Saturday, September 20, 2008

خصومت نژادی وزبانی مانع واقعبینی تاریخی است


سید احمد شاه دولتی فاریابی
خصومت نژادی وزبانی
(قسمت چهارم)

محترم بغلانی نوشته اند :( قبایل زرد پوست صحرانشین«آلتای اورال»ازشرق به قلمرو سامانیان «خراسان»پیهم هجوم می آوردند سرانجام بعد اززمان طولانی سلسلۀ سامانیان را برانداختند و به قدرت رسیده وارد تاریخ شدند ودرماوراالنهر و دیگرشهر های خراسان به سرعت ساکن گردیده درفرهنگ مردمان بومی آمیخته و دیگرگونی یافتند و دوام داربا امیرنشینهای مستقل حکمرانی نمودند اما همۀ امیران و شاهان درقلمرو خود زبان فارسی دری را که زبان رایج مکاتب ، مدرسه ، شهرها ، بازار و ادارۀ دولت سامانی بود آنرا بسیارخوب پاسداری و دررشد آن خدمت کرده اند چنانچه در دوران زمامداری آنها زبان فارسی دری درسرتاسر آسیای مرکزی و قسمت اراضی قفقاز تاهند وستان و آسیای صغیر زبان آموزش علم و ادب و فرهنگ در مدرسه مکتب و اداره وسیاست در دولت و داد وستد درشهر و بازار رایج بوده است ، درچنین جو مساعد بسا شخصیت های کم نظیرفرهنگی تورکتبار پارسی گو وعارف روئیده است ، غنای این زبان توانای رقابت با زبان های مهاجمین ومنطقه را دارد اما با تاسف تحت تاثیراوضاع بی ثبات کنونی و ترفند های سیاسی قبیله سالاران ، بعضی ها برخلاف رفتار اسلاف شان تقویۀ زبان ازبیکی«تورکی» و رشد تمایلات پان ترکستی(پان تورکیستی)را با فارسی ستیزی وسیلۀ رسیدن به سیادت میدانند و دراین راستا تلاش میکنند ، البته ارمان تقویۀ زبان اوزبیکی یا ترکی و یا هرزبان دیگر امرانسانی و جایز است اما نه با فارسی ستیزی ، فارسی ستیزی به تقویه و رشد زبان اوزبیکی کمک نمیکند ولی ملیت هائیکه درطول قرن ها با هم جوش خورده زبان ، تاریخ ، فرهنگ ، سرزمین واقتصاد شان مشترک وحتا خون شان آمیخته شده است ، ازهم جدا ساخته درتقابل قرارمیدهند گنا هیست کبیره بزیان اقوام استبدادزده و بسود شوینیزم ، لازم است یادآوری شود که درسده های پسین امیرنشینی های مستقل دریک بخش اراضی خراسان تحت تاثیررقابتهای نژادی ، مذهبی و تهاجمات روسیۀ تزاری با ترکیۀ عثمانی به ترکستان مشهوربوده است).
تمام این نوشتۀ محترم بغلانی که دربین هلالین قرارداده شده ، به استـثـنای سطورکج و استریپ دار مورد تائید من است اما به جملات افترا واتهام آمیز محترم بغلانی دلایل تنویرکنند ه ارایه میگردد تا دراذهان خواننده گان محترم بخصوص جوانان ابهام باقی نماند .
آنچه درمورد سقوط امارت سامانیان درتاریخ قید است به روشنی مبین این واقعیت است که هیچ قومی نه ازآلتای اورال ونه ازمناطق دیگربالای سامانیان هجوم نیاورده بلکه رعایای قلمرو خود سامانیان نسبت نا رضا ئیتی هائی که هرروزگسترش می یافت علیه حکومت سامانیان قیام نمودند که قبلاً دراین با ب به تفصیل ومستند نگارش یافته است بازهم بعنوان تکرار احسن جزئی ازاغتشاشات مردم یاد آوری میگردد مثلاً ده هزارنفردهقانها وپیشه وران برهبری ابوبلال درغوروغرجستان قیام کردند وحتی دربخارا مردم قیام کرده قصرامیرسامانی را به آتـش کشیدند .
این هم قابل یاد دهانی است : درزمانیکه جامعۀ بشری تحت قیودات رنج آورقراربگیرند برای نجات ازچنین ورطه یی متحد میگردند وتحت رهبری دلیرمردان عاقلتر قرار گرفته دست به تحرکات دسته جمعی وقیام ومیزنند که چنین حرکات غضب آلود توده ها ، حکومت های ضعیف را مانند سیلاب مدهش به کام نیستی فرومی برد که نمونه های فراوانی ازچنین قیام ها وسقوط دولت ها درجهان وحتی ایران وافغانستان درتاریخ بچشم میخورد .
اینهم ازلحاظ سیاسی کاملاً روشن است که درسده های گذشته هرگاه حکومت ودولت ضعیف که ازقلمروخود نمیتوانست دفاع بکند ویا نمیتوانست رعایای خودرا راضی نگهدارد مخالفین داخلی حکومت با مهاجمین بیرونی همدست گردیده اورا بنام حکومت ناکاره وضعیف ازقدرت ساقط مینموده اند که نمونه های اینگونه هجوم ها ، قیام ها وسقوط دادن حکومت ها درقاره های دنیا وحتی دراروپا درسده های پیشین وجود دارد بناءً افسوس کردن درمورد سقوط امپراتوری سامانیان وتلویحاً مسئول قلمداد نمودن تورکان آلتائی واورال دراین باب غیرازبرملا کردن بدبینی باطنی به تورکان هیچ مطلب دیگررا افاده نمیکند.
درتاریخ ، ازآریائی وتوریائی بصورت همردیف یکجا تذکراتی بعمل آمده و درمورد کارنامه های آنها مطالبی مفصل برشتۀ تحریر کشیده شده است ، باصرف نظرازاینکه منشأ خانوادۀ آریائی ها کوشانی ها بوده وکوشانی ها خود قبایلی ازتورک ها بوده اند که دربخش اول این نوشته ، در باب آن توضیحات ارایه گردید ،اگرتنها نام آریانی وتوریانی یا آریائی وتوریائی مدنظرگرفته شود نیزصاحبان هردو نام برادروار درآسیا وخراسان زمین زیسته اند که آریائی ها ، خراسانی ها وسامانی ها قبلاً درتاریخ بوده اند نه اینکه توریائی ها یا قبایل ستی ها ، یوچی ها یعنی کوشانی ها پس ازایشان وارد تاریخ شده باشند ، نظربه اسناد تاریخی قبایل تورک بنام های مختلف درعرصه وصحنۀ جغرافیائی زمان درجهان بخصوص درآسیا وجود داشته اند که ازان نمیتوان با جملات بد بینانه مثل(پیدایش عنصرتورک ، مهاجمین آلتای اورال با برانداختن سلسلۀ سامانیان وارد تاریخ شدند ) گفتن ها چشم پوشی کرد .
تاریخ نشان میدهد که سامانی ها ازسال892 میلادی به بعد رویکارآمده دولت مستقل تشکیل داده اند اما درسده های پیشین درکجاها زنده گی میکرده اند وبکدام طایفه وقبیله منسوب بودند معلومات کافی درتواریخ بچشم نمیخورد ولی طوایف مختلف تورک ها وسایرین که درحوزۀ تمدنی جهان شامل بوده اند سه هزار سال قبل ازمیلاد را نشان میدهد که درآسیا به اهلی کردن حیوانات وحبوبات وتحت کنترول قرار دادن زراعت وزمین های قابل کشت مصروف بوده اند وحتی اسناد باستان شناسی اززنده گی انسانها با گله های حیوانات اهلی شان درسرزمین بخدی وبلخ باستان دربیست هزارسال پیش حکایه دارد که هنوزمشخص نیست که این آدم های خاک شده ، اسلاف کدام قبیلۀ روی زمین بوده اند .
جملۀ « ... درفرهنگ مردمان بومی آمیخته ودیگرگونی یافتند » نیز که درنوشتۀ محترم بغلانی آمده است قابل تائید نیست زیرا درگذشته ها هرنیروی مسلط که به اتکای توان قومی به قدرت رسیده حکمرانی مینمود تمام اتباع تحت فرمانش را تابع ارادۀ خود ساخته وآنچه بنام کلتور وفرهنگ داشت آنرا به اتباع خود تحمیل میکرد که فراوان مطالبی دراین موارد درلا به لای تاریخ وجود دارد اما تورک ها که برسامانیان درسال962میلادی غلبه یافته اند دارای کلتورعالیتروپیشرفته ترمنحصر به خود وآسیای مرکزی وخراسان زمین بوده اند که سامانیان نیزشامل همین فرهنگ و کلتورخراسان زمین محسوب میشوند بناءً گفتارمحترم بغلانی ابرازخوشبینی عاشقانه به سامانیان وابراز ناخوشبیینی وبدبینی به تگین شاهان است که بجای سامانیان به قدرت رسیدند
محترم بغلانی با وجود داشتن نظریات خاص خود علیه تگین شاهان و تورک ها ، درباب انتخاب زبان فارسی بحیث زبان مشترک ، تقویت ادبیات وزبان فارسی وگسترش آن درقلمرو امپراتوری خویش صادقانه اعتراف نموده اند اما بخاطرمخدوش کردن این خدمات عامه پسند تگین شاهان وتورکان گفته اند(غنای این زبان توانای رقابت با زبانهای مهاجمین ومنطقه را دارد) به دانشمندان واهل مطالعه روشن است که زبان بحیث افزارتفاهم بین حاکم ومحکوم ودرمجموع بین مردمان مورد استفاده قرار میگیرد ، تورک ها وتگین شاهان درزمان تاسیس امپراتوری شان زبان خاص خودرا داشتند که دارای مفاهیم وسیعتراز زبان فارسی همان دوران بود طبق فارمول زبان شناسی واژه ها واصطلات هرزبانی که معادل آن درزبان دیگر وجود نداشته باشد علایم غنی بودن آن زبان است صدها واژۀ اوزبیکی وتورکی وجود دارد که معادل آن درفارسی وزبان های دیگردرحوزۀ متکلمان فارسی و دری وجود ندارد مثل (ساغیندیم ، سیلکلـلب کیل وامثال آن ) با انهم درپیش گرفتن راه تقویۀ زبان فارسی وترویج آن بحیث زبان مشترک ورسمیت بخشیدن آن درتمام قلمرو امپراتوری تگین شاهان ازطرف سلطان محمود غزنوی ابن سیویک تگین غیر قابل انکار است که غنی بودن وتوان رقابت داشتن فارسی با زبان حاکمان وامپراتوران محسوب نمیشود بلکه بیانگرعدم بدبینی تورک ها و امپراتوران شان به زبان فارسی وعلاقۀ آنها به تنوع فرهنگی وزبانی وهمدلی با رعایای شان بشمارمیرود ورنه میتوانستند مانند سایر امپراتوران دنیا ، زبان وکلتور خودرا براتباع خود تحمیل تمایند چنانچه عرب های اموی زبان خودرا بر مسلمانان درقلمروشان ( سرزمین های امروزین افغانستان ، ایران، اسیای میانه وغیره ) تحمیل نمودند واگرزبان فارسی توان رقابت با زبان منطقه را داشت چرا زیرتاثیر زبان عرب قرار گرفت وازرسمیت بازافتاد .
محترم بغلانی اخلاف امپراتوران تورک درخراسان (افغانستان امروزی) را متهم به داشتن تمایلات پان تورکیستی وفارسی ستیزی نموده اند که برای ابهام زدائی وازدیاد معلومات علاقمندان دراین مورد یک توضیح کوتاه لازم است ارایه گردد : اخلاف تورکان افغانستان که نسلی ازسلالۀ اسلاف تورک اند هیچگاه علاقه نشان نداده اند که علیه زبان های اقوام مختلف ساکن در افغانستان تأسف نشان بدهند دانشمندان وپیشگا مان تورکان معاصر افغانستان مانند اسلاف شان به تنوع فرهنگی علاقمند اند وبرای احیای زبان وفرهنگ خود مطابق به احکام مندرج درقانون اساسی تلاش مینمایند چنانچه تعداد کثیری ازتورک زبانهای افغانستان که افتخارعضویت فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان را دارند خلاف ادعای محترم بغلانی کوچکترین حرکت فارسی ستیزی ازخود نشان نداده اند اما تورکان افغانستان با هرکسی متعلق به هرقوم وزبانی که باشد با قضایای ملی با غرورفاشیستی برخورد نموده برتری طلبی ملیتی را مطرح بسازد با آن مقابله خواهند نمود زیرا تورکان افغانستان خواهان متساوی الحقوق بودن تمام اقوام ساکن درافغانستان هستند وبرای تحقق این آرمان دموکراتیک مبارزه مینمایند و احیای زبان وفرهنگ اوزبیک ها وسایر اقوام را درهمین چوکات میلطبند واین نه پان توکیزم است نه فارسی ستیزی ونه چیز دیگر، بلکه طرح دموکراتیک درمورد تامین عدالت اجتماعی ومتساوی الحقوق بودن کلیه ساکنین افغانستان است که تمام این مطالب درمرام نامۀ فدراسیون فرهنگی تورکان افغانستان نیز صراحت یافته است .
برای ازدیاد معلومات علاقمندان فشرده مطالبی دربارۀ اصطلا ح (سه پان)ارایه میگردد تا منشأ پان تورکیزم عیان شود:
اصطلاح سیاسی پان تورکیزم درسال 1948 پس ازانتشاراعلامیۀ جهانی حقوق بشرازطرف ملل متحد ، توسط حکومت جبارفارس که بجزازخاندان سلطنتی ودرباریان وفادار به رژیم را مستحق هیچگونه آزادی نمیدانست به آذری ها وسایراقوام تورک زبان وتورک نژاد که درفارس میزیستند و تقاضا داشتند که رژیم ، طبق مواد مندرج دراعلامیۀ حقوق بشر، زبان آذری وتورک ها را برسمیت بشناسد واجازۀ نشرکتاب وروزنامه را به زبان آذری وتورک بدهد که رژیم شاهی فارس (ایران) ازترس اینکه برسمیت شناخته شدن زبان آذری وتورک باعث بمیان آمدن موجی ازآزادی خواهان اقوام دیگر(مثل عرب ها ، کوردها ، بلوچ ها ...) درفارس خواهد شد به تقاضای آذری ها جواب مثبت نداد ، رژیم شاهی فارس با همان شیوه وشگرد خاص دورۀ استعمارقبل ازجنک دوم جهانی میخواست حکومت متمرکزی را حفظ وتمام قدرت را درقبضۀ خود داشته باشد وهرگونه آزادی خواهی درعرصۀ فرهنگ ،زبان ومهیا نمودن شرایط برابری حقوق اقوام ساکن درقلمرو خود را به نفع خویش وخاندان سلطنتی نمیدید ازاین سبب بخاطر زمینه سازی برای سرکوب متقاضیان آزادی زبان وفرهنگ اصطلاح (پان تورکیزم) را دربرابرآنها بکاربرده آذری ها وتورکان فارس را متهم به جدائی طلبی نموده آوای آنهارا درگلو خفه کرد با آنهم تا جائیکه تاریخ معاصر نشان میدهد پیشگامان آذری وتورک ها مبارزه برای آزادی زبان وفرهنگ خودرا تداوم بخشیدند .
دران مقطع زمانی که جهان به دو قطب متضاد و پیرو دو اندیشۀ آشتی ناپذیر(امپریالیزم وسوسیالیزم) منقسم گردیده بود که هریک از این دو قدرت جهانی تلاش داشتند راه نفوذ طرف مقابل را درقلمرو اداری ارضی کشورهای اقمارشان که ساحۀ نفوذی خویش می انگاشتند برای حریف وطرفداران وی منسدد نگهدارند و درعین حال آشکار وپنهان سعی مینمودند که ازهرگونه جنبش آزادی خواهی قلمرو همدیگربه نفع خود استفاده نمایند( واین بازی سطرنج ادامه داشت) .
درافغانستان نیز دران سال ها با کنارگذاشتن هاشم خان صدراعظم تام الاختیار، شاه محمد خان برادرش را بر کرسی صدارت نشاندند که بحیث وزیرحربیه(وزیردفاع) کارمیکرد ، دران وقت ازطرف صدراعظم جدید اکت های دموکراتیک صورت گرفت بقایای جوانان بیدار(ویش زلمیان) مجدداً فعال گشته حتی بعضی شان مستقیماً به انتخابات ولسی جرگه شرکت نمودند ودرمورد بیعدالتی درحوزه های انتخاباتی دست به تظاهرات مسالمت آمیززدند اما بزودی این اکت های دراماتیک رژیم شاهی رنگ باخت اوضاع عمومی به روال قبلی استبدادی برگشت .
افغانستان که خودرا یک دولت مستقل وبیطرف میدانست ومقامات رژیم تلاش داشتند موازنه را درمورد رابطه های سیاسی ، اقتصادی ونظامی با شوروی که دررأس اردوگاه سوسیالزم قرارداشت وبا امریکا که در رأس اردوگاه امپریالیزم بود حفظ نماید هرباری که افغانستان برای تقویۀ اردوی خود به وسایط نظامی و جنگ افزاراحساس نیازمینمود به شواهد تاریخ ، حکومت افغانستان اول به امریکا ومتحدین وی مراجعه میکرد وزمانیکه شرایط خرید وسایط نظامی وجنگ افزارازامریکا ومتحدانش را ملاحظه مینمود آنرا نامناسب پنداشته به شوروی ومتحدان وی روی می آورد که بار ها وسایط وجنگ افزارهای نظامی را به مراتب ارزان تر وبا شرایط سهلترازآنها بدست آورده است درتحت چنین شرایطی نیز گا ه گاهی برای خورسند نگهداشتن امریکا وغرب خواست آنهارا درافغانستا عملی میساخت چنانچه پس ازانفاذ قانون اساسی افغانستان در(1343ش) که فعالیت های سیاسی درکشورآغازگردید گفته میشد پادشاه دریک سفررسمی به اروپا متحد اصلی امریکا ، پیشنهاداتی را ازبعضی مراجع پذیرفته است که یکی ازانها هسته گذاری پان تورکیزم درکابل است ، رژیم بعضی ازافراد با نفوذ تورکان افغانستان را به کمک والی ها که دست نشانده های رژیم محسوب میشدند بصورت سری بنام شرفیابی بحضوراعلی حضرت معظم همایونی ازولایات دعوت نموده به کابل اعزام نموده بودند که پس ازبازگشت ازکابل ، بزرگان تورک ها بعضاً به افتخارگفته بودند که اعلیحضرت لطف کرد وگفت (اگرهرکسی که ازشما ویا قوم شما که خواسته باشند به کشورهای آسیای میانه بروند اجازۀ رفتن داده میشود حالا دموکراسی است قید وقیود وجود ندارد...) و بطرف شوروی نیزقبولانده بود که رفت وآمد بین مردم شمال افغانستان به آسیای میانه به مفاد هردو طرف است .
دران زمان امپریالیزم تلاش داشت به تقویۀ جنبش آزادی خواهی و با درخدمت گرفتن رهبران و افراد موثراینگونه جنبشها مساوات طلبی را بصفت افزار موثر، درموردانتقال مفکوره های آزادی خواهی توسط آزادی خواهان فارس به آذربایجان شوروی ، گرجستان ،اوسیتیا ، داغستان ،یاقوتیستان ، باشقرستان ، تاتارستان ، و توسط تورک های افغانستان به قزاقستان ، قیرغزستان ؛ اوزبیکستان وتاجیکستان منتقل نموده وآنراتقویه نماید و ازمقولۀ سیاسی(ازدرون منفجرکردن) استفاده نموده شیرازۀ انضباط موجود درادارۀ عامه درشوروی را بگسلاند وازدامن زدن جنبش آزادی خ واهی ومساوات طلبی تورک های قلمرو شوروی وحتی چین به نفع خود بهره برداری کند این موضوع درسا ل نوزده چهل ونه میلادی
که اروپای غربی وامریکا پیمان نظامی( ناتو) را برای مقابله با حملات احتمالی نیروی نظامی (وارسا) که بعد ازجنگ اول جهانی درسال 1919میلادی تحت رهبری مسکو تاسیس گردیده و کشورهای سوسیالیستی متحد با شوروی درا ن عضویت داشتند بحیث یک گزینۀ خوب برای وارد کردن رخنه درحصارامنیتی ونفوذی شوروی تلقی گردیده بود ، زمانیکه درسال 1952تورکیه با کسب عضویت درچوکات ناتو قرارگرفت این گزینه شکل تازه وجدی بخوود گرفت ، وقتی جمال ناصردرسال 1953میلادی زمام امورمصر را با سمتگیری سوسیالیستی بدست گرفت متحد ساختن کشورهای عربی حوزۀ خلیج فارس ومد یترانه را بنام اتحادیۀ عرب (لیگ عربی)طرح کرد ، پادشاه عربستان سعودی که درخط مخالف جمال ناصر قرار داشت لیگ کشورهای اسلامی عرب را پیش کشید که سرانجام پس ازبه قدرت رسیدن انورالسادات بجای ناصر فقید درمصر، که درمشی مخالف وی قرار داشت به حمایت او ، لیگ اسلامی کشورهای عربی بنام (پان اسلامیزم) درمطبوعات ورسانه ها راه یافت که خصوصیت کاملاً ضد کمو نیستی داشت وبعضی ها اتحادیۀ کشورهای عربی را ازلحاظ سیاسی و ناسیونالیزم( پان عربیزم ) مسمی نمودند که این (پان تورکیزم ، پان عربیزم ، پان اسلامیزم) بعد ازاواخردهۀ 1950 بنام (سه پان) نیز یاد شده است .
چنانچه قبلاً یاد آوری شد اصطلاح پان تورکیزم یک نام اتهامی بود که ازطرف رژیم شاهی فارس که هنوز بنام ایران مسمی نگردیده بود به مبارزان آذری وتورک های متحد آن که برای رسمیت بخشیدن زبان خود مبارزه مینمودند گذاشته شد شوروی جنبش های آزادی خواهی را تشویق مینمود تا برای رسیدن به آرمان شان سازمانهای سیاسی ایجاد نمایند وهواداران اندیشۀ خودرا بسیج بکنند که منظورش تاسیس سازمان های سیاسی موافق با طرح های مارکسیستی ومبارزۀ طبقاتی بود تا مردم را بسوی آرمان کمونیزم سوق بدهند وحکومت های وابسته به امپریالیزم را به گورستان تاریخ بسپارند ، متهم به پان تورکیزم نمودن تورک های ایران هنوزهم زمزمه میشود ، محسن کوردی درهمین تازه گی ها درایران ضمن توضیح انتقاد آمیزازفعالیت سیاسی تورک های ایران آنهارا پان تورکیست خطاب نموده است ، ازهمچو نوشته ها مستفاد میگردد که عاشقان فارس(ایران) هنوزهم مساوات وعدالت خواهان تورک ها را درایران زمین پان تورکیست مینامند خداکند که محترم بشیربغلانی با تقلید ازایشان ویا با زیر تاثیر قرارگرفتن گفتار ایرانی ها ، تورکان افغانستان را( متمایل به پان تورکیزم) نگفته باشند .
( پرولتاریای جهان متحد شوید) همان شعارمانیفیست کمونیست بود که درسال 1848میلادی ازطرف مارکس و انگلس انتشاریافته بصفت شعارعمومی تمام مارکسیست های دنیا قرارداشت که مقابل آن شعارپان اسلامیزم قرارگرفت که اتحاد وهمبستگی تمام مسلمان های جهان را میطلبید ، شعارپان عربیزم خواستاراتحاد کامل تمام کشورهای عربی بود ، اما پان تورکیزم که یک نام اتهامی به تورک های فارس ازطرف رژیم سلطنتی آن گذاشته شده بود هیچگاهی (تمام تورک های جهان متحد شوید) را شعارنداده است ودراین عرصه فعالیت نکرده است ، یک مارکسیست ایرانی بنام (تقی ارانی) که بعضی ها اورا منسوب به حزب تودۀ ایران میدانند درگذشته ها ، درنتیجۀ تبلیغات ایدیولوژی مارکسیستی دربین همقطاران خود شهرت یافته بود مبارزه برای آزادی زبان وفرهنگ را عمل ارتجاعی میگفت که شاید او مانند پیروان ایدیو لوژی مارکسیزم همه چیزرا درچوکات مبارزۀ طبقاتی مطالعه مینمود ، دران زمان سازمانی بنام (فرقۀ دموکرات آذربایجان) درایران زمین پرآوازه گردیده بود که مخفیانه فعالیت میکرد وحتی نشرات سیاسی به زبان آذری تورکی با نشرات فارسی حزب تودۀ ایران به افغانستان نیزمیرسید که شعارهایش مختص به همبستگی تورک های داخل ایران خلاصه میگشت و دست یافتن به آزادی زبان وفرهنگ وحقوق سیاسی ومدنی درمحورخواسته هایش متبلوربود ، سازمان فرقۀ دموکرات آذربایجان زمانیکه ازطرف «ساواک» شبکۀ جاسوسی رژیم ایران کشف و اعضای آن ، طرف پیگرد وسرکوب قرار گرفت تعدادی ازاعضای آن به قلمرو شوروی خودرا رسانده بودند تا مصون بمانند اما مقامات شوروی به آنها اعتماد نکرده و شاید فکرمینمود ند که (اینها بنام اعضای فرقۀ دموکرات آذربایجان ) جواسیس گماشته شدۀ «ساواک ایران » به هدایت امپریالیزم شاید باشند که امراض آزادی طلبی را درنهاد تورکان قلمروشوروی تقویه و درد سرمقامات شوروی را افزایش خواهند داد بناءً آنهارا دوباره بسوی ایران رد مرزکرده بود، آنها احتمالاً نتوانسته بودند ثابت نمایند که به سازمان دموکرات فرقۀ آذربایجان عضویت دارند....)
سیرمراحل تاریخی درمورد هویت یابی وهویت سازی (فارس، مصر ، تورکیه ، افغانستان) نشان میدهد که درآغازقرن بیستم بخصوص قبل ازجنگ اول جهانی(1914-- 1918م) بسیاری ازکشورها ازجمله کشورهای فارس ، تورکیه ، مصر ، افغانستان باپیروی ازایدیولوژی مسلط آن زمان درپی احیای ملی گرائی بودند که درارتباط با مسئلۀ پان تورکیزم درفارس وترکیه مختصرمعلوماتی ارایه میگردد :
درتورکیه اندیشۀ (مصطفی کمال آته تورک) که بعضی ها اندیشۀ اورا کمالیزم نیز نوشته اند تاثیراتی درافکارعمومی داشت که درآرزوی بوجود آوردن دولتی درتورکیه بودند که ذهن وزبان شان با تارورسن مذهبی بسته نباشد زیرا ازعملکرد امپراتوری تورک های عثمانی که تحت شعاراسلامی وحکم قرآنی (انم المؤ منون اخوت) پیش میرفتند ونسبت همزبانی وهم نژادی به همدلی ارزش قایل بودند وآنرا بهترین وسیله برای حفظ وحدت کامل بین مسلمانها که متعلق به اقوام وزبان مختلف بودند میدانستند ولی روشنفکرانی مثل (ضیا گلاب ودیگران) که مادی اندیش بودند حتی به گفته های سعدی (رزق مقصودیست وقت آن معین کرده اند +بیش ازان وپیش ازان حاصل نمیگرد به جهد)اعتراض داشتند وآنرا دعوت به انحطاط گرائی ومغایرآیت (لیس لل انسان الا ما سعی) وانمود میکردند وپیشوایان تصوف رانیزمخفیانه مورد انتقاد قرارمیدادند و آنهارا متهم مینمودند که مردم را ازتلاش برای پیشرفت دلسرد مینمایند و دنیا را هیچ وپوچ وانمود میسازند ، مبارزۀ ناسیو نالیستی برای اتحاد وهمبستگی مقابل تبلیغات روحانیون یکتا پرستان ( مسیحیان ومسلمانان) قرارداشت که طبق(مقولۀ کل جدیدً لذیذً) گرایش به اندیشۀ ناسیونا لیستی که تازه بود درتورکیه وسایر کشورها روزافزون بود زمانیکه مصطفی کمال آته تورک درتورکیه به قدرت رسید دولت غیرمذهبی (سیکولار) تشکیل داد وفرمان صادرنمود که روحانیون وپیشوایان اسلام به امور سیاسی ودولتی حق مداخله را ندارند واگرتمایل به سیاست و امور دولتی داشته باشند لباس روحانیت را کناربگذارند وطرح هائی را برای انجام انقلاب فرهنگی طرح نمود که طبق این طرح الفبای عربی را به الفبای لاتین تغیرداد تا نسل جوان تورکیه ازخواندن کتب مذهبی وتصوفی که از آغازظهوراسلام تا انقلاب سیکولارها درکتابخانه ها انباشته شده بود به مروردورشوند و با حفظ مسلمانی شان راه ترقی وپیشرفت را درپیش بگیرند ،
نهاد معتبرازدانشمندان را بوجود آورد که آنها وظیفه داشتند واژه های وارداتی اززبان عربی وخارجی را که وارد زبان تورکی شده وقابل هضم به زبانی تورکی نیست آنرا ازادبیات وزبان تورک حذف نمودند ، واژۀ معادل آنرا گنجانیدند و تاریخ تورکیۀ معاصر را با خصوصیات ملزمۀ آن دوباره نویسی و باز سازی کردند ، برای عملی ساختن طرح اصلاحی درمکاتب نساب تعلیمی جدید رویکارنمودند و با استفاده ازشگرد وروش شوروی نهاد های آموزشی زود ثمربرای پرورش کادرهای جوان دست به کارشدند آموزشگاه های فنی وحرفه یی را گسترش دادند ، دراستانبول وانقره دانشگاه ها تاسیس نمودند ، درمحلات و دهات طبق نیاز مندی های شان مکاتب زراعت وحرفه یی تاسیس نموده معلمان و استادان را باروحیۀ میهن پرستی وملت خواهی تربیه وبه کارهای آموزشی فرزندان ساکنین محلات وروستا ها گماشتند که مخالفان تورکیه همین اقدامات انقلابی را نیزپان تورکیزم نام گذاری نموده اند واین یک خصومت تلافی جویانۀ تاریخی است که انگیزۀ آن به دوران حاکمیت تورک ها درفارس میرسد.
بعضی ازنویسنده گان مخالف تورک ها درایران پیشگامان تورکیه را که در نیمۀ اول قرن 19 وبعد ازان تا آغازجنگ اول جهانی (1914م) تمام تورک های آسیای میانه را نیزمیخواستند باهم متحد نموده علیه امپراتوری عثمانی سد مقاومت بوجود آورند و درصورت امکان بجای آن دولت ترقیخواه دورازتصوف تشکیل بدهند بنام (پان تورکیزم) یاد نموده اند که مضحک است زیرا (اصول پان) این است که درمقابل مخالفان مبارزه وبا شخصیت های ملیت خود همکاری نمایند ، مثلاً طبق اصول پان اسلامیزم کشورهای اسلامی نباید باهم دیگربه جنگ بپردازند ، طبق تعامل پان عربیزم نباید کشورهای عربی درمقابل همدیگرقراربگیرند وجنگ نمایند، همچنان پان تورکیست ها نباید با هم نژاد های خود مخالفت نموده به چنگ بپردازند ...
ازاینکه ناسیونال های تورک درمقابل امپراتوری تورک های عثمانی به دلایل بند ماندن آنها درزولانۀ مذهب وتصوف و دورماندن ازتحول طلبی وترقیخواهی به مقابله برخواسته باسرنگون کردن آن ، دولت ایده آل خودرا بنیاد نهاده اند نمیتوان آنها را پان تورکیست خواند، چنانچه به ملاحظه میرسد رضا شاه ایران نیز با پیروی ازایدیولوژی ناسیونا لیستی به متحد ساختن فارسی زبان ها پرداخت وحتی بعضی نویسنده گان افراطی ناسیونالیست ها ی فارس یا ایران امروزی حتی برای هویت زدائی آذری ها قلم فرسانی نموده آنهارا سلالۀ فارسی و پهلوی زبان قلمداد مینمایند و استدلال میکنند که زبان تورکی به آنها درزمان تسلط تورک ها تحمیل گردیده است که با توصل به گفتار نویسنده گان هویت زدای ضد تورک هنوزهم بعضاً درنوشته های عظمت طلب فارسی گوی به ملاحظه میرسد که اگرحرکات انقلابی تورکان دردوران پس ازامپراتوری عثمانی پان تورکیزم محسوب گردد بلا ریب حرکات ناسیو نا لیست های ایران نیز (پان ایرانیزم ویا پان پارسیک) خواهد بود که با الهام ازطرح های انقلابی تورکیۀ تحت رهبری آته تورک نظام آموزشی را درقلمرو خود بازسازی نمود وفعالیت های مذهبی روحانیون ایران را مهارکرد به تاسیس مکتب ومدارس بیشترمطابق به نیازمردم پرداخت ودرتهران برای نخستین بار به تاسیس دانشگاه اقدام نمود و برخلاف گذشته به زنان ودختران آزادی تحصیل وگشت وگذار را داد .
درمورد اینکه : تحت تهاجمات روسیۀ تزاری وتورکیۀ عثمانی امیرنشین های مستقل بنام تورکستان دربخشی از اراضی خراسان بوجود آمد باید گفت : تاریخ نشان میدهد که نام تورکستان قرن ها قبل ازتشکیل امپراتوری روسیۀ تزاری درآسیا وجود داشت که حتی درکتاب انجیل که قدامت آن به دوهزارسال قبل از امروز میرسد سرزمین تورکیۀ امروزی بنام (آسیای صغیر) یاد گردیده است ، زمانیکه منصورآخرین امیرسامانی از دفاع قلمروش عاجزآمده درسال نهصد وشصت ویک میلادی ازقدرت کناررفت آلپ تگین سپه سالار امارت سامانی که درغزنی بود با اتخاذ تدابیری مصلحت را دران دید که حکومت مستقلی اعلام نماید زیرا تشخیص کرده بود شخصی که ازخاندان سامانی ظرفیت امارت خراسان را داشته و آنرا مانند گذشته ها به نحو احسن اداره نماید فعلاً به نظرش نرسیده بود بناءً برای حفاظت جان ومال اقوام تورک وسامانی ودیگران که از او حمایت میکردند به تشکیل حکومت مستقل تگین شاهان اقدام نموده بود .
بروایت تاریخ وقتی درسال964م آلپ تگین چشم ازجهان پوشید پسرش ابراهیم تگین برتخت نشست و دو نفرافسران مربوط به قوم تگین یعنی (بولکا تگین ، پری تگین ) یکی بعد ازدیگری به قدرت رسیده تا سال977میلادی برسر قدرت ماندند ، سیویک تگین که مورخین نا آشنا به زبان تورکی و اوزبیکی، آنرا (سبکتگین) نوشته اند ویا با تقلید از ایرانی ها که (نوشته را نبشته ) مینویسند بیدون توجه به مفهوم آن ، آنرا سبکتگین نوشته اند که نادرست است .
سیویک تگین که درسال 977میلادی به قدرت رسیده بود غزنی را مقرخود انتخاب نمود و قلمرو خودرا گسترش داد که از جنوب شرق : کابل ، لغمان ، ننگرهارو پیشاور را تا دریای سیند زیر فرمان گرفت وازشمال بخارا ، تخار وبلخ و توابع آن و ازشمال غرب : هرات ، بست وبلوچستان را به قلمرو خود پیوند داد سیویک تگین زمانی درسال997میلادی حیات را پدرود گفت پسرش سلطان محمود غزنوی که بیست وهفت سال داشت بر اریکه قدرت قرار گرفت و امپراتوری بزرگ را تاسیس نمود که غزنی همچنان بحیث پایتخت ومقر شاهی باقی ماند اگرضرورت افتد برای مطلع شدن ازکارنامه ها وفتوحات وی بایست به تاریخ مراجعه گردد اما بمنظوراثبات وجود نام تورکستان درزمان سامانیا وتگین شاهان جملات آتی از تاریخ نقل میشود : بغرا خان داماد سلطان محمود غزنوی که طی پیغامی ازعزم آمدن خود به دربارغزنی به سلطان محمود اطلاع داده بود ، سلطان محمود به جواب بغرا خان نوشت :(فعلاً ما قصد حمله به سومنات درهند را داریم وقتی ازاین کارفارغ شدیم وشما هم خان تورکستان شدید برای این کار(آمدن به غزنی) برنامه ریزی میکنیم (ص601تاریخ بیهقی) همچنان درهمین صفحه یک عنوان درتاریخ بیهقی به این شرح وجود دارد:
(حکایت اختلاف میان امیرمسعود وبغرا خان و فرستادن ابو صادق تبانی توسط امیر مسعود به کاشغر و طرازبه تورکستان و رفع اختلاف توسط ارسلا خان) .
باید گفته شود که درا ن زمان مناطق کاشغروتوابع آن بنام تورکستا شرقی مسمی بود مرحوم غباردرصفحۀ 56 افغانستان درمسیر تاریخ نوشته است :(تورکستان شرقی دارای تمدن وفرهنگ ، خط و ادب وصنعت فلزکاری ونساجی بوده خط سریانی را درالفبای تورکی قبول کرده بودند ... درتورکستان شرقی وهم درتورکستان غربی موسسات پیشرفته تری تاسیس نموده بودند) همچنان به گواهی تاریخ ازتخاروبلخ تا هرات وتوابع آن بنام تورکستان جنوبی یاد میگردید حتی شمال کوه هندوکش تا رسمی شدت زبان پشتودر1957م درزمان ظاهرشاه نیز تورکستان گفته میشد که بعد ها درباریان متعصب بجای تورکستان (صفحات شمال ، شمت شمال) راجاگزین آن ساخته درمطبوعات راه دادند آنها فکرمیکردند چون نام کشور، افغانستان است اگرسمت شمال مانند گذشته تورکستان گفته شود ازنگاه سایکا لوژی مردم تورکستان با نام افغانستان احساس بیگانگی مینمایند وهمین قسم دلایل غیر منطقی دیگر، تاریخ نشان میدهد که تا تا رستان ، باشقرستان ، یا قوتیستان ، خوارزم وکشورهای آسیای میانه بنام تورکستان شمالی یاد میگردید ، تمام این اسناد تاریخی نشان میدهد که خلاف گفتارمحترم بغلانی نام تورکستان از سده ها وقرون متمادی قبل ازشکل گیری حکومت تزار روسیه وامپرا تورعثمانی درتاریخ وجود داشته است --