Friday, October 31, 2008

فاریاب زمین قسمت پنجم

سیداحمدشاه دولتی فاریابی
فاریاب زمین و تغیرات نام آن درطول سده ها

(قسمت پنجم)

مساحت ، نفوس و تشکیلا سیاسی فاریاب : مساحت مجموعی ولایت فاریاب طبق انتشارات جغرافیای سیاسی افغانستان (27922) کیلومترمربع زمین قلمداد گردیده وتکاثف نفوس درهرکیلومترمربع (61نفر) وانمود شده است که طبق این ارقام مجموع نفوس ولایت فاریاب {1703242نفر} یعنی یک میلیون وهفتصد و سه هزارو دوصد وچهل ودونفر میشود اما بعضی ازدانشمندان وجامعه شناسان نظر به دلایل ذیل نفوس مجموعی قلمرو ولایت فاریاب راحدود دوونیم میلیون نفر تخمین میزنند :
طبق تیوری علمی جامعه شناسی نفوس یک منطقه درحالت های آتی افزایش می یابد :
درشرایط آرامی اوضاع درتمام قلمرو قضائی کشور ، پررونق بودن تجارت وارداتی وصادراتی ، بوجود آمدن منابع کارو بالارفتن میزان تولید به تناسب تقاضا ، شهرسازی ونوسازی عمارات که زمینه را برای جذب نیروی کاربیشترفراهم مینماید ، شگوفائی معارف وتوسعۀ نهاد های آموزشی که علاقمندان علم ودانش را بسوی خود میکشاند ....
ولایت فاریاب ، قبل ازانقلاب ثور1357ش وبعدازان وهمچنان دردوران ریاست جمهوری برهان الدین ربانی وپس ازان تاحال گاهی ازجملۀ آرام ترین منطقه وبعضی اوقات با لنسبه آرام بوده همیشه ازمناطق نا امن ونا آرام کشورهموطنان بیجاشده ومهاجرین داخلی را بسوی خود کشیده است ، تجارت اموال گوناگون صنعتی وغیرصنعتی کشاورزی ومالداری نیزدرمیمنه هیچگاه ازرونق نه افتاده است با آنکه بعضی اوقات نسبت بروزتشنجات موقتی به رکود مواجه گردیده است ، قابل یادآوری است که بعد ازسقوط رژیم داکترنجیب درماه می سال1992که جنرال دوستم درشمال افغانستان بحیث قدرتمند ترین شخصیت نظامی وسیاسی تبارزنمود به همکاری قومندان های مشهورمثل رسول پهلوان و بردارانش ودها قومندان دیگردرفاریاب ، جوره بیگ ، لعل قومندان وده هاقومندان دیگردرجوزجان ، غفارپهلوان وسراج الدین صیادی و دیگران درسرپل ، قومندانها وشخصیت های سیاسی ونظامی دیگردربلخ ، سمنگان ، کوندوز، بغلان با همکاری های دوستانۀ فعالین حزب وحدت وسایرین مدت ده سال ولایات تحت فرمان خودرا با تامین امنیت وآرامی حفظ کرد و جلوهرگونه تخریبات نگران کنندۀ دشمنان وسبوتاژگران را گرفت بخصوص رسول پهلوان معاون جنرال دوستم که مسئولیت تامین امنیت درمناطق ولایت فاریاب را نیزبرعهدۀ خود گرفته بود گفته میشد که فاریاب ، جوزجان ، سرپل وسمنگان نسبت بهر ولایت دیگرامن تراست .
درمدت این ده سال اقتدارجنرال دوستم وهمکارانش با وجود آنکه یگان وقت دربعضی منطقه دراثر مخالفت های ذات البینی قومندانها ویا افراد مسلح ، به اصطلاح اوزبیک ها یگان( تراق تروق) صورت میگرفت اما درمجموع با عث نگرانی عامه نمیگردید که ازخانه وکاشانۀ شان فرار نمایند و یا مانع ورود هموطنان بیجا شده گردد بناءً آرامی اوضاع درمیمنه درسال های متمادی بخصوص دردوران ده سال اقتدارجنرال دوستم توام با همکاری کادرهای نظامی وسیاسی محلی ومنطقه یی فایاب زمین فرصتی نیکو برای مسکن گزینی خانواده ها ی دیگر ازولایات نا آرام و نا امن کشوردرفاریاب زمین بوده است که این امرنیز بحیث یک فاکتورباعث افزایش نفوس ولایت فاریاب گردیده است .
جامعه شناسان فاکتورهائی را درمورد کاهش نفوس یک منطقه نیزتذکارداده اند که فشردۀ آن به شرح ذیل است :
نسبت فراگیر بودن جنگ وخشونت دوا م دارو دیگرگون شدن اوضاع امنیتی منطقه ، خشکسالی های متواتر وقحطی تباه کننده که درنتیجۀ آن بروزمیکند ، نبود منابع جذب نیروی کارباشنده گان منطقه .
اگرچه درسال های پس ازهجوم نظامی شوروی درافغانستان درسال1980میلادی شورش های غیرمنظم برهبری ملا های مذهبی مانند سایر مناطق افغانستان درولایت فاریاب نیز خودرا نشان داد که مبلغان دولت آنهارا اشرارمیگفتند ، زمانیکه نیروهای نظامی شوروی درسال1920م به آسیای میانه وارد شدند نیزمبارزان مسلمان ضد کمونیستی را بنام " باسمه چی" یاد مینمودند که ازاین سبب بعضی ها " اشرارافغانستان " وباسمه چی آسیای میانه را معادل همدیگرمی پنداشتند درحالیکه اشرار بمعنی شراندازی و دامن زنندۀ اختلافات و یک واژۀ مذهبی بود ، باسمه چی بمعنی حمله کننده گان بشکل تهاجمی بر دشمن بوده یک اصطلاح نظامی بود که خصلت سیاسی داشت یعنی نپذیرفتن حاکمیت بیگانه وعدم قبول ایدیا لوژی دشمن و تداوم مقاومت تا پای جان بخاطر دفاع ازمیهن وایدیالوژی مذهبی خودشان که اسلام بود .
زمانی که پس ازورود ارتش شوروی به افغانستان قوای مخالف کمونیزشوروی نیزمخفیانه وارد صحنه سیاسی ونظامی علیه شوروی شدند شورشیان پراگندۀ افغانستان نیز به تنظیم های مختلف، معین ومشخص منسجم گردیدند که دررأس تنظیم ها پیشگامان ورهبران مذهبی قرارداشتند آنها متحدا درهرجا وهرمنطقه علیه کمونیزم شوروی جهاد اعلام نموده با استفاده ازجنگ افزارهای مخالفین شوروی بنام "مجاهدین " تبارزکردند که گاهی بصورت چریکی و پارتیزانی درگروپ های کوچک و گاهی بصورت غافلگیرانه وتهاجمی به شکل "باسمه چی ها ی آسیای میانه " به مواضع دشمن حمله مینمودند و درصورت غلبه بردشمن ، آنچه از آنها " اولجه " میکردند مانند باسمه چی های آسیای میانه بنام غنیت جنگی دربین خود تقسیمات مینمودند وآنچه قابل تقسیم وقابل استفاده برای شان نبود همه را به آتش میکشیدند .
درهمین بحبوحه درولایت فاریاب مولوی غفورمشهوربه مولوی قره که بحیث مدرس علوم دینی درولسوالی تگاب شیرین مصروف بود بنام رهبرجهادی های فاریاب تبارزنمود ، شایعات وجود داشت که مولوی قره ازطرف دوستانش درپشاور خواسته شده است به صفت قومندان عمومی تام الاختیارحرکت انقلاب اسلامی تعین شده است که مصارفات نظامی ولوژیستیکی او توسط افراد خودش ازپشاوراخذ و توسط "حیوانات باری" به آستانه با با مرکزفرماندهی او منتقل میگردید آنهائی که نسبت بلد شدن درراه ها وکسب مهارت درانتقال سلاح واکمالات را بر دوش داشتند دربین مردم بنام " سلاح کش" مشهورشده بودند مثل امین بروتی سلاح کش ، قاسم چپۀ سلاکش ، نبی مشیغ سلاح کش وامثال آن .
مردم میگفتند مولوی قره افراد بیسواد وکم سواد را دوست دارد وآنها را" دنیابی خبر" میگوید اما دشمن سرسخت جوانان تحصیل کرده ومکتب خوانده ومعلمین ومامورین دولت است ، هرشخصی که معلم ، متعلم ویا ماموردولت بوده درصورت گیر افتادن به دام شبکه هایش ، بنام کمونیست تیرباران شده اند .
یکنفر بنام عبدالوهاب معلم ازدولت آباد فاریاب که برای شامل شدن درگروپ های چریکی مولوی قره به نزد وی رفته خودرامعلم علوم دینی مکتب معرفی کرده بود مولوی قره به اختیا ط اینکه جاسوس وگماشۀ کمونیست ها نباشد اورا مدتی حبس نموده دربارۀ هویت وکرکتروهاب معلم ازمنطقۀ مسکونی اش{توپخانه قلعه} معلومات کافی بدست آورده بعداً به وی اعتماد نموده او را سرگروپ عملیاتی وتبلیغاتی خو درولسوالی دولت آباد تعین کرده بود .
یکی از بزرگان قریۀ {قوزی بای قلعه} مرکزولسوالی دولت آباد فیض محمد قریه دار نام داشت مشهوربه "فیض ارباب" بود که او با ملا جوره پدروهاب معلم مراودات دوستانه داشت به وی گفته بود که به معلم بگو کدام وقت بچه گی وبی عقلی نکنه مردم قریۀ ما "قوزی بای قلعه " را حق وناحق زیر آزار واذیت قرارنته .
فیض محمد قریه دارمشهوربه فیض ارباب درسال1983درکابل به نزد من آمد وقتی ازاوپرسیدم درولسوالی تان چه گپ است حاجی صاحبان همه صحت وسلامت هستند ؟ باتبسم گفت تا حال که همه چیز خوب است ، گفتم درآینده کدام تهدید وجود دارد؟
گفت آینده را خداجان میدانه من نمیدانم وباز ادامه داد : معلم وهاب بچۀ ملاجوره سرگروپ تبلیغات چی مولوی قره تعین شده
گاه گاهی ازطرف شب سه چهار اسپ سواربه خانۀ من می آیند پلو چلوفرمایش مید هند نان را خورده دستوروهدایت خودرا میدهند ومیروند ، گفتم چه هدایت میدهند ؟ باتبسم گفت ازشما چه پنهان ، هدایت آنها پول جمع کردن ازمردم ، جمع آوری عشروذکات وخیرات بنام خدا و مجاهدین راه حق است ...
من گفتم ولسوال را درجریان گذاشتید ؟ فیض ارباب گفت راستش اینکه پیش ولسوال رفتم کل موضوع را گفتم وراپوردادم اما ولسوال گفت فعلاً ما جلوآنهارا گرفته نمیتوانیم هررقم که میکنید با موی سفید ها وبزرگان قوم راه چاره برایش پیدا کنید من گفتم : راه وچاره جزسازش وبرآوردن خواسته های آنها نیست چراکه ما سلاح نداریم ، ما با آنها مقابله کرده نمیتوانیم ، ولسوال گفت : فعلاً شرایط طوری آمده که ممنهم نمیتوانم بیدون اجازۀ مقامات شمارا مسلح بسازم ، مقامات میگویند به مردم اعتبار نیست اگرمسلح شوند با اشرار(دران وقت مقامات حکومتی مجاهدین را اشرارمیگفتند) بپیوندند چه چاره کرده میتوانیم ...
ولسوال ازفیض ارباب پرسیده بود امکان ملاقات با مولوی قره وجود دارد ؟ فیض ارباب گفت من به ولسوال گفتم : یکباربه مولوی قره پیغام روان کردیم ویکبار هم به وهاب معلم گفتیم ما چند نفربه زیارت مولوی صاحب می آئیم به جواب این پیغام ها مولوی قره گفته بود من زیاد مصروف هستم وقت ملاقات با موی سفید هارا ندارم .
من طبق شایعات آن زمان ازفیض ارباب پرسیدم : شنیده میشود که مولوی قره با پشتون های جلایرشوردریا زیاد خصومت نشان داده و حتی گوسپند های آنهارا به زورمیگیرد و به افراد خود میدهد هرکس مقاومت کرد به قتل میرساند این حقیت دارد؟
فیض ارباب با خنده گفت رهبرمولوی قره پشتون است ما شنیدیم که به او دستور داده است که با پشتونهای منطقه رویۀ خراب نکند وآنهارا بسوی خود جلب کند قرار شنیده گی ما ، تا حال چندین بارمولوی قره به جلایررفته با سرخیل اوغان ها گپ زده وآنها حاضرشده اند که ذکات وخیرات خود را به نفرمؤظف مولوی قره بدهند اگر(گوسپند موسپند) هم ازجلایرآورده باشند شاید ازجملۀ ذکات وخیرات آنها(پشتون های جلایر) باشد فیض ارباب با خنده گفت مولوی قره بیسواد هارا دوست دارد آنهارا {دنیا بیخبر} نام مانده است پشتون ها که مردم کوچی ومالداراند بغیرازملای شان که دروقت نمازخوانی به چند نفر امامت میکند دیگرهمه بی سواد اند وباب دندان مولوی قره هستند ، مولوی قره گفته است بیسواد ها به گف خوب گوش میکنند مسلمانی آنها هنوزمثل کمونیست های تحصیل کرده نم نکشیده است .
درمربوطات ولایت فاریاب قومندانهای دیگری نیز مثل حفیظ ارباب درالمار، حاجی عبدالرحمن درسرحوض ودیگران وجود داشتند که مربوط تنظیم جمعیت اسلامی برهبری برهان الدی ربانی وهمچنان انجنیرنسیم مهدی ومولوی سلام درولسوالی درزاب وجود داشت که مربوط حزب اسلامی گلب الدین حکمتیاربودند که طبق دستورمقامات رهبری خود فعالیت مسلحانه داشتند ومقامات ولایت فاریاب دران زمان یارای متوقف کردن فعالیت های مجاهدین وتوان انسداد راه های عبورمرورآنهارا نداشتند وصرفاً تاحدی برای حفظ امنیت داخلی شهرمیمنه تا چندکیلومتری حومۀ آن موفق بودند همین وضعیت نیزکه ازلحاظ سیاسی پرتلاطم به نظرمی آید بجزخانوادۀ حزبی ها ومامورین مدافع دولت ، افراد عادی غیر وابسته را چندان زیرضربه قرارنداده بود ازهمین سبب روشنفکران مدافع دولت دریک مقطع زمانی ازاطراف به مرکزشهرمیمنه کوچیدند ومتمرکزشدند وپس ازعادی شدن اوضاع دروقت به اقتدار رسیدن جنرال دوستم وقومندانهای قومی که همه کادرهای محلی بودند بمناطق شان بازگشتند (این کادرهای محلی اکثراً تحصیل کرده درعرصۀ اموراداری وفرهنگی ونظامی کارمیکردند وعدۀ دیگرمثل رسول پهلوان ، حبیب الله بیگ قیصاری وده های دیگربا وجود نداشتن تحصیلات عالی ازلحاظ داشتن روحیه ومورال عالی درعرصۀ نظامی بهترازبعضی افسران نظامی تحصیل کرده تبارز کرده بودند و درتامین امنیت وثبات درمنطقۀ مؤظفۀ خویش ناکام نبودند ، درمورد عمل های منفی حبیب الله بیگ قیصاری پروپاگند هائی وجود داشت که معلوم نیست حقیقت چگونه است؟
پس ازاعلام مصالحۀ ملی ازطرف داکترنجیب که بجای ببرک کارمل به کرسی ریاست جمهوری نشسته بود تعدادی ازقومندان های مربوط تنظیم های مختلف جهادی که بعضی شان ازلحاظ وابستگی محلی وبعضی ازانها ازلحاظ تاکتیکی به موافقه ویا بیدون مفوافقۀ رئیس عمومی تنظیم شان به دولت پیوسته بودند که دران زمان آنهارا بنام گروپ های تسلیم شده به دولت یاد میکردند ، این گروپ ها که به تناسب میزان افراد مسلح تحت فرمان شان ازدولت مواد لوژیستیکی{مصارفات مالی ونظامی} بدست می آوردند که افراد مسلح آنها درتشکیلا ت نظامی بنام کندک قومی ، غند قومی مسمی بود ، فرقه های قومی وقول اردوی قومی نیز وجود داشت که آنرا صرفاً فرقه وقول اردومیگفتند .
رسول پهلوان یکی ازقومندانهای مولوی قره درولسوالی تکاب شیرین ولایت فاریاب بود ازوی جداشده درسال1986به دولت داکترنجیب پیوست کندک قومی او به غندقومی ارتقا داده شد .
رسول پهلوان پسر ارشد شمس الدین بیگ یکی ازبزرگان قوم اوزبیک درتگاب شیرین بود اوبه اسپ سواری وبزکشی (چاپ اندازی) مهارت داشت ازان سبب بنام شمس پهلوان شهرت یافته بود ( کلمۀ پهلوان که واژۀ اوزبیکی است طبق ادب فولکلور
« پالوان» تلفظ میشود صفت تفضیلی است که درپسوند نام شخص کاربرد دارد ، شخصی که درکشتی گیری ویا سایرسپورتها قوی ترازدیگران باشد نیزپهلوان گفته میشود اما علاوه ازان درزبان اوزبیکی کلمات تفضیلی وجود دارد که درپسوند نام ها کاربرد دارد مثلاً پسربچۀ یک آدم معزز یابزرگ قوم که پنج وشش ساله هم بوده باشد اسم تفضیلی "پهلوان" دراخیر نام او ذکرمیگردد طورمثال نام آن احمد باشد اورا {احمد پهلوان }میگویند ویا احمد بیگ میگویند ویا احمد میرزا میگویند که این سه کلمه{ پهلوان ، بیگ ، میرزا} صفت تفضیلی است که درزبان اوزبیکی دراخیرنام مردان بکار برده میشود کلمات ( بیگم ، پاشا ، خان) نیز صفت تفضیلی است که درپسوند نام زنان ودختران کاربرد دارد ، مثلاً نام یک دختر{توخته} باشد اورا توخته پاشا ، توخته بیگم ، توخته خان ، یادمیکنند که دراین موارد دربخش های گذشتۀ این مقال معلومات مستند تاریخی ارایه گردیده است .
زمانی که مولوی قره ، وهاب معلم وچند همرکاب او درتکاب شیرین کشته شد مردم میگفتند دراثرکمین گیری افراد رسول پهلوان آنها کشته شده اند اما گفته میشد رسول پهلوان خودش آشکارا مسئولیت قتل مولوی قره وهمراهانش را برعهده نگرفته است ، درطول ده سال اقتدارجنرال دوستم که رسول پهلوان معاون اوبوده وچندین شخصیت نظامی وسیاسی دیگر درفاریاب ، جوزجان ، سرپل ، مزارشریف ، سمنگان وسایر ولایات شمال وسراسر افغانستان با وی همکار بودند درتامین امنیت وجلوگیری ازتخریبات آبادی ها وعمرانات کوتاهی نکرده است ازاین لحاظ مردم ولایات شمال درمجموع جنرال دوستم را شخصیت قابل قدرمیدانند وبه او احترام دارند .
درزمان اقتدارجنرال دوستم شهرسازی ونوسازی به همکاری مردم درولایات شمال بخصوص درمزارشریف ، جوزجان ، سرپل ، اندخوی ومیمنه آغازگردیده وزمینۀ کاربرای مردم بوجود آمده تا حدی آنهارا ازوضع ولایات شان راضی نگهداشته بود
و همین موضوع سبب مسکن گزینی بیشترخانواده های بیجا شده از سایر مناطق درفاریاب گردیده درافزایش نفوس آن موثر واقع گردیده است ، اگرچه بعضی نارضائیتی ها ازعملکرد عده یی اززیردستان رسول پهلوان نسبت تحریکات مخالفان مقامات طنین اندازبود اما نگران کننده نبود و اکثریت قاطع خانواده ها وباشنده گان فاریاب ازوضع راضی به نظرمیرسیدند و به کارو امور زنده گی خوی مصروف بودند .
افزایش نفوس ازلحاظ زاد ولد نیز درمناطق فاریاب نسبت به وفیات آن به حد چشمگیری خود نمائی میکرد که بعضی ها آنرا {پنج فیصد وبعضی ها بالاترازسه فیصد تخمین میزدند این فاکتورها وعوامل عینی دیگرسبب افزایش نفوس فاریاب زمین محسوب میگردد .
درسال های قبل بزرگان ولسوالی بزرگ اندخوی طی عریضۀ دسته جمعی ازریاست جمهوری افغانستان تقاضا کرده بودند تا ولسوالی بزرک اند خوی که بیش ازنیم میلیون نفوس دارد به ولایت ارتقاداده شود ، درجوارولسوالی بزرگ اندخوی که یک شهربندری وتجارتی است ولسوالی های{ قرمقول ، خان چهارباغ ، باغ بوستان} وجود دارد که ولسوالی اندخوی حیثیت محوری ومرکزی آنهارا دارد.
نفوس هرات سمنگان ، مزارشریف ، کابل وپروان نیز نسبت حکمفرما بودن امنیت نسبی وحضورپررنگ امداد رسان های خارجی وداخلی بصورت قابل ملاحظه یی افزایش یافته است ، درجنوب کشورطبق گزارش ها، نفوس شهرهای مرکزولایات مثل شهرقندهار، شهرلشکرگاه مرکزهلمند ، گردیزمرکزولایت پکتیا ، جلال آباد مرکزولایت ننگرهاربیشترازگذشته گردیده اما نفوس روستا ها ی دورترمربوط ولسوالی های این ولایات نسبت قرارداشتن درتحت تاثیرجنگ افروزان ونبود امنیت به مقایسۀ گذشته ها به مراتب کاهش یافته است که گفته میشود خانواده ها ازاثرتداوم جنگ مجبورگردیده اند ازمنطقه به جاهای امن تر فراربکنند که آنها مهاجرین داخلی یاد میگردند که نسبت متحرک بودن ، کارمعین وعواید ثابت ویا شناورنداشته محتاج به معاونت های مالی جامعۀ جهانی و موسسات خیریۀ دولت اند ، گفته میشود بسیاری ازاین خانواده های بیجا شده یا به مرکز ولایات شان روی آورده اند ویا به کابل و ولایات دیگررفته اند وتعدادی هم به کشورهای همسایه مها جرت نموده اند .
کثرت زاد ولد نیزدرجنوب نسبت صعود میزان وفیات ناشی ازتاثیرات نامناسب هوا و جوسیاسی به میزا ن معین رشد نکرده وعقب مانده است که این عوامل بصفت فاکت های عینی تقلیل نفوس درمناطق جنگ زده گردیده است .
درولایت فاریاب بعضی اخبار وگزارشات پس ازسال2004میلادی حاکی ازکوچ های دسته جمعی مؤقتی خانواده ها ازبعضی روستا های فاریاب به هرات ، کابل ، مزارشریف ، بود که عامل اصلی آن خشکسالی های متواترو قحطی مواد غذائی عنوان
گردیده بود ، با بعضی ازاین بیجاشده ها خبرنگاران مصاحبه هائی انجام داده علل وانگیزۀ ترک محلات مسکونی شان را پرسیده اند ، تنگریقل یکی ازاین بیجا شده گان گفت : درولایت فاریاب چند سال پی درپی خشکسالی آمد ما که للمی کاربودیم از زمین های خود حاصل گرفته نتوانستیم ، آنچه داشتیم فروختیم خوردیم ومجبورشدیم منطقۀ خودرا ترک بگوئیم به هرات آمدیم تا ازموسسات خیریۀ خارجی ها مود خوراکه بگیریم وزنده بمانیم ، ما دایم اینجا نمیمانیم بارنده گی شود دوباره به ولایت خود به قشلاق خود میرویم به دهقان کاری خود ادامه میدهیم وزنده گی خودرا پیش می بریم .
سخنان این مرد دهقان نشان میدهد که چه مردم ولایت فاریاب وچه مردمان ولایات دیگر، حتی مهاجرین بازگشته ازکشورهای همسایه به افغانستان ، درشهرهائی که امکان دسترسی به کمک های خارجی و دولتی آسان تربوده متمرکزومسکن گزین شده اند ونفوس چنین مراکزشهری به حد چشمگیری افزایش یافته است که گفته میشود درحال حاضرنفوس شهرکابل که درزمان حاکمیت داکترنجیب دومیلیون تخمین میگردید اکنون به میزان بالاترازچهارمیلیون رسیده است .
اگرامکان بوجود آید که امداد رسان ها بتوانند درمناطق روستائی ویا حداقل درمراکزولایا ت دورازمرکزمثل { بدخشان ، تخار ، بادغیس ، فاریاب ، غورات ، بامیان ، نورستان ، اروزگان ، نیمروز} کمک های بشردوستانه خودرا به دسترس خانواده های محتاج وبی بضاعت قراردهند سیر وحرکت خانواده ها متوقف گردیده نفوس ولایات وشهرها به نوسانات جدی مواجه نمیگردد
ادعای اکثریت واقلیت نفوس درافغانستان : درافغانستان درطول تاریخ نفوس شماری واحصائیه گیری دقیق صورت نگرفته است آنچه بنام نفوس افغانستان قلمداد میگرد بصورت تخمینی است ازاین سبب همیشه با نوسانات عجیب همراه است چنانچه به مشاهده میرسد نفوس افغانستان پس ازسال2002میلادی25میلیون تخمین گردید اما درسال2004درآغازانتخابات ریاست جمهوری این نفوس تخمینی 27میلیون اعلام گردید ودرسال2007میلادی نفوس افغانستان 32میلیون نفرتخمین گردید که هیچ کدام آنها قانع کننده نیست .
دربنای همین نفوس تخمینی عده یی ازمدعیان اکثریت درافغانستان گاهی نفوس پشتون هاراگاهی شصت فیصد وگاهی پنجا وپنج فیصد وگاهی چهل وپنج فیصد قلمداد نموده اند چون احصائیۀ دقیق وجود ندارد هرشخص بتناسب غلظت اندیشۀ قومگرائی اش با یاد آوری فیصدی معین آنرا به نمایش گذاشته است که هیچ کدام ازاین احصائیه های تخمینی ازاعتبارلازم برخوردارنیست وحتی ازپشتون ترین پشتون ها نیزپرسیده شود که نظربه کدام دلایل وبراهین موثق نفوس پشتون های ساکن درافغانستان را بیشترازمجموع نفوس سایر ملیت های ساکن درافغانستان ارزیابی مینمائید به اصطلاح غیر{تته پته} چیزی برای گفتن و اثبات ادعای شان ندارند .
درافغانستان چهارزبان متکلمین زیاد دارد : اول درجه متکلمین زبان فارسی است که حتی پشتون ها واوزبیک ها نیزبه استثنای یک اقلیت دهقان وچوپان وخانوده های شان که بی سوادبوده و دورازاجتماعات شهری منحصربه خوانواده وزبان مادری مانده اند همه به فارسی سخن میگویند فارسی درافغانستان زبان ادب وفرهنگ وزبان تجارت ومراودات شهری بحساب میرود حتی اوزبیک ها بیشتر ادبیات نوشتاری خود را به فارسی انجام میدهند ، هزاره ها که ازلحاظ اتنیکی تاریخی تورک شمرده میشوند دربین خود کاملاً به فارسی به لهجۀ مخصوص ملیت خودشان آمیخته با واژه های زبان هزاره گی صحبت مینمایند که بالهجۀ فارسی زبا ن ها فرق شگرفی دارد اما بادیگران طوری فارسی صحبت مینمایند که تفاوت چندانی با لهجۀ خود فارسی زبان ها ندارد وادبیات نوشتاری هزاره ها نیزمانند اوزبیک ها کاملاً فارسی ستندرد است .
درقانون اساسی افغانستان که زبان فارسی وپشتوبصفت زبان رسمی دولتی اعلام گردیده است ملیت هائی که ازلحاظ اتنیکی به سایر زبان ها تعلق دارند مکلف به فراگیری یکی ازاین دوزبان رسمی دولتی اند .
امیدواری هست که نفوس شماری دقیق ساکنین افغانستان مطابق معیارهای احصائیه گیری کشورهای جهان تحت نظراورگان نظارتی ملل متحد وجامعۀ جهانی صورت گرفته آنچه حقیقت است روی کا غذ بیاید وموضوع {اقلیت واکثریت} نفوس کشورکه سالها است انگیزۀ حاد برای مناقشه بین ناسونا لیست های پشتون تبارومخالفان آنها شده ادامه دارد ازریشه نابود گردد تا هرملیت به آن میزان واقعی که درافغانستان به محاسبه گرفته شده اند قانع باشند .
ساختارارضی فاریاب : فاریاب ازلحاظ ساختارارضی به سه کتگوری تقسیم میگردد مثل ( زمین هموار، تپه های خاکی ، کوه های که ازسنگ وسخره تشکیل گردیده است) که درمورد هریک ازآنها معلومات مختصر ارایه میگردد :
اول زمین های هموار: درفاریاب دوقسم زمین های همواروجود دارد ، زمین های همواریکه پائین تراز سطح آبهای جاری منطقه قرارداشته امکان آبیاری آن ازآب جاری دریا ، نهر وجوی وجوداشته باشد اینگونه زمین ها بنام { زمین آبی} یاد میشود که درزمین های آبی داخل شهروروستا باغ های انگور وسایرمیوه جات وسبزیجات ورشقه ، غوزه وپخته میکارند وزمین های آبی دور ازشهر وروستارا برای کشت حبوبات وغله جات مثل کندم ، جو ،جواری، ارزن ، کنجد ، زغیر، تربوز وخربوزه وامثال آن اختصاص میدهند ، زمین های همواری که ازسطح آب جاری منطقه به مراتب بالاتربوده امکان آبیاری آن ازآب جاری وجود نداشته باشد بنام زمین { دیمه } یاد میگردد که بروزن خیمه تلفظ میشود ، دراین زمین دیمه یا للمی بیشتربرای کشت گندم و جو، کنجد وزغیراستفاده مینمایند سایر حبوبات وغله باب که به آب بیشترنیاز دارد درخا ک دیمه حاصل خوب نمی دهد .
تپه های خا کی که درمجموع بنام { آدر} یاد میگردد و بر وزن چادرتلفظ میشود نیز دوقسم است یک قسم آن که ازطرف دهاقین با تجربه به کشت وزرا عت خوب تشخیص گردیده معمولاً به آن گندم کشت میکنند ودربعضی ازاین آ درها پالیزکاری نیز میشود ، زمین آدرکه بمعنی زمین دارای پستی وبلندی است اگردهقان تصمیم به کشت تخم تربوز وخربوزه را دران داشته باشد درماه قوس وجدی که برف می بارد قسمتی از زمین { آدر} را که به پالیز کاری درنظرگرفته است قلبه میکند تا برفها با خا ک مخلوط گردیده رطوبت خاک را یکسان بسازد واین کار تازمانی که برفمی بارد {تا اخیردلو} ادامه می یابد ، حاصلات پالیز دیمه خیلی برکتی وفراوان میباشد امادرسال هائیکه برفباری نشود ویا برف زیاد نبارد پالیز حاصل دلخواه دهقان را نمیدهد وازهمین سبب درسال های کم برفی پالیز للمی کشت نمیشود .
قسمتی ازاین زمین های موج دار{ آدرآها } که هیچ قلبه نشده اند بنام مالچریاد میگردد که مردم علف های خشک آنرا درتابستان جمع مینمایند تا درزمستان آوذوقۀ حیوانات شان شود ، بیشترین قسمت های زمین فاریاب را زمین های موج دار{ آدرها} تشکیل دا ده است ، یک قسمت زمین های فاریاب را کوه های سنگی احتوا کرده است ، درمناطق ولسوالی های اند خوی و دولت آباد کوه های سنگی وجود ندارد تمان زمین های آن هموارآبی یا للِمی ویا سلسله تپه های خاکی مساعد به زراعت ومالداری است اما کوه های سنگی ازمربوطات ولسوالی تگاب شیرین که درجنوب دولت آباد واقع گردیده است آغازگردیده هرچه بطرف جنوب ، غرب وشرق آن پیش برویم به کوهای سنگی بیشتر مواجه میشویم درعین حالیکه این منطقه زمین های هموارآبی وللمی وهمچنان زمین های موج دار{آدر} نیز دارد .
ساختارتشکیلات سیاسی فاریاب: ولایت فاریاب13ولسوالی دارد که بزرگترین وپرنفوس ترین آن ولسوالی اندخوی ، قیصار، تگاب شیرین ، افغان کوت درشهرمیمنه است که ولسوالی مرکزی گفته میشود { کوت واژۀ اوزبیکی است که خرمن ، مجتمع ، یکجا کردن ، معنی میدهد ومعنی دیگرآن کون است ، کوت بزبان پشتوبمعنی بالاپوش است } .
ولسوالی دیگرفاریاب عبارت اند از{ قرمقول ، خان چهارباغ ، باغ بوستان ، دولت آباد ، المار، ناموسی ، لولاش ، گرزیوان ، درزاب ، بعضی ها میگویند جمعه بازار نیز به ولسولی ارتقا یافته است و درزاب مربوط به ولایت جوزجان شده است که صحت وسقم آن بمن معلوم نیست . (باقدارد
)