلح از سوی اسرائیل و سوریه</strong></span><br /><span style="font-size:180%;">اسرائیل و سوریه مذاکرات غیر مستقیم برای رسیدن به یک توافق برای صلح جامع میان دو کشور را تائید کردند<br /></span><span style="font-size:130%;">این مذاکرات با میانجیگری ترکیه صورت می گیرد<br />تائید این خبر ابتدا به طور غیر مترقبه از سوی دفتر نخست وزیری اسرائیل صورت گرفت که طی بیانیهای تائید کرد که دو طرف در حال مذاکره هستند. دقایقی بعد، سوریه نیز این گفتگوها را تائید کرد.<br />این اولین تائید رسمی گفتگوهایی است که طی ماه های اخیر با میانجیگری ترکیه میان طرفین صورت گرفته است.<br />اهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل گفته است که نمایندگان دو کشور هم اکنون در ترکیه به سر می برند.<br />ولید معلم، وزیر امور خارجه سوریه نیز گفت اسرائیل با خروج از بلندی های جولان موافقت کرده است. اسرائیل واکنشی به این سخن نشان نداده است.<br />خبرنگار بی بی سی در بیت المقدس می گوید که مخالفان آقای اولمرت بر این باورند که نخست وزیر اسرائیل برای منحرف کردن افکار عمومی از اتهام های فساد مالی، مساله مذاکرات صلح با سوریه را علنی کرده است.<br />آخرین مذاکرات صلح دو کشور از دسامبر ۱۹۹۹ تا ژانویه ۲۰۰۰ برگزار شد. این مذاکرات در سال ۲۰۰۰ به دنبال عدم حل مساله بلندی های جولان، با بن بست مواجه شد.<br />مارک رگف، سخنگوی اهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل امروز گفت که دو طرف خاطرنشان کرده اند که خواهان مذاکره جدی برای رسیدن به یک صلح کامل هستند.<br />ماه گذشته (آوریل) ترکیه یک رشته فعالیت های میانجیگرایانه میان سوریه و اسرائیل انجام داد و رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه به همین منظور به دمشق سفر کرد.<br />سوریه و اسرائیل طی ماه های اخیر از تمایل خود برای صلح سخن گفته اند. اسرائیل خواهان آن است که سوریه حمایت های خود را از گروه های شبه نظامی فلسطینی و لبنانی قطع کند. سوریه نیز آغاز مذاکرات صلح را تنها در صورت بازگرداندن بلندی های جولان میسر دانسته است.<br />اهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل پیشتر گفته بود که او تمایل به صلح با سوریه دارد و هم اسرائیل و هم سوریه می دانند که کشور مقابل چه انتظاراتی دارد.<br />جیمی کارتر، رئیس جمهور پیشین آمریکا به دنبال دیدار اخیر خود از خاورمیانه گفته بود که عمده اختلافات میان دو کشور حل شده و تنها مشکل عمده این است که اسرائیل تمایلی ندارد گفتگوهای صلح را علنی کند اما سوریه می گوید که این مذاکرات نباید محرمانه باشند.<br />اسرائیل و سوریه به صورت رسمی در حال جنگ به سر می برند و اسرائیل از سال ۱۹۶۷ بلندی های جولان را که متعلق به سوریه است در اشغال خود دارد.<br />اسرائیل در سال ۱۹۸۱ بلندی های جولان را به خاک خود ضمیمه کرد، امری که از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته نشده است.<br /></span><span style="font-size:130%;">ایده بازگرداندن بلندی های جولان در اسرائیل مخالفان فراوانی دارد</span></div><div align="right"><span style="font-size:130%;">مطالب مرتبط</span></div><div align="right"><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/05/080521_an-syria-israel.shtml">اسرائیل مذاکره با سوریه را تائید کرد</a><br /> مه, 2008 صفحه نخست<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/04/080426_an-syria-turkey-israel.shtml">ترکیه میان سوریه و اسرائیل میانجیگری میکند</a><br /> آوريل, 2008 صفحه نخست<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/04/080423_an-syria-golan.shtml">'اسرائیل آماده بازگرداندن جولان به سوریه است'</a><br /> آوريل, 2008 صفحه نخست<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/09/070918_an-syria-peres.shtml">شیمون پرز: تنش با سوریه به پایان رسیده است</a><br /> سپتامبر, 2007 صفحه نخست<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/07/070710_an-israel-syria.shtml">آمادگی اهود اولمرت برای دیدار با بشار اسد</a><br /> ژوئيه, 2007 صفحه نخست<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/06/070609_an-syria-israel.shtml">تائید ارسال پیام از سوی اسرائیل به سوریه</a><br /> ژوئن, 2007 صفحه نخست<br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/06/070606_an-olmert-syria.shtml">اولمرت: نمی خواهیم با سوریه بجنگیم</a><br /> ژوئن, 2007 صفحه نخست</div><div align="right"><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/04/080427_bd-az-syria-turkey-israel.shtml"></a><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/04/080427_bd-az-syria-turkey-israel.shtml">سوریه و اسرائیل</a>میانجی گری ترکیه و نقش آمریکا<br /><br /><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/09/070911_an-az-syria-israel.shtml"></a><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/09/070911_an-az-syria-israel.shtml">سکوت مرموز اعراب </a>پیام اسرائیل با نقض حریم هوایی سوریه<br /><br /><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/06/070609_an-az-syria-israel.shtml"></a><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/06/070609_an-az-syria-israel.shtml">پیام محرمانه </a>بشار اسد با اسرائیل مذاکره می کند؟<br /><br /><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/04/070425_an-syria-iran.shtml"></a><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/04/070425_an-syria-iran.shtml">از دیگر رسانه ها</a>'سوریه با ایران فرق دارد'<br /> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-71607884463413436332008-05-03T02:47:00.000-07:002008-05-03T02:57:13.332-07:00هتلر وکار نامه هایش<div align="right">جمعه 02 مه 2008 - 13 اردیبهشت 1387<br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">آخرین بازمانده نقشه ترورهیتلردرگذ شت</span><br /><br /><br /><span style="font-size:130%;">فیلیپ فن بوسلاگر، آخرین نفر از گروه افسران ارتش آلمان که در ترور نافرجام هیتلر شرکت داشت در سن 90 سالگی در آلما ن درگذ شت.<br />وزیر دفاع و رهبران احزاب سیاسی شرکت این افسر را در نقشه قتل هیتلر سرمشق آزاد اندیشی و دفاع از انسانیت نامیدند.<br />کورت بک، رهبر حزب سوسیال دمکرات آلمان، در یک نامه تسلیت خطاب به همسر فیلیپ فن بوسلاگر، او را از افسران جنبش مقاومت در برابر دیکتاتور و یک سرمشق نامید.<br />فن بوسلاگر، افسر ارتش آلمان که در دوران تسلط نازیها مخالف دیکتاتوری آن زمان بود و بطور پنهانی با گروهی از افسران مخالف هفکری و همکاری داشت در سن 90 سالگی در شهرآلتنار واقع در نزدیکی بن در گذشت.<br />یکی از اقدامات "متهورانه" این افسر دوران دیکتاتوری ناسیونال سوسیالیست ها در آلمان و نیز در اثنای جنگ دوم جهانی، مشارکت در نقشه قتل "پیشوا" بود.<br />فیلیپ فن بوسلاگر همراه با گروهی از افسران مقاومت به سرپرستی کلاوس شنک فن اشتاوفنبرگ ، نقشه قتل هیتلر را طرح کردند و با اینکه این نقشه در روز 20 ژوئیه 1944 با انفجار بمبی در یک نشست نظامی برای بررسی اوضاع جنگ که هیتلر درآن حضور داشت به مرحله عمل رسید ولی هیتلر از آن جان سالم بدر برد.<br />تیرباران افسران شرکت کننده در سوء قصد<br />اشتاوفنبرگ، افسری که بمب را در کیف خود جای داده وهنگام شرکت در جلسه آنرا نزدیک هیتلر قرار داد ه بود بدنبال نافرجام ماندن ترور هیتلر، بازداشت و همراه با گروهی از افسران دیگر تیرباران شدند.<br />افسرانی که به اتهام شرکت در " توطئه قتل پیشوا " بازداشت، شکنجه و تیرباران شدند در جریان بازجوئی ها حاضر به افشای نام کسی که بمب را تهیه کرده بود نشدند و در نتیجه بوسلاگر، که تهیه کننده بمب بود به چنگ ماموران اس اس نیفتاد و پس از پایان جنگ و شکست نظام نازیها توانست با برخورداری از احترام به کار و زندگی خود ادامه دهد.<br />آقای بوسلاگر تا پایان عمر خود با سفر به نقاط مختلف آلمان به سخنرانی درباره جنایات نازیها و شرکت در امور نیکوکاری اشتغال داشت.<br />طبق گفته او افسرانی که تصمیم به از میان بردن هیتلر گرفته بودند از برنامه قتل عام یهودیان و طرح هلوکاست اطلاع یافتند و تحت تاثیر وجدان آگاه خود راه مقاومت و نابودی هیتلر را انتخاب کردند.<br />یکی از زمینه های فعالیت این آخرین افسر بازمانده از افسران تدارک ترور نافرجام هیتلر، سخنرانی در مدارس بمنظور افشای محتوای غیر انسانی و ویرانگرایانه رژیم هیتلر بود.<br />فرانس یوزف یونگ ، وزیر دفاع آلمان گفت آقای بوسلاگر بعنوان یک افسر با شهامت علیه یک نظام ناحق و ضد آزادی قیام کرد .<br />بیست ژوئیه 1944 در تاریخ آلمان<br />بیست ژوئیه 1944 که همان روز ترور نافرجان هیتلر است، در تاریخ بعد از جنگ دوم جهانی نقش مهمی دارد و همه ساله در روز 20 ژوئیه مراسم بزرگی به این مناسبت در آلمان برگزار می شود و مقام های سیاسی نظامی و احزاب آلمان از این روز بعنوان نمونه روشنی از مخالفت بسیاری از نظامیان علیه اعمال فاشیستی نظام ناسیونال سوسیالیست ها و تنفر از شخص هیتلر یاد می کنند.<br />روزنامه ها و رسانه های آلمان با استفاده از این مناسبت و بویژه با یاد آوری شخصیت و مبارزات فن اشتاوفنبرگ که شخصا اجرای ترور را در سالنی که هیتلر حضور داشت برعهده گرفت، مقالات مفصلی درباره جنایات دوران هیتلر و مسائل جنگ دوم جهانی انتشار می دهند.مطالب مرتبط<br /></span><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2005/08/050826_ag-hitler_pics-gallery.shtml"></a><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2005/08/050826_ag-hitler_pics-gallery.shtml"><span style="font-size:130%;">آلبوم عکس</span></a><span style="font-size:130%;"> مجموعه ای از عکسهای آدولف هيتلر<br /><br /><br /></span><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2005/04/050429_aa_hitler.shtml"></a><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2005/04/050429_aa_hitler.shtml"><span style="font-size:130%;">سالگرد</span></a><span style="font-size:130%;"> شصت سا ل از خودکشی هيتلر گذشت<br /><br /><br /></span><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2005/04/050419_aa_downfall.shtml"></a><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2005/04/050419_aa_downfall.shtml"><span style="font-size:130%;">نقد فيلم</span></a><span style="font-size:130%;"> سقوط: تصويری از جنون خودکامگی</span></div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-83125172014413700612008-04-19T13:05:00.000-07:002008-04-19T13:27:54.070-07:00مفاهیم وحدت وچند مقولۀ دیگر<div align="right"><br /><span style="font-size:130%;color:#3333ff;">سید احمد شاه دولتی فاریابی</span></div><div align="right"><span style="font-size:85%;color:#ff0000;">-------------------</span></div><div align="right"><span style="color:#009900;"><span style="color:#3333ff;">تاریخ 18 / 4 / 2008 میلادی</span><strong> </strong></span></div><div align="right"><span style="font-size:180%;color:#009900;"><strong></strong></span></div><div align="right"><strong><span style="font-size:180%;color:#3333ff;">مفاهیم وحد ت ، وحدت ملی وچند مقولۀ دیگر</span></strong><br /><span style="color:#ff0000;"></span><br /><br /><span style="font-size:130%;"><span style="color:#ff0000;">مقولۀ وحد ت</span> ازلحاظ علمی وفلسفی زیردوعنوان مجزا ازهم تحت مطالعه قرار میگیرند (وحدت اورگا نیک ، وحد ت غیراورگانیک میکا نیک» وحد ت اورگانیک دارای اجزای متعددی است که با خصلت متفا وت به شکل طبیعی پدید می آیند مانند حبوبات ، میوه جا ت وسبزیجا ت که بعضی ویتامین ها ومنرا ل ها درساختاروشکل گیری آنها ترکیب شده وآنها را حا وی طعم گونا گون گردانیده است وبعضاً اشیا واجناس مورد ضرورت انسان ها با مد د گیری ازفارمول ها ی علمی وتعا ملات شیمیا ئی پدید آورده شده است مثلا گفته میشود درکشورهای جهان چهل هزارنوع موا د شیما ئی( کیما وی) وجود دارد که سی وپنج هزار نوع آن تنها درقارۀ اروپا است که درترکیب وساخت وسازاشیای کارآمد بصورت اورگانیک مورد کاربرد دارد .<br /><span style="color:#ff0000;">وحدت غیراورگانیک</span> یا میکا نیک که بعضی ها میخا نیکی نیزمیگویند عبارت ازبهم پیو ند داده شدن چند پدیدۀ مادی است که درنتیجۀ تا ثیرگذاری عاملی صورت میگیرد که این عامل میتواند طبیعی وبی هدف باشد ومیتواند غیرطبیعی وهدفمند باشد مثلا زمانیکه آتشفشان درمنطقه یی فعال گردد لاوه ومذاب فوران کرد ۀ آن به هرجانبی که سیلان می یا بد بیدون هدف به حالت طبیعی ، با عث بهم پیوستگی تمام اشیای نا متجا نس مسیرش مثل سنگ ، خشت ، آهن وامثال آ ن میگرد د که با<br />گذ شت ده ها سال نیز وقتی ملاحظه میگرد د که خشت ، سنگ وآهن ماهیت اصلی خود را مانند گذشته حفظ کرده با یک دیگری به تحلیل نرفته وترکیب نشده است همچنان سرهم بندی کردن مقداری ازخشت وسنگ وچوب وشیشه وآهن برای ساختن یک خانه ویا کاربرد خشت وسایر اجناس برای احداث سرک وامثال آن همه بیا نگروحدت غیراورگانیک آنها است ، وحدت که به مفهوم یکی شدن وخصلت مشترک پیدا کردن است ازلحاظ احکام شریعت اسلامی این خصلت مشترک ، داشتن ایمان وایقان به خدا وپیروی ازاوامراو وفرستادۀ او(پیامبر) تعبیرشده است .<br />وحدت اورگانیک نیزانواع واقسام زیاد دارد اینجا ازدید گاه سیاسی به دوقسم آن اشاره وتبصره میگرد د :<br /><span style="color:#ff0000;">نخست :</span>بهم پیوستگی دایمی اقوام ساکن دریک کشورمستقل که درنتیجۀ رشد مناسبا ت اجتماعی درتمام عرصه ها دارای منافع مشترک ومتساو ی الحقوق شده باشند بنام وحدت اورگانیک یا وحدت ملی یاد میگردد زیرا عا مل تحکیم کنندۀ وحد ت اورگانیک مشارکت درامورسیاسی کشور، درارای منافع مشترک ومتسا وی الحقوق بودن اقوام ونژاد های ساکن یک کشوراست بناءً تا زمانیکه دریک کشور، ملت به مفهوم واقعی آن تشکیل نگردیده باشد نمیتوان ازوحدت ملی یا وحدت اورگانیک اقوام سخن بمیان آورد .<br /><span style="color:#ff0000;">دو م :</span> وحدت اورکانیک بین احزاب وسازمانهای سیاسی : شرط اساسی وحدت اورگانیک دربین احزاب سیاسی ، داشتن رهبری مشترک با هدف معین سیاسی وستراتیژیک ، هم آهنگ بودن محتوای مرام نامه واساس نامه ،آماده گی استفاده ازتا کتیک های معینی که وقتاً فوقتاً مطابق به تغیر شرایط حاکم برجامعه تغیرمیکند میباشد که این سه شرط ، حلقۀ اساسی وعامل عمدۀ حفظ تامین وحدت اورکانیک وحفظ حیا تی یک حزب سیاسی تلقی میگردد که فقدان این حلقات ویا ازکارآفتادن یک ازان ها سبب لنگش درروند سیاسی حزب میشود که اگر این نقیصه اصلاح نگردد میتواند انگیزه یی برای انشعاب وچند پارچگی آن شود .<br /><span style="color:#ff0000;">وحدت اورگانیک</span> بین فرکسیون های مختلف فرا روینده ازیک حزب درجامعه ، درصورتیکه رهبران فرکسیون ها برای کامپرومایزوگذشت سیاسی دربرابرهم آما ده گی داشته باشند بهتروزود ترمیتواند صورت بگیرد درغیر آن بگو مگو ها ی سیاسی درحیطۀ لفاظی وحرافی باقیمانده عملاً تحول ورویدادی درهیچ زمینه رخ نمیدهد ، این فرکسیونها که عمری درپهلوی هم علیه نا بسا مانی های کشورشان مبارزه کرده اند درصورت نرسیدن به وحدت اورگانیک به آسانی میتوانند برای رسیدن به یک هدف معین سیاسی ، اتحاد سیا سی ویا جبهه تشکیل دهند ، د رتشکیل اتحا د سیا سی یا جبهه مهمترین عنصر، اتفاق نظر داشتن به هدف معین سیاسی بین شرکت کننده های آن میباشد که هریک ازسازمانها بخاطرانجام عمل عادلانه با درنظر داشت کمیت اعضای هرعضو جبهه واتحاد سیاسی کادرهای ورزیده وبرجسته خویش را به هیئت رهبری آن می گمارند وجزئیات اجرااتی را که پس ازتشکیل اتحاد سیاسی یا جبهه صورت میگیرد بشمول تصمیم گیری های مشترک ازسوی رهبرا ن جبهه درپلاتفورم مشترک سیاسی درج وامضا مینمایند واین پلاتفورم حیثیت برنامۀ عمل وتعین کنندۀ وظایف آنها درقبال امورمربوط به جبهه محسوب میگردد واعضای جبهه درامورحزبی خویش مطابق حکم مرام نامه واساس نامۀ خود میتوانند عمل بکنند اما مواردی دراساس نامه وبرنامۀ ایشان وجود داشته باشد که با مواد مندرج درپلاتفورم جبهه تج کند ودرتضاد قراربگیرد احزاب سیاسی شامل درجبهه میتوانند مطابق معیارهای سنجیده شده دراساس نامۀ شان ، موقتاً آنرا به حالت تعلیق درآورند ومواد مندرج پلاتفورم جبهه را مخدوش نکنند .<br /><span style="color:#ff0000;">انگیزه</span><span style="color:#ff0000;"> های پیوستن ها وجدا شدن</span> های سازمان های سیاسی موجود درصحنۀ یک کشور، نما یا نگروجود بحران ومتحول بودن اوضاع حاکم درکشورمحسوب میگردد ازهمین سبب وقتی جبهه سیاسی ویا غیرسیاسی درشرایط خاص یک کشوربرای رسیدن به اهداف آرمانی اش بوجود می آید درصورت تغیرشرایط عینی جامعه که امید دست یافتن به آن هدف ، تعبیردیگر پیدا میکند جبهه جذابیت قبلی خود را ازد ست میدهد ، درچنین مواقعی بسا ممکن است اتفا ق بیا فتد که رهبران جبهه درتعین اهداف دیگربا تاکتیک دیگرنسبت نبود هم آهنگی درتحلیل های سیاسی وارزیابی از نیروی های مخالف وعدم توانائی کافی وقنا عت بخش دردیا گونیستیک نیرو های با لقوه وبا لفعل و هواداران خود ومخا لفان خود به توافق نرسند که همۀ اینگونه عوامل دست بدست هم داده با عث متلاش شدن جبهه قبلی گردیده وتشکل مجد د جبهه با گروه دیگروشرایط دیگرواهداف دیگرصورت میگیرد .<br /><span style="color:#ff0000;">وحدت ملی :</span> قبل ازتشکیل ملت دریک کشورازوحدت ملی صحبت کردن ازلحاظ تیوری سیاسی نا درست است اما د رزمان تحت فشارقرارگرفتن ، اقوام ونژاد های مختلف ساکنین یک کشورازسوی مها جم خارجی ویا حکمرانهای داخلی باهم یکجا شده علیه آنها واکنش دسته جمعی به شکل دفا عی نشان میدهند که این گونه حرکت درحقیقت همبستگی اقوام مختلف برا ی برطرف نمودن فشارهای وارده است که ازخود نشان میدهند ، بعضی ها این عمل را اتحاد ملی وهمبستگی ملی میگویند که به هیچ صورت مفهوم وحدت ملی را نمی رسا ند زیرا وحدت ملی شکل یکجا شد ن وبهم پیوستگی دایمی اقوام براساس داشتن مشترکات گوناگون سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ویا داشتن منافع مشترک درتمام عرصه ها بحیث افراد متساوی الحقوق میبا شد که زیرفرمان یک دولت مستقل زنده گی مینمایند که میتوان اینگونه وحدت ملی را وحدت اورگانیک ملی<br />نا مید ، چنانچه تذکاریافت درکشوری که مناسبات ملی وجود نداشته خواست ها ی ساکنین به شکل گروهی وقومی طرح و ازهم متفاوت بوده ومتساوی الحقوق بودن اقوام ونژاد های ساکن درکشورعملاً وجود نداشته باشد ازوحدت ملی سخن گفتن ازطرف هرشخصی که باشد جنبۀ دیما گوژیک وعوام فریبی دارد .<br />وحدت ملی که ازدید گاه جامعۀ مدنی ومدرنیزم دارای معنی ومفهوم سیاسی است دانشمندان اسلام متحد بودن مسلمان هارا وحدت ملی <span style="color:#ff0000;">(وحدت ملت اسلام )</span> تلقی مینما یند وبعضی ازمذهبیون که ازمفهوم سیاسی وحدت ملی مطلع نیستند با آوردن آیات وحدیث وتفسیر نمودن آنها کوشش مینمایند وحدت دینی ومذهبی را که ریشه دریکتا پرستی وباورهای عقیدتی مردم دارد بجای وحدت ملی جا بزنند ، اینگونه مغالطه کاری ها خصوصا ازطرف عالمان مذهبی که درکشورهای مسلمان غیرسیکولار<br />وغیر دموکراتیک آموزش دیده باشند بیشتربه مشا هده میرسد ، مبلغان وابسته به اینگونه دولت هابخاطر فریب اذهان توده هاوسردرگم کردن نسل های روینده وبا لنده ، به مغالطه کاری ها وتیوریزه نمودن یک سلسله مسایل اجتماعی وسیاسی می پردازند و آنرا با رنگ دینی ومذهبی می آلایند ویا به اصطلاح به مسایل سیاسی لباس مذهبی می پوشانند تا جهات سیاسی آنرا مخفی نگهدارند .<br />جا معۀ افغانستان که منبع فعالیت های نا سیو نالیستی ، سکتا ریستی ، پولیتیکل مونوپولیزم ، مونو پول اتنی سیستم و امثال آن میباشد تمام مبارزان سیاسی را ازاهداف عالی که ملت سازی وفراهم نمودن شرایط سیاسی آن است دورساخته درتقابل با همد یگرقرار داده است نا توانی روشنفکران ومبارزان سیاسی درخروج ازدایرۀ تنگ نژاد گرائی ، منطقه پرستی ، پیروی ازسیاست تک قدرتی وچسپیدن به خیزش تک قومی ، عدم بلوغ سیاسی آنها را نشان میدهد که تداوم این وضع درافغانستان وهرکشور دارای شرایط همگون به آنرا ازپیشرفت ورفتن بسوی نیشنل با لد ینگ ، وحدت ملی و اعماردولت ملی و د مو کراتیک مانع میشود ، هنوز دانشمندان وابسته به منا بع غرض ومرض درافغانستان درمورد تعریف وحدت ملی اگرومگر های زیادی را ازطریق رسانه ها به خورد مردم میدهند وطوری وانمود میسازند که گویا مقولۀ وحدت ملی آن قدرغامض وپیچ ودرچیچ است که مفهوم واقعی آنرا ازاین پیچ درپیچ ها بیرون آوردن کارنهایت دشواراست درحالیکه مفهوم وحدت ملی یا وحدت سیاسی دریک کشورآن طوریکه گفته شد نزد آگاهان امورسیاسی و فعالین سیاسی هیچگونه غامضیت ندارد .<br />بعضی ها که شم سیاسی قوی ندارند مانند هرآدم عادی حتی یک قوم را ملت میگویند مثل ملت پشتون ، ملت اوزبیک ، ملت هزاره ، ملت تاجیک وامثال آن ، اینگونه برخورد ها حتی درخارج از افغانستان نیزرواج دارد مثلا درکشورهای آسیای میانه<br />یهود ان را (میده ملت) میگویند که معنای ملت کوچک را ا فا د ه مینماید وپشتون ها را افغان ملت میگویند .<br />یک قوم را ملت گفتن ها عمیقاً با ریشه های ناسیونالیزم رابطۀ محکم دارد که درقرون گذشته دراروپا وقاره های د یگربحیث یک تیوری نا سیو نا لیستی عرض وجود کرده بود که برای مترقی نشان دادن این تیوری ، طراحان آن تمام اقوام مسکون دریک محدودۀ جغرافیا ئی که زیر فرمان یک امپرا تور ، یا شاه مطلقه قرار داشتند ملت نام گذاشته بودند درحالیکه این اقوام حتی ازمشارکت سیاسی ومتسا وی الحقوق بودن وازسایرجزئیات مشروط به ملت شدن محروم بودند ، واینکه پس ازرویکار آمدن آل یحی وپیریزی سیستم شاهی مطلقه درافغانستان که اقوام وقبایل ، ملت یاد شده وهمبستگی قبایل دردفاع ازسلطنت وخاندان شاهی بنا م وحدت ملی ، وخواست قبایل بنام خواست ملت تبلیغ گردیده است مبتنی برهمان طرح تیوری ناسیونا لیزم قرون گذشته است که ازدهۀ اول قرن 18میلادی دراروپا مروج بود، تیوری ناسیولیستی دردهۀ چهارم قرن بیستم بحیث یک ایدۀ مخرب وجنگ افروزشناخته شده بعد ازشکست هتلرناسیو نالیزم وفاشیزم به صفت اندیشۀ مخرب مطرود ومحکوم گردید ه است .<br />اکنون که نسل جوان وبالندۀ افغانستان نسبت به هرزمان دیگرپرتلاش شده اند با درک مفاهیم واقعی هرمقولۀ سیاسی وفلسفی وشرایط انطباقی وغیرانطباقی هرگونه تیوری را درکشورشان تا حدی درک مینما یند وطبیعی است که با درک درست مسایل داغ کشوردنباله رو ا ندیشه ها وتیوری های منسوخ ومطرود با خاصیت دنبا له روی حرکت نمیکنند .<br />چندی پیش دریک میزگرد که ازطرف بی بی سی گرداننده گی میشد سه نفربنام نخبه های سیاسی دعوت شده بود ند تا درمحورمقولۀ منافع ملی صحبت نمایند یکی ازآنها که درمقام بلند دولتی وظیف داربود ضمن گفتاردربارۀ منا فع ملی که طبق تیوری ناسیونا لیستی منسوخ شده ، قبایل مرزی افغانستان با پاکستان را مد نظر داشت گفت( وجود مدا خلات خارجی برضد منافع ملی افغانستان است ) چنین مطلب ازطرف گروه طالبا ن وگلب الدین بارها تکرارشده است اما تکرار آن توسط یک مقام ارشد دولتی که معلوم نیست پیرو کدام خط سیاسی است خجا لت آوراست زیرا چنین شخصی که طرح های عملی نشدۀ مخالفان مسلح را که برای سرنگونی دولت موجوده جنگ وخونریزی را برا ه انداخته اند تکرارمیکند مربوط به نافهمی وکم معلوماتی وی نیست بلکه نشانۀ همفکری او با دشمنان دولت ومغرضانه عمل کردن آن است .( والسلام</span> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-35434558410502982392008-04-10T11:58:00.000-07:002008-04-11T06:35:57.320-07:00سیما سمر نامزد کمیساری درملل متحد<div align="right"><br />بی بی سی : پنج شنبه 10 آوريل 2008 - 22 فروردین 1387<br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>سیما سمر به کمیساری سازمان ملل متحد نا مزد شده است</strong></span><br />دولت افغانستان، سیما سمر، رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر این کشور را برای احراز پست کمیسر عالی سازمان ملل متحد در امور <span style="font-size:130%;">حقوق بشر نامزد کرده است.<br />در اعلامیه ای که وزارت خارجه افغانستان منتشر کرده آمده است که انتخاب خانم سمر در این مقام، "انتخاب بی نهایت شایسته خواهد بود."<br />سيما سمر در سال 1957 ميلادی در ولايت غزنی افغانستان به دنيا آمد و تحصيلات خود را در رشته پزشکی در دانشگاه کابل به پايان رساند.<br />او از سال 1984 تا 2002 ميلادی، زمانی که افغانستان درگير جنگ بود، در خارج از اين کشور اقامت داشت و در عرصه های اجتماعی به پناهجويان افغان در کشورهای خارجی کمک می کرد.<br />پس از فروپاشی حکومت طالبان در افغانستان، گروههای افغان شرکت کننده در اجلاس بن و سازمان ملل متحد سيما سمر را در دسامبر سال 2002 ميلادی به معاونت رئيس دولت و سپس، نخستين وزير امور زنان افغانستان برگزيدند.<br />خانم سمر بعد از پايان کار دولت موقت افغانستان به رياست کميسيون مستقل حقوق بشر اين کشور منصوب شد.<br />او حالا در عین زمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در سودان است.<br />خانم سمر تا حالا دهها جایزه بین المللی در عرصه فعالیت های حقوق بشری از آن خود کرده است.<br />وزارت خارجه افغانستان در اعلامیه خود از "کشورهای دوست" تقاضا کرده که از نامزدی خانم سمر برای احراز پست کمیسر عالی سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر حمایت کنند.<br />از سال 2004 میلادی تا حالا، لوئیز آربور از کشور کانادا در این پست کار کرده است.<br /></span><span style="color:#ff0000;"><strong>مطالب مرتبط</strong></span> <a href="http://www.bbc.co.uk/go/persian/int/story/finallink/-/persian/afghanistan/"><span style="font-size:130%;"></span></a><br /><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/story/2007/09/070903_k-ram-af-hr-activities.shtml">پنج سال کار: کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان </a></div><div align="right"></div><div align="right"><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/story/2005/07/050730_v-afghan-samar-sudan.shtml">سيما سمر گزارشگر ويژه حقوق بشر در سودان شد</a></div><div align="right"></div><div align="right"><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/story/2005/12/051212_v-afghan-humanrights-samar.shtml">سيما سمر: 'هنوز کارهای زيادی باقيست' </a></div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-354362164929788202008-04-03T09:48:00.000-07:002008-04-03T10:05:03.185-07:00خصوصیات راکت های سپر دفاعی<div align="right"><br />17:38 گرينويچ - چهارشنبه 13 ژوئن 2007 - 23 خرداد 1386<br /><span style="color:#009900;">ماهان کاوه روزنامه نگار</span><br /><span style="font-size:180%;color:#ff0000;"><strong>از جنگ ستارگان تا نابودی دو معاهده</strong></span><br /><span style="font-size:130%;">طرح دفاع استراتژیک یا جنگ ستارگان در سال ۱۹۸۳ توسط رونالد ریگان، رئیس جمهوری وقت ایالات متحده مطرح شد و تعجب محافل علمی و سیاسی را برانگیخت.<br />شمار زیادی از دانشمندان معتقد بودند رهگیرهای مستقر در فضا نمی توانند سپری غیرقابل نفوذ ایجاد کنند و البته دیپلمات ها می گفتند این برنامه ثبات عصر جنگ سرد را با مشکل روبرو می کند.<br />به علاوه متخصصان آمریکایی در همان زمان اعلام کردند که دشمن به راحتی می تواند یا پرتاب موشک های اضافی یا حتی "تله" های ارزان قیمت این سیستم های محدود و گران را ناکارآمد کند.<br />اما شاید فعلا مهم ترین پیامد سیستم دفاع موشکی آمریکا قربانی شدن دو معاهده مهم کنترل تسلیحاتی باشد.<br />در سال ۱۹۷۲ آمریکا و اتحاد شوروی، قرارداد منع تولید موشکهای ضد بالستیک (ABM) را امضا کرده بودند و بر اساس آن اجازه داشتند فقط یک سامانه ضد موشکی برای مقابله با شلیک موشکهای بالستیک تاسیس کنند . این سامانه شامل حداکثر ۱۰۰ سیستم رهگیر و تاسیسات راداری بود . سامانه های دو کشور در ایالت داکوتای جنوبی در آمریکا و اطراف مسکو در شوروی مستقر شدند .<br />این پیمان به توازن استراتژیک میان دو ابرقدرت منجر شد چون آنها را از دستیابی به توانایی ایمن سازی در مقابل حمله متقابل اتمی باز می داشت .<br />اما در دسامبر ۲۰۰۱ جورج بوش خروج یکجانبه از این پیمان را اعلام کرد تا "طرح دفاع ملی موشکی" را اجرا کند. روزنامه های آمریکایی سیستم دفاع موشکی جورج بوش را "پسران جنگ ستارگان" ریگان نام گذاشته اند.<br />با این حال فقط پیمان منع تولید موشکهای ضد بالستیک قربانی تصمیم بوش نشد. پوتین دو ماه پیش طی یک سخنرانی اعلام کرد که دیگر به تعهدات خود در "پیمان نیروهای متعارف در اروپا" پایبند نخواهد بود.<br />این پیمان در سال ۱۹۹۰ میان سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و کشورهای عضو پیمان ورشو در اروپای شرقی با هدف کنترل تسلیحاتی بسته شد. طبق پیمان نیروهای متعارف، شمار تانک های زرهی، توپخانه سنگین و جنگنده های دو طرف از حد بخصوصی تجاوز نمی کرد.<br />۴ مرحله تا پایان<br />منحنی مسیر یک موشک بالستیک قاره پیما را می توان به چهار مرحله تقسیم کرد. اولین مرحله، فاز پرتاب است که ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلومتر اول حرکت موشک را در بر می گیرد.<br />این فاز در موشک های با سوخت جامد تا ۳ دقیقه و در موشک هایی با سوخت مایع تا ۵ دقیقه طول می کشد. موشک در پایان این مرحله شامل کلاهک هسته ای، سیستم کنترل، موتورهای کوچک و وسایلی است که برای کمک به نفوذ در سیستم دفاعی دشمن طراحی شده اند. صدها هزار قطعه کوچک تولید پارازیت در موشک جاسازی شده اند تا سیستم راداری دشمن مختل شوند.<br />در فاز دوم که توسط سیستم کنترل برنامه ریزی می شود کلاهک ها تک تک به سمت هدف پرتاب می شوند. هر موشک عموما میان ۳۰ تا ۴۰ کلاهک حمل می کند.<br />در فاز سوم موشک که تمامی کلاهک های واقعی و قلابی خود را پرتاب کرده، در ارتفاع ۱۲۰۰ کیلومتری به حرکت ادامه می دهد. زمان این مرحله بین ۱۵ تا ۲۰ دقیقه است.<br />فاز چهارم، آخرین و کوتاه ترین مرحله است و کمتر از یک دقیقه طول می کشد. بقایای موشک با سرعت ۷کیلومتر بر ثانیه وارد جو می شوند و بالاخره از بین می روند.<br />بهترین شزمان برای هدف قرار دادن یک موشک بالستیک هما محل پرتاب موشک با سوخت مایع (یا ۳۰۰ کیلومتری موشک با سوخت جامد) مستقر ن مرحله اول یا فاز پرتاب است. اما این تنها در صورتی رخ می دهد که سیستم دفاع موشکی در کمتر از ۵۰۰ کیلومتریشده باشد</span>.</div><div align="right"><span style="color:#ff0000;"><strong>لینگ اصلی باتصویر راکت --></strong> <strong> </strong></span><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/06/070613_an-missile-system.shtml"><strong><span style="color:#ff0000;">دفاع موشکی </span></strong></a><strong><span style="color:#ff0000;">موشک های بالستیک قاره پیما</span></strong> </div><div align="right"><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/04/080402_wmt-bush-nato.shtml"><span style="color:#ff0000;"><strong>سفر بوش به رومانی برای نشست سران ناتو</strong></span> </a></div><div align="right"><a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/04/080402_an-bush-iran-missile-nato.shtml"><span style="color:#ff0000;"><strong>نشست رسمی ناتو در بخارست گشایش یافت</strong></span></a> </div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-22469456.post-60398562723635292852008-03-27T11:48:00.000-07:002008-03-27T12:14:44.987-07:00گزارش وزارت خارجۀ امریکا دربارۀ نقض حقوق بشر درافغانستان<div align="right"><br /><strong><span style="color:#ff0000;"><span style="font-size:180%;"><span style="font-size:130%;color:#333333;">وضع حقوق بشر در افغانستان</span> - </span><br /></span></strong>18/03/2008<br /><strong><span style="font-size:180%;color:#ff0000;">گزارش وزارت خارجه امریکا</span>: حکومت و يا نمايندگان آن، به کشتار هاي مستبدانه و غير قانوني دست ميزنند.اخيرا وزارت خارجه</strong><span style="font-size:130%;"> امريکا، گزارش سالانه خود را در مورد وضع حقوق بشر در جهان، به نشر رسانيد. در گزارش وزارت خارجه امريکا آمده است که ادامه شورش مرگبار، ضعف اداري و موسسات سنتي و عنعنوي، فساد داري، قاچاق مواد مخدرو ميراث دو نيم دهه جنگ، عللي است که مانع بهبود وضع حقوق بشر در افغانستان شده است.<br />در گزارش علاوه شده که مشکلات حقوق بشر در افغانستان ادامه دارد، بشمول کشتار هاي بدون محاکمه، شکنجه، شرايط خراب زندان ها، معافيت از مجازات مامورين بلند پايه، محدوديت هاي روز افزون بر آزادي مطبوعات، محدوديت ها بر آزادي هاي مذهبي، خشونت و تبعيض اجتماعي عليه زنان و اقليت ها، قاچاق انسانها، تجاوز بر حقوق کارگران و استخدام اطفال براي کار.<br />در حاليکه مقامات ملکي بطور عموم کنترول موثر بر قواي امنيتي دارند، مواردي وجود داشته است که اعضاي قواي امنيتي مستقلانه و بدون اجازه حکومت، عمل کرده اند.<br />در گزارش وزارت خارجه امريکا در ارتباط به احترام به حقوق بشر در افغانستان گفته شده است که به اساس گزارش هاي متعدد، حکومت و يا نمايندگان آن، به کشتار هاي مستبدانه و غير قانوني دست ميزنند.<br />قلت پوليس تربيه ديده، زير بناي نا چيز و مواصلات معدود، و يک نظام ضعيف عدلي، در راه تحقيقات در مورد اقدامات غير قانوني یک مانعه بوده و از ثبت و شمارش موثق وقايا، جلو گيري ميکند.<br />علاوتا، در جريان جنگ ها، تلفات افراد ملکي، کشتار هاي شخصيت ها تو سط عناصر مرموز و کشتار هاي ناشي از انگيزه هاي سياسي توسط گروه هاي شورشي در ارتباط به شورش فعلي در سالجاري بوقوع پيوسته است.<br />در گزارش وزارت خارجه امريکا همچنان آمده است که: در نتيجه خشونت هاي دهشت افگنان وابسته به طالبان، القاعده و حزب اسلامي گلبدين حکمتيار، و شورشيان، در سال ۲۰۰۷ یک تعداد زیاد افراد ملکي کشته شدند.<br />در جریان 2007، در اثر خشونت شورشيان بيش از ۶۵۰۰ افراد ملکي و پرسونل نظامي کشته شدند، خشونت ها توسط اين گروه ها شامل افزايش در تعداد حملات دهشت افگني، با استفاده از بم گزاري هاي انتحاري است.<br />در طول يکسال، در اثر خشونت شورشيان بيش از ۶۵۰۰ افراد ملکي و پرسونل نظامي کشته شدند، با مقايسه سال ۲۰۰۶ که در آن بيش از ۱۴۰۰ نفر جان هاي شان را از دست دادند.<br />در طول همين سال ۲۰۰۷، حملات بر قواي امنيتي حکومت، ساز مان هاي بين المللي، کارمندان امداد بين المللي، همکاران محلي آنها، منافع خارجي و اتباع داخلي، افزايش يافت که بعضي سازمان ها را وادار ساخت تا فعاليت هاي انکشافي و يا بشر دوستانه خود را محدود سازند و يا بعضي نواحي کشور را ترک گويند.<br />در گزارش وزارت خارجه امريکا در باره وضع حقوق بشر در افغانستان، خاطر نشان شده که شورشيان ظاهرا کارمندان تيم هاي باز سازي ايالاتي يعني پي ار تي ها، سازمان هاي غير حکومتي يعني انجو ها و قرار دادي ها را بحيث وسيله جلوگيري از مساعي باز سازي و بيرون راندن جامعه امداد بين المللي از کشور، هدف قرار ميدهند.<br />در اختطاف هاي پر سر و صداي کارمندان انجو هاي خارجي، ژورنالست ها و قرار دادي ها، افزايش قابل توجه صورت گرفته است.<br />در گزارش ضمن اشاره به ناپديد شدن اشخاص، علاوه شده است: با وجوديکه قانون اساسي افغانستان اختطاف را منع ميکند، در طول سال، گزارش هاي از ناپديد شدن ها و اختطاف ها که جنايت کاران مرتکب ميشوند، به نشر رسيده است.<br />در بخش شکنجه، ساير مظالم و روش ها و برخورد هاي غير انساني و يا مجازات، در گزارش وزارت خارجه خاطر نشان شده که قانون اساسي افغانستان، همچو اعمال را منع ميکند. اما گزارش ها حاکي از آنست که مامورين حکومتي، مقامات در زندان محلي، قومندان هاي امنيه و رهبران قبايلي، بر حقوق مردم تخطي ميورزند.<br />انجو ها گزارش ميدهند که قواي امنيتي قوه بيش از اندازه را بکار ميبرند، بشمول لت و کوب و شکنجه افراد غير نظامي.<br />در جريان سال، ساز مان هاي حقوق بشر گزارش دادند که مقامات محلي در هرات، هلمند، بدخشنان و ساير محلات به شکنجه و روش نامطلوب با زندانيان ادامه دادند.<br />وزارت خارجه امریکا: زندانيان پيوسته معروض به شکنجه بوده و گزارش هاي رسيده از افراد و سازمان هاي بين المللي حاکي از شکنجه و روش نا مطلوب توسط اداره امنيت ملي است. بتاريخ پانزدهم ماه مارچ سال ۲۰۰۷،منشي عمومي ملل متحد گزارشي را نشر و در آن خاطر نشان ساخته بود که يک قسمت قابل توجه قضاياي روش نا مطلوب و شکنجه، براي بدست آوردن اقرار و اعترافات زندانيان، بکار رفته است.<br />و بتاريخ بيست و يک سبتمبر سال گذشته، يک گزارش ديگر نشر گرديد که در آن گفته شده بود که حکومت بايد اتهامات شکنجه زندانيان را توسط مامورين مخصوصا اداره امنيت ملي، تحقيق کند.<br />در گزارش وزارت خارجه امريکا در مورد حقوق بشر در افغانستان، گفته شده که بتاريخ يازدهم ماه نومبر سال ۲۰۰۷ سازمان عفو بين المللي گزارشي را نشر و در ان گفته شد که زندانيان پيوسته معروض به شکنجه بوده و علاوه شده که گزارش هاي رسيده از افراد و سازمان هاي بين المللي حاکي از شکنجه و روش نا مطلوب توسط اداره امنيت ملي است.<br />گزارش مثال هاي متعديد از تخلف بر حقوق بشر در ولايات مختلف افغانستان، بد رفتاري جنسي در زدندان هاي دولتي ثبت کرده است و علاوه ميدارد که بر اساس گزارش هاي مطبوعاتي طالبان نيز کساني را که به پشتيباني از ائتلاف و قواي حکومتي متهم ميکنند، شکنجه و بعضا به قتل ميرسانند.<br />در گزارش وزارت خارجه امريکا از گزارش ملل متحد نقل قول شده که در بعضي قضايا، که زنداني محلي وجود نداشته، رهبران قبايل، زنان را که مرتکب جرايم شده بودند در زندان شخصي قيد ميکردند و آنها را مجبور ميساختند در شرايط مانند بردگي و بدون دسترسي به قانون بسر ميبردند و آنها را به تجاوز جنسي و جسماني معروض ميساختند <span style="color:#009900;"><strong>نقل ازویب سایت رادیوصدای امریکا</strong></span><br /></span></div>dolatihttp://www.blogger.com/profile/00196022535241151297noreply@blogger.com